Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #میدانم

MONA
MONA
این روزها عجیب درگیر ِ سکوتم

حرفهایم نمیدانم چرا

به جای گلو

از چشمانم بیرون می آیند!!!!
دیدگاه · 1391/06/30 - 01:19 ·
9
Mostafa
Mostafa
برایت مینویسم دوستت دارم
میدانم که نمیدانی
ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی .
دیدگاه · 1391/06/30 - 01:12 ·
5
Mostafa
Mostafa
بس کن ساعت ، دیگر خسته شده ام …
آره من کم آورده ام …خودم میدانم که نیست …
اینقدر با صدایت ، نبودنش را به رخم نکش !
دیدگاه · 1391/06/27 - 01:14 ·
6
Mostafa
Mostafa
تو را گم کرده ام امروز
و حالا لحظه های من گرفتار سکوتی سرد و سنگینند
و چشمانم که تا دیروز به عشقت میدرخشیدند
نمیدانم چه غمگینند
برایم چشمهای روشن تو
چراغ روشن شب بود
نمیدانم چه خواهد شد
پر از دلشوره ام بی تاب و دلگیرم
کجا ماندی؟
که من بی تو هزاران بار هر لحظه میمیرم...
... ادامه
دیدگاه · 1391/06/24 - 01:15 ·
3
Mostafa
Mostafa
مدت هاست که میدانم دوستم داری...
که میدانی دوستت دارم...!
اما ای کاش به جای این همه سکوت
صدای خردشدن غرورهایمان را میشنیدیم...
دیدگاه · 1391/06/22 - 14:10 ·
4
Mostafa
Mostafa
عشق تو چون برگی در دست طوفان بود
دل کندن و رفتن پیش تو آسان بود
روزی به من گفتی دیگر نمی مانم
گفتم که می میرم گفتی که میدانم
دیدگاه · 1391/06/20 - 00:22 ·
2
melodi
melodi
دیگر نمیدانم که را باید صدا زد / این قلب را تا کی به طوفان بلا زد / من باغبان فصلهای انتظارم / تو خوب میدانی من اینجا بی قرارم .
melodi
melodi
مرا از شهر بیرون می پسندی / مرا مجنون مجنون می پسندی / نمیدانم چرا ای خنده ی محض / مرا با دیده ی خون می پسندی .
abbasali
abbasali
<strong>داستان فوقالعاده جالب</strong><br> مرد متاهل با منشی خود رابطه داشت. یک روز باهم به خانه منشی رفتند و تمام بعد از ظهر باهم عشق بازی کردند، بعد خسته از خستگی به خواب رفتند. ساعت هشت شب مرد از خواب بیدار شد، به سرعت مشغول پوشیدن لباس شد و در همین حال از معشوغه اش خواست تا کفشهایش را بیرون ببرد و روی چمنهای باغچه بمالد تا کثیف به نظر برسد. بعد از پوشیدن کفشها به سرعت راهی خانه شد. در خانه همسرش باعصبانیت فریاد زد: تا حالا کجا بودی؟ مرد پاسخ داد: من نمی توانم به تو دروغ بگویم، من با منشیم رابطه دارم و ما تمام بعد از ظهر را مشغول عشق بازی بودیم !!! زن به کفشهای او نگاه کرد و گفت: دروغگوی پست فطرت من میدانم که تو تمام بعد از ظهر را مشغول بازی گلف بودی
... ادامه
Seddigheh
Seddigheh
می دانم که نمی دانم<br>الهی می دانم که از جماعت نادان بندگان تو هستم<br>می دانم که هیچ فهمی از حکمت خالقیت تو ندارم<br>می دانم که میان عقل و وهم را نمی توانم درک کنم<br>می دانم از آن دسته افرادی هستم که هیچ تلاشی برای دانستن نکرده ام<br>میدانم که نخواستم بدانم میدانم که تورا بسیار چشم به راه گذاشتم<br>می دانم که نمیدانم چقدر مرا دوست داری<br>می دانم که...<br><br>و در نهایت، خیلی نمیدانم</strong>!<br><br>{-104-}
دیدگاه · 1390/07/15 - 01:39 ·
5
محمد
1696-16-175107209i69-873.jpg محمد
هر چقدر می خواهی گم و گور شو قیامت هم که باشد گوشه ای آخر پیدایت می کنم میدانم دل به همین لحظه بسته ام
دیدگاه · 1390/06/23 - 18:41 ·
2
صفحات: 20 21 22 23 24

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