یافتن پست: #مادرم

MONA
MONA
تو هر نظامی میشه "انسان سیاستمدار" پیدا کرد ... ولی "سیاست مدار انسان" اصلا وجود خارجی نداره {-54-}
شهرزاد
شهرزاد
معلم عصبي ، دفتر را روي ميز کوبيد و داد زد : سارا...؟
دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پايين انداخت و خودش را تا جلوي ميز معلم کشيد و با صداي لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانيت شقيقه هايش مي زد ، به چشمهاي سياه و مظلومدخترک خيره شد و داد زد :
چند بار بگم مشقاتو تميز بنويس و دفترت رو سياه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو مياري مدرسه مي خوام در مورد بچه ي بي انظباطشباهاش صحبت کنم :|
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم... مادرم مريضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق ميدن... اونوقت ميشه مامانم رو بستري کنيم که ديگه از گلوش خون نياد... اونوقت ميشه براي خواهرم شير خشک بخريم که شب تاصبحگريه نکنه... اونوقت... اونوقت قولداده اگه پولي موند براي من هم يه دفتر بخره که من دفترهاي داداشم رو پاک نکنم و توش بنويسم...
اونوقت قول مي دم مشقامو تمييز بنويسم...
معلم صندليش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشين سارا...
و بی آنکه کسی ببیند اشک میریخت...
iman
images.jpg iman
؟
Noosha
96769585491837216200.jpg Noosha
مادرم می گفت: عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب...
اما هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده

{-35-}{-35-}{-35-}دکتر علی شریعتی{-35-}{-35-}{-35-}
Majid
Majid
ادعای عشق میکنیم و فراموش کرده ایم رنگ چشم های مادرمان را !
iman
iman
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم...
برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟
خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟
پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد ...
اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت: باران احمق! ...
این است معنی مادر ..........
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 23:55 ·
3
mamadlsd
mamadlsd
دیشب داشتم پرتقال میخوردم مامانم گفت شب پرتقال نخور خوابت آشفته میشه.منم نشنیده گرفتم تا ملوکول آخرش رو نفله کردم.شب خوابیدم(خواب که چه عرض کنم یه حالتیی بین خواب و بیداری که حتما همتون تجربه کردین) تو خواب یه دفعه پیرزنه پرید ماچم کرد!!!!!!یعنی معنی واقعی حرف مادرم رو اونجا بود فهمیدم(لامصب چه ماچ آب داری هم کرد)
رفتم تو یه کتاب خوندم دیدم نوشته خواب تو این روش برعکس جواب میده(حالا نمیدونم یه دختر خوشگل ماچم میکنه یا یه پیرمرد سیبیلو!).
نتیجه اخلاقی:به حرف مادرتون گوش بدید!
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/3 - 00:23 ·
4
نگار
نگار
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت...

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم...

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...

{-124-}
دیدگاه · 1391/09/27 - 23:53 ·
3
❤R.e.Z.a❤
1354006734536824_large.jpg ❤R.e.Z.a❤
من مرد نیستم! تا زمانی که خاکِ پایِ شوم . . . {-41-}
صوفياجون
صوفياجون
بله گفتن عروس
عروس عادی: با اجازه بزرگترها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال قضیه رو میکنه.)

عروس لوس: بع..........له!

عروس زیادی مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دایی جون، عمه جون،...، زن عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، ... ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسی خانوم جون ، ... ، ... (این عروس خانوم آخر هم یادش میره بگه بله واسه همین دوباره از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن ... !)

عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی ... اُ یس

عروس خجالتی: اوهوم

عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فامیل این بزغاله (اشاره به داماد) آره.... ( وضعیت داماد کاملا قابل پیش بینی است)

عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ... ، مرحوم نعمت ا.. گرجی ، شیر علی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری می پذیرم که به پای این اتللوی خبیث بسوزم چو پروانه بر سر آتش ...

{-7-}{-18-}{-18-}{-7-}
نگار
506141_hAsWMg7Z.JPG نگار
خدایا ...

بالاتر از بهشت چه داری؟؟؟

برای زیر پای مادرم می خواهم ...

مادر تنها کسیه که می تونی براش ناز کنی؛

سرش داد و بیداد راه بندازی؛

باهاش قهر کنی؛

اما اون با اینکه تو مقصری؛

بازم با بشقاب غذا میاد و میگه :

با من قهری با غذا که قهر نیستی ...!
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/19 - 13:48 ·
4
شهرزاد
شهرزاد
شیشه میشکند...
یک نفر میپرسد : که چرا شیشه شکست؟
مادرم میگوید :شاید این دفع بلاست...!
یک نفر زمزمه کرد :
باد سرد وحشی
مث یک کودک شیطان آمد
شیشه ی پنجره را زود شکست...
کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست...
عابری میامد ...
تکه ای از آن را برمیداشت
مرهمی بر دل تنگم میشد..
اما امشب دیدم
هیچ کسی هیچ نگفت..
غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم:
آیا ارزش من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟
دل من سخت شکست!
اما...
هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید که چرا!؟!؟
... ادامه
دیدگاه · 1391/09/12 - 20:45 ·
8
Noosha
76b4e47df9e108d0310bc99196c4a08f-300.jpg Noosha
هی آقا‌ی پلیس

كه در شعرهای كودكی‌ام

مرد مهربانی بودی

تا مرا

به آغوش مادرم برسانی

دلم گرفته بود كه از خانه بیرون آمدم

و نمی‌دانستم

طبق تبصره‌های تازه‌ی قانون

وقتی كه دلم می‌گیرد

باید

كدام روسری‌ام را بپوشم....
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/30 - 12:01 ·
5
صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