شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

bamdad

با کسی زندگی کن که مجبور نباشی
یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .

2 دیدگاه · 1392/10/17 - 19:29 ·

10

✔♥Дℓɨ♥✔

به قول بابام:
دیکتاتور اون بچه ای دو ساله است که بیست نفر مجبورند به خاطر اون کارتون نگاه کنن...!!!

2 دیدگاه · 1392/10/16 - 22:02 در Lawless ·

13

ıllı YAŁĐA ıllı

#صـــادق_واحـــدی متولد سالِ 1369و شهره تهران
که اکنون در ارمنستان زندگی میکنه
#صادق از حدوده سن 13.14 سالگی
به علتِ شرایط کار پدرش مجبور به ترک ایران میشه
و بعد از مدتی باحسین رحمتی آشنا میشه
دقیقاسال هایی که حسین برا درس خوندن رفته بود ارمنستان
در همین زمینه با صادق آشنامیشن.
صادق قبل از این آشنایی علاقه به رپ داشته
وحتی شعر هم مینوشته.
ولی از زمانی که با حسین رفیق میشه
بیشتر به سوی اینکار کشیده میشه.
و اولین ترکِ رسمیش هم در دی ماه 1389 به هــمراهی حــــسین
به نام «جفت کفش»که یکی از ترک های«آلبوم صبح بخیر ایران» بود.«

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/10/16 - 18:37 در عكس خواننده ·

6

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

سلااااااام {-3-}

11 دیدگاه · 1392/10/16 - 18:23 ·

9

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

2 تا سلام

1392/10/16 - 18:25

bamdad

سلام شقایق...
{-99-}

1392/10/16 - 18:27

MahnaZ

3 تا سلام بده منم اومدم {-99-} چیه نیومده خسته ای {-7-}

1392/10/16 - 18:28

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

3 تا سلام
خوبی بامداد؟
از باشگاه تازه رسیدم خونه {-159-}

1392/10/16 - 18:29

MahnaZ

اخی خسته نباشی.. منم میرم ولی این ماه خیلی غیبت داشتم وقت نمیشد برم گذاشتم از ماه بعد دوباره برم

1392/10/16 - 18:33

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

مرسی خانومی...منم 1 هفته نرفتم الان مجبورم هر روز برم {-128-}

1392/10/16 - 18:36

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

سلام ممد

1392/10/16 - 18:38

bamdad

ممنونم بد نیستم ، مثل همیشه
تو خوبی؟
خسته نباشی...
{-271-}

1392/10/16 - 18:41

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

منم بد نیستم ممنون {-267-}

1392/10/16 - 18:42

bamdad

{-269-}

1392/10/16 - 18:47

Noosha

یارانه بگیر میلیونی مسوولان را تهدیدکرد!؟ {-16-}

قاسم علی لویی، مردی است که بیشتر از همه در ایران یارانه می گیرد. پدر 19فرزند که یارانه یک میلیون تومانی خانواده او در هر ماه، در هفته های گذشته خبرساز شده بود. با این حال علی لویی می گوید اوضاع مالی اش رو به راه نیست و از مسئولان کمک می خواهد و اگر وضع مالی اش سرو سامان پیدا نکند از ادامه تحصیل فرزندانش جلوگیری می کند
هفته نامه سرنخ می نویسد: آقای علی لویی می گوید این پول حتی هزینه های خوراک و پوشاک یک هفته خانواده اش را هم تامین نمی کند و در حال حاضر از نظر مالی مشکلاتی برایش به وجود آمده که این پول ها دردی از او دوا نمی کند.

«به غیر از پنج نفر از فرزندانم که قالی بافی می کنند، بقیه فرزندانم یا محصل هستند یا بیکارند و نمی توانند خودشان منبع درآمدی برای خانواده باشند. به هر حال کار برای انها پیدا نشده به همین خاطر خرج خانواده ام خیلی زیاد شده و دیگر دخل و خرجم با هم نمی خواند.»
پدر این خانواده پر جمعیت برای تامین هزینه های زندگی اش از مسوولان درخواست کمک کرده و از آنها می خواهد تا بخشی از مشکلاتش را برطرف کنند. «بچه های بزرگترم به خاطر مشکلات مالی ای که داشتم تا مقطع ابتدایی درس خوانده اند و بعد از آن مجبور به ترک تحصیل شده اند. در حال حاضر هم پنج نفر از فرزندانم مشغول تحصیل هستند که اگر وضع مالی ام سر و سامانی پیدا نکند مجبور می شوم از رفتن شان به مدرسه جلوگیری کنم.»

8 دیدگاه · 1392/10/16 - 01:10 ·

6

bamdad

Noosha

12 دیدگاه · 1392/10/13 - 21:50 ·

8

متین (میراثدار مجنون)

آنچه راکه دوست داری بدست آور.وگرنه مجبورمی شوی آنچه راکه دوست نداری تحمل کنی.

دیدگاه · 1392/10/13 - 20:57 در دوستها ·

7

رضا

سوالی که مطرح هست شما خواب ندارین ؟ {-7-}

6 دیدگاه · 1392/10/13 - 02:26 ·

7

ReyHaNE (دختر همسایه)

دقت کردی گوشیتو چک میکنی ببینی ساعت چنده
بعد مجبور میشی دوباره چک کنی
چون دفه اول اصلن دقت نکرده بودی

دیدگاه · 1392/10/11 - 17:57 ·

6

nafas

پیاده از کنارت گذشتم گفتی "قیمتت چنده خوشگله؟؟
سواره از کنارت گذشتم .گفتی"برو پشت ماشین لباسشویی بشین "

در صف نان نوبتم را گرفتی چون صدایت بلند تر بود.

