یافتن پست: #مرگ

مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
مرگ 35% از های چابهار!
[لینک]
دیدگاه · 1394/07/8 - 15:32 ·
5
ıllı YAŁĐA ıllı
Screenshot_2015-09-25-13-30-32-1.png ıllı YAŁĐA ıllı
حرف های و خبر مرگش در ;)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
از سري مسابقات حج و مرگ در خدمتتون هستيم حجاج عزيزي كه زنده موندن به مرحله بعد راه پيدا كردن كه قسمت صفا و مروه هستش اگرم از اين قسمت جان سالم به در ببرن به مرحله اخر ميرن كه قسمت سخت و نفسگير فرودگاه هست اونجا عزيزان در جريانن ديگه من نميدونم حجه يا جنگ...
... ادامه
دیدگاه · 1394/07/3 - 07:23 توسط Mobile ·
5
رضا
رضا
آدم احمق کسی هست که هر چی میگی فکر میکنه در مورد اونه . مثلا مرگ بروسلی یا سقوط آپولو 13 رو به گردن می گیره . خب مرض داری تو هر موضوعی وارد نشو سنگین باش تا کمتر اعصابت خراب بشه .
... ادامه
Majid
1214728593eshghm[1].jpg Majid
ﺩﻗﺖ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﺟﻤﻼﺕ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ؟
‏( ﮔﻨﺞ ‏) ‏( ﺟﻨﮓ‏) ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ‏( ﺩﺭﻣﺎﻥ ‏) ‏( ﻧﺎﻣﺮﺩ ‏) ﻭ ‏( ﻗﻬﻘﻪِ‏) ‏(ﻫﻖ ﻫﻖ‏)!!!
ﻭﻟﯽ ‏(ﺩﺯﺩ ‏) ﻫﻤﺎﻥ ‏( ﺩﺯﺩ‏) ﺍﺳﺖ
‏(ﺩﺭﺩ ‏) ﻫﻤﺎﻥ ‏(ﺩﺭﺩ‏)
ﻭَ ‏(ﮔﺮﮒ ‏) ﻫﻤﺎﻥ ‏( ﮔﺮﮒ‏)
ﺁﺭﯼ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ‏( ﻣَﻦ ‏) ‏( ﻧَﻢ ‏) ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ‏(ﯾﺎﺭ‏) ‏( ﺭَﺍﯼ ‏) ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ...
‏( ﺭﺍﻩ ‏) ﮔﻮﯾﯽ ‏(ﻫﺎﺭ‏) ﺷﺪﻩ ﻭ ‏( ﺭﻭﺯ ‏) ﺑﻪ ‏( ﺯﻭﺭ‏) ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ...
‏( ﺍﺷﻨﺎ‏) ﺭﺍ ﺟﺰ ﺩﺭ ‏( ﺍﻧﺸﺎ‏) ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﭼﻪ ‏( ﺳﺮﺩ‏) ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ‏( ﺩﺭﺱ ‏) ﺯﻧﺪﮔﯽ ...
ﺍﯾﻨﺠﺎﺱ ﮐﻪ ‏( ﻣﺮﮒ‏) ﺑﺮﺍﯾﻢ ‏( ﮔﺮﻡ‏) ﻣﯿﺸﻮﺩ ..
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ‏(ﺩﺭﺩ ‏) ﻫﻤﺎﻥ ‏( ﺩﺭﺩ‏) ﺍﺳﺖ
و ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻢ . . .
... ادامه
دیدگاه · 1394/06/18 - 16:37 ·
4
bamdad
bamdad
انگار حتماً بايد آسمان به زمين بيايد،

بايد اتفاق خاصي بيفتد.

مثلاً معجزه اي رخ دهد كه از زندگي لذت ببريم.

گاهي آنقدر در روزمرگي غرق مي شويم

كه فراموش مان ميشود ساده ترين داشته هاي ما شايد آرزوي فرد ديگري باشد.

