باید داد زد که او می ماند او هست و خواهد بود

سلام شبتون قشنگ

سلام خوش اومدی عزیزم

سلام اجی مهناز مرسی
نوشا جون ممنونم عزیز

خخخخخخخخخخخخخخخخ میدونم.
هزاربار گفتم نگو این کلمه رو

اورین
راستی اون روز امیرعلی نذاشت بوسش کنم.
آخر شب چون تو گفتی به زور بوسش کردم اشکش دراومد

نمی ذاشت بوسش کنم خب.
بوسش کردم بهش بر خورد.

نمیدونم شایــد

زور سگه رو میزنه کنار اصن زور و بازو به قد وهیکل نیست..

متن قشنگی گذاشتی اگه میتونی متن خودت ی بار بخون و کلماتی که بهم چسبیده شده رو از هم جدا کن...

ممنون با تبلت گذاشتم پستو واسه همون اینجوری شد

حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جانمانده ام تنهای تنها شده کرب و بلایم کوه و صحرا
حسین جان کاش من جای تو بودم چو یارانت بُدم گِرد وجودت شما گفتی ولی آنها نرفتند مرا یاران همه ، یک یک برفتندحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جانسال ها در انتظارم هنوز حسرت به یاران تو دارم حسین جان انتقام نگرفته ام من به جای امّتم شرمنده ام من حسین جان قطعه قطعه جسم اکبر(ع) سر افتاده ی علی اصغر(ع)دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)فرار کودکان در دشت وصحرا همه منزل به منزل در اسارت چنان که شد به آل تو جسارت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده بود هر صبح و شام در پیش دیده ز قلبم میزند بیرون شراره چه کاری سخت تر از انتظاره حسین جان از شما شرمنده هستم گناه امّتم بسته دو دستم چه قدر دیگر بگویم من به امّت دعا باشد کلید قفل غیبت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جان امّتم بر تو بگریند نمیدانند که خود با من چه کردند هزارو یکصدو هفتادو پنج سال چه کم آنکس که پرسیده زمن حال هزارو یکصدو هفتادو پنج سالچه میداند کسی دارم چه احوال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال به دست و پای من زنجیر اعمال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال برای عمّه ام زینب میزنم پروبال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال به دل مانده هزار امید و آمالحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته توی کرب و بلای این زمونه آدم قدر ابالفضل(ع) و نمی دونه توی کرب و بلای این زمونه کسی وقت عمل باقی نمی مونه توی کرب و بلای این زمونه چه قدر تیر گنه سویم روونه توی کرب و بلای این زمونه ندارم زینبی حرفم رسونه حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته شما با آن مصیبت ها که دیدی به امید ظهورم پر کشید یخدا داند چه قدر در انتظاری ز خون باری چشمم بی قراری حسین جان کاش بودند عاشقانی زبانی نه حقیقی یاورانی ...گناهان را به اشک خود بشویند ظهورم را بخواهند از خداوندخدا اذن فرج میده به دعوت برای انبیا اینگونه سنتاگر شیعه وفا میکرد به بیعت نبود تاخیر به روی عصر غیبت حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته ...

ممنون یلدایی الان حسش بهتر اومد واسه خوندن

ایمان بذار تو حال خودش باشه دس بهش بزنی آرایشش بهم میریزه اینا فقط ماله ویترینن

یلدا

ایمان یا خودش میاد یا ایمیلش

همينو لدفن معني كن من نميفهمم ما ب خدا ماله بالاشهريم

بابا بالا شهر

ديگه ما اينيم ديگه

من جایی کار میکردم که چند نفر مشهدی بودن اونا اینجور حرف میزدن .

من اصن تو دهنم نميچرخه اين جوري بحرفم

سلام سرعت اینترنت منم خیلی پایینه !!!!!!!

فکر کنم تا حدی بهتر شده باشه . رفرش کنین بد نیست

ماله ماهم داغونه

اين مطلب ماله وقتيه كه دختر عمم به دانشگاه رفت

من اصن تعارف بلد نيستم ماله خودمه خوراكيم خو من هميشه يه طرف ميگم ميخواي؟؟؟ اونم ميگه آره ! منم بهش ميگم برو برا خودت بخر

یلدای نامهربون....

ديگه بحث شكم باشه من هيچكسو نميشناسم

ههههههههههه شدی مث من....

به به پس مارو نمیبینی داری کیف میکنی

خوش بگذره

ممنون دوستاي خوبم مصطفي نيستي راحتيم از دستت بوخودا

پس بمون همونجا

بمونم چيكار كلي حرص خوردم لباسام خشك نميشه لامصب 3 روزه رو بنده هنو خيسه كلا همه جا بودار و نم داره

شماله دیگه ما هم عادت کردیم

آهااااااااااااااااااا بيا وسط قرش بده

میوه های پاییز و زمستونو دوس ندارم اصن

اگه ترشه همش ماله منه

نوش جونت مصطفی جونی

دیر رسیدم

این ماله تقریبا 1 ماه پیشه خودم اونجا بودم

الان خیلی ریز کلاس گذاشت دقت کردین

اه فهمیدن

اینقدر تابلو گفتی که راحت میشد فهمید

من خیلی از قیافش خوشم نمیاد فقط تو قهوه تلخ ازش خوشم اومد چون انقد گریم داشت قیافش معلوم نبود....