در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلند تر بود.

زیر باران منتظر تاکسی بودم .مرا هل دادی و خودت سوار شدی

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من فریاد کشیدی "زهرمار"

در خیابان دعوایت شد تمام نا سزایت فحش خواهر مادر بود

در پارک بخاطر حضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم

نتوانستم به استادیوم بیایم چون تو شعار های آب نکشیده میدادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی

مرا ارشاد میکنند تا تو ارشاد شوی

تو ازدواج نکردی و گفتی زن گرفتن حماقت است

من ازدواج نکردم و تو گفتی که من ترشیده ام

دیدگاه · 1392/10/5 - 15:22 ·

5

رضا

اینم از ثبت #امتیاز بعد از یک ماه . البته مقدار امتیاز برای من مهم نیست چون مدت زیادی بروز نشه به سرور فشار میاره مجبور شدم بروز رسانی کنم .

رونوشت به :

ıllı YAŁĐA ıllı و

shaghayegh(پارتی_السلطنه) بیشتر تلاش کنین تا برسین رتبه 1

کاربرانی که میخوان امتیازشون سریع پیشرفت کنه . به عکسی که گذاشتم خوب توجه کنین با یه حساب کتاب سر انگشتی متوجه میشین چه چیزهایی باعث افزایش امتیاز میشه .
بیشتر از همه ثبت نظر روی مطالب دیگران و ثبت نظر توسط دیگران روی مطالب شما !

1 دیدگاه · 1392/10/5 - 15:03 ·

9

bamdad

گاهی اوقات

مجبوریم بپذیریم که

برخی از آدم ها

فقط میتوانند در قلبمان بمانند

نه در زندگیمان.

2 دیدگاه · 1392/10/4 - 22:52 ·

8

Majid

حلالم کن اگر مغرور بودم اگه یک لحظه از تو دور بودم تو محتاج محبت بودی اما به احساست قسم مجبور بودم

حلالم کن اگر چیزی شنیدی اگر بارم رو روی دوشت کشیدی

گذشتی از تموم ارزوهات بمیرم لحظه ای خوبی ندید

... ادامه

دیدگاه · 1392/10/4 - 15:51 در مجيد خراطها ·

3

mostafa AZ

با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن تن ماهی باز کنن

دیدگاه · 1392/10/2 - 21:15 ·

8

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

انشای دانش آموز کلاس دوم دبستان: {-7-}

ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات

حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز

بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم

می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟ چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه

زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه

گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی* زن

دایی . بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و

بابایمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین

خروس جنگی بپری به مردم؟ {-15-}

دیدگاه · 1392/10/2 - 14:41 ·

12

Majid

نميدونم
بلاتکلیفم و دلسرد فقط فکری به حالم کن
اگر یک لحظه بد بودم ازم بگذر حلالم کن ..
. رو تو حساسسم و احساس ب تو بهترین دلیله زنده بودنه..
گاهی مجبورم بخندم

کسی اشکامو نبینه
ميرم اون بيرون يه گوشه دست به دامن خدا شم

... ادامه

3 دیدگاه · 1392/09/27 - 01:58 ·

6

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

همیشه به آدم ها به اندازه ای محبت کن!

که بعدش مجبور نشی بهشون ثابت کنی خَر نیستی..

2 دیدگاه · 1392/09/26 - 00:08 ·

7

Majid

اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست

وفا آن است که نامت را همیشه زیر لب دارم

خدا وصییته منو گوش بده ناممو بخون
شاید دیگه من نبآشم مواظب عشقم بمون
میسپرمش بهت میرم تمومه تآرو پودمو
یه وقت نیآد برنجونیش کسل کنی وجودمو
خدا یه وقت كسی نیاد بدزده قلب ساده شو بشینه زیر سایشو بهش بگه دوسش داره
خیلی بده زمونه آمون خدا سپردمش بهت
مواظب عشقم بمون فردا قراره منو تواز هم دیگه جدا بشیم
فردا قرار همدمه گریه بی صدا بشیم
تو کوچه های بی کسی نیستی و پرسه میزنم
آی آدما نگاه کنین غریب شهر تون منم

خدا این عشقی که من میگمو تو می شناسی. نزدیكترین کسم اونه خیلی دوسش دارم راستی! یادم نره بهت بگم عزیزترینه من اونه ....خودم مهم نیست اما اون.... نذاری تنها بمونه بمیرم واسه هق هقش... گریه چقدر بهش میاد ....وقتی که حرصش می گیره میگه از من بدش میاد ....اما وقتی آروم میشه میبینه من بغضم گرفت.... همین دیوونه بازیهاش ازاول چشممو گرفت..... حالا که دیگه مجبوریم با هم دیگه وداع کنیم بیا به یاد اون روزا همدیگرو دعا کنیم.... یه وقت دیدی دعا گرفت خدا نذاشت جدا بشیم.... ای وای داره فردا میاد باید دست به دعا بشیم ....با قلب پاکت از خدا بخواه منو صبرم بده هنوز نرفتی از پیشم دوریت داره زجرم میده

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/25 - 15:48 در مجيد خراطها ·

3

mostafa AZ

دقت کردین داری از عابر بانک پول میگیری انقدبدجور روت زوم میکنن که مجبورمیشی به جای۵۰۰۰تومان۲۰۰۰۰تومان بگیری؟؟ {-15-}

دیدگاه · 1392/09/24 - 01:09 ·

3

یافتن پست: #مجبور

تفکیک