ما از امر و نهي پدر كلافه باشيم

و ديگري در آرزوي شنيدن صداي پدرش.

ما از باب ميل نبودن غذا به جان مادرمان غر بزنيم

و ديگري در حسرت صدا كردن نامش و شنيدن جواب.

صداي زنگ تلفن از خواب بعد از ظهر بيدار مان كندو ما از بد خواب شدن بناليم

و ديگري تشنه ي شنيدن صداي آشنا از پشت گوشي تلفن است.

هميشه شاكي هستيم انگار...

از گرما مي ناليم.

از سرما فرار مي كنيم.

در جمع، از شلوغي كلافه مي شويم

و در خلوت، از تنهايي بغض مي كنيم.

تمام هفته منتظر رسيدن روز تعطيل هستيم

و آخر هفته هم بي حوصلگي مان را گردن غروب جمعه مي اندازيم.

شايد بهتر باشد گاهي فكر كنيم تمام زندگي مان معجزه است.

همين كه مي خوابيم، بيدار مي شويم، نفس مي كشيم.

همين كه خورشيد طلوع مي كند، مهتاب مي تابد، باران بي منت مي بارد

و هنوز مي شود كسي را دوست داشت.

تمام اين ها بهانه ي ساده اي است براي يك لبخند :)

{-35-}{-35-}{-35-}
مرجان بانو :)
811714588_24028.jpg مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
811731140_4341.jpg مرجان بانو :)
اونه که وقتی بعد از دوسال قهر و جواب هایی ک ندادی خودت بهش پیام میدی بعد از روی غرورت میگی دستم خورده یا پیام اتوماتیک بوده و من نفرستادم

مدام ابراز خوشحالی میکنه، احترام میذاره و همش میگه خوشحال شدم!
... ادامه
bamdad
bamdad
از این تکرار ساعتها

از این بیهوده بودنها

از این بی تاب ماندنها

از این تردیدها

نیرنگها

شکها

خیانتها

از این رنگین کمان سرد آدمها

و از این مرگ باورها و رویاها

پریشانم …

دلم پرواز میخواهد !
{-61-}
دیدگاه · 1394/04/26 - 12:59 ·
5
bamdad
bamdad
به مرگ گرفتی مرا تا به تبی راضی شوم
کاش “میفهمیدی” به مرگ راضی بودم وقتی که تب می کردم از ندیدنت !

:(
دیدگاه · 1394/04/20 - 21:59 ·
5
شهرزاد
13511845-b.jpg شهرزاد
تنها دو چیز از رنج هایت می رهاند :
عشقی بناهنگام
یا
مرگی بهنگام ...



سیدعلی میرافضلی
دیدگاه · 1394/04/11 - 21:48 ·
3
zoolal
zoolal
مردی
درحال
مرگ بود
وقتیکه
متوجه
مرگش شد
خدا رابا
جعبه ای
دردست دید

خدا :
وقت رفتنه

مرد :
به این زودی؟
من نقشه های
زیادی داشتم

خدا :
متاسفم
ولی وقت
رفتنه

مرد :
درجعبه ات
چی دارید؟

خدا :
متعلقات
تورا

مرد :
متعلقات
من؟
یعنی
همه چیزهای
من ؛
لباسهام
پولهایم و ـ ـ ـ

خدا :
آنهادیگر
مال تو
نیستند
آنهامتعلق به
زمین هستند

مرد :
خاطراتم چی؟

خدا :
آنهامتعلق
به زمان
هستند

مرد :
خانواده و
دوستانم؟

خدا :
نه ،
آنهاموقتی
بودند

مرد :
زن و
بچه هایم؟

خدا :
آنهامتعلق به
قلبت بود

مرد :
پس وسایل
داخل جعبه
حتما
بدنم
هستند؟

خدا :
نه ؛
آن متعلق
به گردوغبار
هستند

مرد :
پس مطمئنا
روحم است؟

خدا :
اشتباه
می کنی
روح تو
متعلق
به من است

مرد بااشک
درچشمهایش
و باترس زیاد
جعبه دردست
خدا راگرفت
و بازکرد ؛
دید خالی
است!

