شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

♥هـــُدا♥

مثل ڪبريت حالت "غريبـﮯ" בارم،
مـﮯ בانم ــــاפֿـتــﮧ شـבه ام تا "ـــــوפֿـتــﮧ" شوم....

10 دیدگاه · 1392/10/18 - 22:32 ·

6

...

دیروزبروبچ پرسپولیسی بااس اسی هاکل انداخته بودندچشمتون روزبدنبینه منم بودم منتهی نامحسوس یهو همه جاآبی شدبروبچ فرارکردن منم الفرار..فرارروبه قرارترجیح دادم
تادرب خروج نمیدونم چشام آبی میرفت
سردستشون هم یلدابود
بچه هایلدانفهمه این پست ازدیروزمونده گفتم تااس اسی ها نیومدن بذارمش..
خخخخخخخخ
{-11-}

دیدگاه · 1392/10/18 - 18:17 ·

3

bamdad

یاﺩش ﺑﺨﯿﺮ ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽﺑﺎ۲۰۰ تومنیﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢﻣﻐﺎﺯﻩ با

چهارتا ﭼﯿﭙﺲﻭ سه تا ﯾﺨﻤﮏﻭ دوﺗﺎ ﻟﻮﺍشکو ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻨﯽمگنوم ﻣﯿﻮﻣﺪﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ

ﺍﻻﻥﺩﯾﮕﻪﻧﻤﯿﺸﻪ،ﻫﻤﻪﺟﺎ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﮔﺬاشتن

{-7-}

دیدگاه · 1392/10/17 - 22:26 در خنده بازار ·

7

darya

قطاری سوی “خـــــــــدا” میرفت، همه مردم سوار شدند…. به بهشت که رسیدن همه پیاده شدن… و فراموش کردن که مقصد “خدا”بود نه بهشت…!!!

دیدگاه · 1392/10/16 - 14:40 ·

9

bamdad

قطاری سوی خدا میرفت، همه مردم سوارشدن...
به بهشت که رسید همه پیاده شدن و فراموش کردن که مقصد خدا بود نه بهشت!!!!

2 دیدگاه · 1392/10/15 - 19:03 ·

6

Noosha

قطاری سمت خدا میرفت .
همه ی مردم سوار شدند .
وقتی به بهشت رسید.
همه پیاده شدند .
یادشان رفت مقصد خدا بود نه بهشت {-35-}

1 دیدگاه · 1392/10/15 - 01:18 ·

13

ReyHaNE (دختر همسایه)

شیشه نازک احساس مرا دست نزن !

چِندشم می شود از لک انگشت دروغ !!!

آن که میگفت که احساس مرا می فهمد …

کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/10/11 - 19:22 ·

10

...

درخیال دیگری میرفت
ومن چه عاشقانه
کاسه آب
پشت سرش خالی میکردم

دیدگاه · 1392/10/6 - 16:11 ·

10

Mostafa

-------------------------_(/_)
-------------------------,((((^`/-
------------------------((((--(6-/-
----------------------,(((((-,,----/
--,,,_--------------,(((((--"._--,',;
-((((\-,...-------,((((-------`,@)
-)))--;'----`"'"'""((((---(------´´
(((--------------(((------/
-))-|----------------------|
((--|--------.-------'---- -|
))--/-----_-'------`t---,.')
(---|---y;---,-""""-./---/--
)---/-.--)----------`/--/
---|.---(-(------------'
---||-----//----------\'|
---||------//-------_\'|ا
---||-------))-----|_--||
---/_/-----|_/----------||
---`'"------------------_|

... ادامه

4 دیدگاه · 1392/10/6 - 13:25 ·

11

صوفياجون

سلوووووووووووو من اووووومدم {-64-}

7 دیدگاه · 1392/10/2 - 22:15 ·

8

دیدگاه

bamdad

سلام صوفیا
خوبی؟
شنیدم میخوای بری مسافرت...

1392/10/2 - 22:25

رضا

سلام

1392/10/2 - 22:25

...

سلام الیسا جان:
شب پاییزیت خوش..

1392/10/2 - 22:29

صوفياجون

مرسی {-165-}
جزء مسافرت محسوب نمیشه دارم میرم بچه داری کنم الان نوبت منه البته فقط10روز بیشتر دیگه نمیتونم یعنی 10روز نیستم {-109-} 10روز صوفیا بی صوفیا {-109-}
با گوشیم میام پستاتونو دید میزنم در واقع روحم تو سایت هست {-109-}
دلمم برای #نمیدونم #بچه_های #نمیدونم خیلی #تنگ میشه {-118-}

1392/10/2 - 22:32

bamdad

کجا میری مگه؟
همینجا تو رشته؟
خب نمیتونی بچه رو بیاری چیش خودت به جای اینکه خودت بری اونجا؟

1392/10/2 - 22:34

صوفياجون

نه 135کیلومتر تا رشت فاصله داره اگه اینجا بودن که حرفی نبودش
#شهسوار خونه خواهرم.

1392/10/2 - 22:36

bamdad

شهسوار؟!!
چه جای خوبی...
خیلی اونورا رو دوست دارم
سالها مادربزرگ و پدربزرگم چالوس زندگی میکردن و ما هم همیشه اونجا بودیم الان دیگه اومدن رشت
خودمم که بابل دانشگاه میرفتم
به هر حال جای باصفاییه
خب اونا اینترنت ندارن؟
میتونی یه مودم وایمکس بگیری و بعدآ تو خونه ی خودتونم استفاده کنی...

1392/10/2 - 22:42

صوفياجون

چند وقت پیش رفته بودیم امامزاده بعد تو مسیری ک باید پیاده میرفتیم، با یه آقای پیری داشتم تو مسیر حرف میزدم....
آقاهه :پسرم قبلاً این مسیرو با الاغ و قاطر میرفتیم، امروز داریم با شما میریم