هر از گاهی دلم هوای ساز زدن میکند
برای ناشناسانی که مرا نمیشناسند
ساز بزنم ساز مخالف
شاید برای پرکاهی
یا رهگذر خسته ای
یا مخاطبی که نبوده
سازم درد میکند
از سوز گذشته
چاره ای نیست
بی عالمی هم عالمی دارد.....
key-one
میسرایم یک غزل من بهرکیوان
واژه واژه ازدل وازعمق این جان
جان به لب آمدزهجران نگارم
دلبری که بردزعقلم دین وایمان
چون قلندرگشتم ازهجروفراقش
همچومجنونم نباشدعقل وسامان
صددریغاکه نبودم همچولیلا
عاشقی رسمش نباشدچون بدینسان
مردم آخرازفراقش صددریغا
همچوعشاق اساطیری به حرمان
آخرآمدقافیه شعرم بپایانش رسید
مرثیه گشت بوغزل وفاسیزیاردان
شعربداهه ازنیما
تقدیم به کیوان
امشب چند بندی از عشق برایت مینویسم...
نه با قلم...
بلکه با "قلبم"
مینویسم که عشق یعنی"تپیدن"
عشق یعنی"رسیدن"
عشق یعنی تو و تو یعنی همان مخاطب خاص من...!
وقتی بچه بودم مامانم همیشه می گفت وقتی چیپس و پفک می خری
تو خیابون نخور شاید یه بچه دلش خواست
الان همینو باید به اون دوستان عزیزی گفت که :
تو خیابون دست مخاطب خاصشون رو محکم گرفتن و قدم می زنن
کصافطا یکم رعایت کنید
موشی درخانه تله موشی دید؛به مرغ وگوسفندوگاوخبرداد!
همه گفتند:""تله موش مشکل توست""
بماربطی ندارد..
ماری درتله افتاد
و
زن خانه راگزید!
ازمرغ برایش سوپ درست کردند؛
گوسفندرابرای عیادت کنندگان
سربریدند؛
گاورابرای مراسم
ترحیم کشتند!
و
تمام این مدت
موش درسوراخ دیوار
مینگریست و
میگریست!