مرد
دل شکسته
گفت :
من هرگز
چیزی نداشتم؟

خدا :
درسته ،
تومالک
هیچ چیز
نبودی!

مرد :
پس من
چی داشتم؟

خدا :
لحظات زندگی
مال توبود ؛

هرلحظه که
زندگی کردی
مال توبود .

زندگی
فقط
لحظه ها
هستند

قدر
لحظه هارا
بدانیم و
لحظه هارا
دوست
داشته
باشیم
... ادامه
دیدگاه · 1394/04/10 - 21:44 ·
3
bamdad
bamdad
ناظم تو میکروفون پرسید :کی میدونه پایتخت امریکا کجاست؟ داد زدیم : واشینگتون
گفت یه مرگ بر امریکایی بگین که تو واشینگتون بشنون. ماهم یه داد زدیم که گلو و حلقمون پاره شد.
گذشت اون روزا…… خیلی طول کشید که بفهمیم لس انجلس تاریخ سینماست ، نیو اورلئان مهد موسیقیه ، نیویورک مهد درس و اقتصاد .
یاد گرفتیم باید از اون همسایه ای که ساعت هفت صبح با صدای عربدمون بیدارشون کردیم عذر بخوایم!!
یاد گرفتیم به هرکس و ناکسی نگیم مرگ بر تو!!
ولی نفهمیدیم تو واشنگتن صدامونو شنیدن؟؟! واشنگتنیا فهمیدن چیزی تو دل این بچه ١١ساله نبوده؟
چرا فکر نکردیم به جای این حرفا داد بزنیم:
مرگ بر بیسوادی! مرگ بر عقب افتادگی! مرگ بر گشنگی!مرگ بر خونریزیو دشمنی!مرگ بر اونی که به جای عشق به ما یاد داد:مرگ!!!!
هیچگاه درک نکردم،چرا کافری که بیمارمیشود،دچار عذاب الهی شده و مسلمانی که بیمارمیشود،دچار آزمون الهی..!مرض که یکیست! شاید تفاوت در نگرش انسانهاست!!

{-75-}
bamdad
bamdad
بد شده ایم !
از وقتی شروع کردیم به قربانت بروم های تایپی
به دوستت دارم های اس ام اسی
به عاشقتم های فیس بوکی ، وایبری ، ویچتی ، لاینی

بد شده ایم !
از وقتی هر کدام از کانتکت هایمان چیزی فرستاد و ” قلب های سرخ ” را روانه ی تکست کردیم و عشقم و عزیزم و گلم صدایش کردیم
فرقی هم نمیکرد ، که باشد
دیگر کلمات دم دستی ترین ترفندمان شد
کلماتی که مقدسند ، که معجزه میکنند ! افتادند زیر دست و پا
فرقی برایمان نکرد که چه کسی باشد ، از چه جنسی باشد
فقط اینکه باشد و دمی بگذرد برایمان کفایت کرد
بد شده ایم !
از وقتی لبخند زدیم و بوسیدیم و نوازش کردیم
و آنسوی ماجرا پیچیدیم و پیچاندیم
و به زرنگی خودمان آفرین گفتیم
حال خیلی هامان خوب نیست
این روزها عادت کردیم مرگ خیلی چیزها را جشن بگیریم
دردناک است حال و روزمان
دردمان درمان دارد !
کمی صداقت
کمی شهامت
فقط همین . . .!!!

