انگار حتماً بايد آسمان به زمين بيايد،
بايد اتفاق خاصي بيفتد.
مثلاً معجزه اي رخ دهد كه از زندگي لذت ببريم.
گاهي آنقدر در روزمرگي غرق مي شويم
كه فراموش مان ميشود ساده ترين داشته هاي ما شايد آرزوي فرد ديگري باشد.
ما از امر و نهي پدر كلافه باشيم
و ديگري در آرزوي شنيدن صداي پدرش.
ما از باب ميل نبودن غذا به جان مادرمان غر بزنيم
و ديگري در حسرت صدا كردن نامش و شنيدن جواب.
صداي زنگ تلفن از خواب بعد از ظهر بيدار مان كندو ما از بد خواب شدن بناليم
و ديگري تشنه ي شنيدن صداي آشنا از پشت گوشي تلفن است.
هميشه شاكي هستيم انگار...
از گرما مي ناليم.
از سرما فرار مي كنيم.
در جمع، از شلوغي كلافه مي شويم
و در خلوت، از تنهايي بغض مي كنيم.
تمام هفته منتظر رسيدن روز تعطيل هستيم
و آخر هفته هم بي حوصلگي مان را گردن غروب جمعه مي اندازيم.
شايد بهتر باشد گاهي فكر كنيم تمام زندگي مان معجزه است.
همين كه مي خوابيم، بيدار مي شويم، نفس مي كشيم.
همين كه خورشيد طلوع مي كند، مهتاب مي تابد، باران بي منت مي بارد
و هنوز مي شود كسي را دوست داشت.
تمام اين ها بهانه ي ساده اي است براي يك لبخند
@yilmaz67 با نظرم موافقی ؟؟؟
1394/08/12 - 16:21دقت نکردی باید 5 تا رو بگیره احترام خانوم رو جا انداختی فکر همون سوگلی سالاره
1394/08/12 - 16:22خودم دیدم احترام جا مونده ولی حالشو نداشتم دیدگاه رو حذف کنم و دوباره بنویسم سالار که میگفت سه چهار تا با هم چشمش رو گرفتن
1394/08/12 - 16:25فکر کن سالار بیاد خونش هرکدوم زناش براش غذا درست کردن هرکدوم دوتا بچه هم دارن
1394/08/12 - 16:29اوووووووووووه
2*5=10
x =10+3y
خلاصش کنم سالار = فتحعلی شاه قاجار
سالار شوخی میکنه یه زن هم از سرش زیادِ ، چه برسه به 5 تا
1394/08/12 - 16:31خودت که دیدی خودش تایید کرد رفته گرفته
1394/08/12 - 16:34اسم یکیشونم رعناست
اگه اون زن اولی همچین با بیل زده بودش که صدا آهو داده بود دیگه انقدر زن زن نمی کرد این سالار
الکی شعار میده
1394/08/12 - 16:48شعر الکی که میگه اما شعار رو نمیدونم
1394/08/12 - 16:49#باباسالارعریان
تو سر و کله همدیگه میپریم
1394/08/14 - 10:28راز بقا می خوای تو ارومیه راه بندازی؟؟؟
میتونم میگم :
#باباسالارعریان