{-15-}
zoolal
zoolal
انسان در طول زندگی برای چهار چیز تلاش میکند:
اسمش مطرح باشد.
لباسش فاخر باشد.
خانه اش زیبا باشد.
اتومبیلش مدل بالا باشد.
ولی بعد ازمرگش:
اسمش میشود: میت!
لباسش میشود: کفن!
خانه اش میشود: قبر!
و مرکبش میشود: تابوت!
〘یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّک َالْکَرِیم〙
ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته؟
... ادامه
دیدگاه · 1394/04/2 - 20:46 ·
6
رضا
رضا
صداوسیما خودش رو خفه کرد با برد تیم ملی والیبال جلوی آمریکا .
مرجان بانو :)
811705215_23209.jpg مرجان بانو :)
{-7-}
zoolal
zoolal
هرگز زنت را تحقیر نکن.
چون بار بیماری اش را سالها باید به دوش بکشی.
هرگز به زنت بی اعتنایی نکن.
چون سالها باید بی توجهی اش را تحمل کنی.
هرگز به زنت پرخاش نکن.
چون سالها سکوت مرگبارش را باید طاقت بیاوری.
هرگز از محبت به روح او غافل نباش.
چون سالها باید در بستری سرد بخوابی.
هرگز او را مقابل دیگران کوچک مکن.
چون به بزرگی یاد کردن از تو را فراموش میکند.
هرگز نقص هایش را بازگو نکن.
چون از تو در نهان متنفر خواهد شد.
هرگز انتقاد و شکایت او را مسخره نکن.
چون از تو برای همیشه ناامید میشود.
هرگز به رویاهایش نخند.
اگر نمیتوانی براورده شان کنی.
چون یا افسرده می شود
و اگر شهامت داشته باشد خودکشی میکند.
هرگز زنت را اسیر خانه و فرزند نکن.
چون اینگونه او را بیصدا کشته ای و فقط قانون تو را مجرم نمیداند.
خود را با زنت برابر بدان.
در همه چیز. وگرنه فرقی با یک زندانبان نخواهی داشت.
... ادامه
bamdad
pc538055432cfcd65252cd5ad5f151350c_farapix_com_73a05c833fd4ff236dea7cde776284de_21.jpg bamdad
کاش عشق را از پلک های خود می آموختیم.

پلک هایی که تا وقتی خون در رگ هایشان جاری است

هردم برهم بوسه می زنند.

پلک هایی که از سحر تا پاسی از شب برای در آغوش کشیدن


هم لحظه شماری می کنند.

پلک هایی که حتی برای دقیقه ای کوتاه هم نمی توانند

دوری از یکدیگر را تاب بیاورند.

پلک هایی که در لحظۀ مرگ هم در آغوش یکدیگر جان می دهند

عشق را باید از آن هاآموخت.

{-41-}
دیدگاه · 1394/02/12 - 18:08 ·
3
bamdad
bamdad
خانم 45 ساله ای بر اثر حمله ی قلبی در بیمارستان بستری بود

در اتاق جراحی لحظاتی مرگ را تجربه کرد ، وقتی که عزراییل رو دید از او پرسید: آیا وقت من تمام است؟
عزراییل گفت: نه ، شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر میکنید ...

... پس از بهبودی ، خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد:
1.کشیدن پوست
2.لیپوساکشن
3.جمع و جور کردن شکم
4.کاشت گونه
تاتوی ابرو ، رنگ کردن موه ها و سفید کردن دندوناش!!!

یک هفته بعد از اتمام آخرین عمل زیبایی ، هنگام مرخص شدن از بیمارستان در حالی که میخواست از خیابان رد شود ، با یک ماشین تصادف کرد و کشته شد!!!!!!!!!!!!!!!

وقتی با عزراییل روبرو شد پرسید: مگه جنابعالی نفرمودید من 43 سال دیگه فرصت دارم؟ چرا جانم رو گرفتی؟!!!!!!!!!

عزراییل گفت: تو بودی؟!!!!!!!!!!!!!!!!
چقدر عوض شدی؟!!!!! به این برکت نشناختمت :(
شرمندت شدم...

{-7-}{-7-}{-7-}
sam
sam
سلام عشقم خوبی!؟ مرسی از اینکه اومدی دیدنم عشقم قول بده زود به زود بیای دیدنم باشه!؟ وایسا ببینم چرا چشمات خیسه!؟ داری گریه میکنی!؟ تو چند وقتی که با هم بودیم گریت رو ندیده بودم عشقم نکنه دلت واسه من تنگ شده نه!؟ راستش منم دلم واست خیلی تنگ شده چرا داری گریه میکنی!؟ بس کن دیگه اگه واسه کم محلی هات اگه واسه بد حرف زدن هات اگه واسه بی مرامی هات داری گریه میکنی گریه نکن من قبل مرگم بخشیدمت ولی هرچی زنگ زدم بهت بگم تو جواب نمیدادی و گوشیت رو خاموش کردی راستی سنگ قبرم قشنگه!؟ دستت رو بکش رو سنگه قبرم..
... ادامه
bamdad
bamdad
این متن رو تو یه وبلاگی خوندم
خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم ، خیلی :( :

"دیروز به مادرم زنگ زدم

بعد از مرگش تلفن ثابت خانه اش را جمع نکردیم

نمی خواهم ارتباطمان قطع شود

هر وقت دلم هوایش را می کند بهش زنگ میزنم

تلفنش بوق میزند

بوق میزند

بوق میزند

وقتی جواب نمی دهد با خودم فکر می کنم

یا برای خرید رفته بیرون یا خانه همسایه است

الان سه ماه و 17 روز می شود

هر وقت دلم هوایش را می کند دوباره زنگ می زنم

شماره ی بیرون را هم ندارم زنگ بزنم بگویم " به مادرم بگید بیاد خونه اش دلم براش تنگ شده "

دوست من اگر مادر تو هنوز خانه است و نرفته بیرون

امروز بهش زنگ بزن

برو پیشش

باهاش حرف بزن

یک عالمه بوسش کن

صورتتو بچسبون به صورتش

محکم بغلش کن

بگو که دوستش داری

و گرنه وقتی بره بیرون خیلی باید دنبالش بگردی

تازه مطمئن باش پیداش نخواهی کرد ، چون که

باور کنید بیرون شماره ندارد"

{-61-}
دیدگاه · 1394/02/4 - 11:23 ·
5
bamdad
bamdad
فكر ميكردم
دوستت كه داشته باشم
گره كور زندگي شل ميشود
خوشبختي سرش به سنگ ميخورد
بهشت را ميگذارد
براي خدايي
كه عشق را تبعيد كرد
و برميگردد...
ميخواستم
با هر چرخ اين زمين گرد
به تو برسم

ميخواستم
بخوانم چرخ چرخ عباسي...
و خوشبختي
مرا بندازد توي آغوشت
اما نشد كه نشد كه نشد
حالا هر لحظه
گره دو دست از درون
روي گردنم فشرده تر ميشود
و نبضم
كندترو كــــــندتــــــر و
كـــ نـــ د تــــ ر و
كـــــــــــ نــــــــ د
________

واقعيت دارد؛ دوستم نداري
و ديگر
نه زمين
نه خوشبختي
نه حتي خدا
هيچ كس نميتواند
دست مرگ را از گلويم بردارد

{-109-}
دیدگاه · 1394/01/23 - 22:01 ·
7
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
حس کار کردن ندارم!
معدمم درد میکنه{-60-}
شهرزاد
HM-20136568118687140161419372043.1083.jpg شهرزاد
♫♫♫

از چی بگم از حالم خودم از فردام دست بردار
منو تو این حال خودم بذار و برو دست بردار
از تو نه از خودم پُرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا .. درکم کن
.

.

.

این روزا خاموشم سردم بی حسم لمسم میترسم
جونی نیست انگار نوری نیست حتی از سایم میترسم
راهی نیست تکیه گاهی نیست ای خدا خستم میفهمی{-61-}
میرم من آره میرم من حتی از مرگم میترسم{-60-}

(بخشی از آهنگ امیر عباس گلاب و حمید صفت)
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