شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

Morteza

ﺍگه ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﻳــــﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺹ ﺑﺮﺍﻡ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﮔﺮ ﻛﻪ ﻧــــــــــﻪ ؛ ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﭘﺴﺖ ﻏﻤﮕﻴﻦ ﻣﻴﺰﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺧﻮﻥ ﮔﺮﻳﻪﻛﻨﻴﻦ!
حالا خود دانید!!!

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/13 - 16:50 ·

8

ReyHaNE (دختر همسایه)

يارو داشت رد مي شد، ديد دارن يه نفرو ميزنن. پرسيد:

چرا ميزنيدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعاي پيامبري ميكنه.

گفت: بزنيد اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/13 - 15:09 ·

5

setare

روز يه مرده مي ره پيش خداو مي گه خدا جون چرا اين زنها رو زيبا آفريدي و خداوند در جواب ميگه عزيزم براي اينکه شما مردها بهشون دل ببنديد و باز مرد مي پرسه خب حالا خدا چرا پس اينقدر احمق آفريديشون و خداوند باز هم در جواب مي گه : عزيزم براي اينکه اونها همه به شما دل ببندند

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/12 - 18:59 ·

9

shaghayegh(پارتی_السلطنه)

ﺯﻧــــــﺪﮔﯽ... ﻣــــﻌـــﻨﺎﯼ ﭘﻴـــﭽﻴﺪﻩ ﺍﯼ ﻧـــﺪﺍﺭﺩ.... ﻫﻤـــــﻳــﻦ ﮐــــﻪ ﺗــــﻮ ﮐﻨـــﺎﺭﻡ ﺑـــﺎﺷﯽ ﻳــــﻌﻨــــﯽ: ﺯﻧﺪﮔـــــــــــﯽ.......

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/09/11 - 22:53 ·

8

Reza Babaei

ﻗﺪﻳﻤﺎ ﻣﻴﮕﻔﺘﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﮔﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﭘﺮﺗﻘﺎﻟﻮ ﺳﺎﻟﻢ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺭﻩ
ﻭﺍﺳﺶ ﺷﻮﻫﺮ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻴﺸﻪ!
ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﻻﻥ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺮﮐﺘﻮ ﺑﺎ ﻧﺎﺭﮔﻴﻠﻢ ﮐﻨﻴﻦ ﺩﻳﮕﻪ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﻩ! {-44-}

دیدگاه · 1392/09/9 - 15:25 ·

16

ıllı YAŁĐA ıllı

سپیده دوست خوبم {-27-}

5 دیدگاه · 1392/09/9 - 00:13 ·

9

رضا

Warning: preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 677

دیدگاه · 1392/09/8 - 15:00 ·

8

Mohammad

ديويد: تو هم می ميری؟
مونيکا: آره ديويد! يه روز منم می ميرم.
- اون وقت من تنها می مونم!
- نگران نباش!
- شما آدما چقدر عمر می کنين؟
- چندين ده سال, پنجاه, شصت سال؟
- مامان دوستت دارم و نمی خوام هيچ وقت بميری, هيچ وقت!

#هوش #مصنوعی- #اسپيلبرگ

دیدگاه · 1392/09/7 - 10:41 در دیالوگ های ماندگار ·

5

bamdad

بعضيــــــ هـــا دور عشـــق خط مي كشنــــد
بعضيــــــ هـــا روي آن

بعضيـــــــ هــا بهـ پاي همـــ پيـــر مي شونـــد و
بعضيــــــ هــا بهـ دســتــــــ هـــــــــــم...... !!!!

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/09/6 - 20:06 در Lawless ·

10

صوفياجون

هه هه هه

2 دیدگاه · 1392/09/5 - 13:14 توسط Mobile ·

10

ოօհʂεղ

خداوندا
دنياي آشفته ي درونم را که تنها از نگاه تو پيداست ، با لالايي مهربان خود ، آرام کن
تا وجود داشتن و بودن را به زيبايي احساس کنم
*******************
خودت باش،
کسي هم خوشش نيومد …
نيومد …
که نيومد !
اينجا مجسمه سازي نيست.
دل نوشته
پشت ســــرم حرف بود
حديــث شد
ميترســــم آيه شود
سوره اش کنند به جعـــــــــل
بعد تفسيـــرم کنند اين جماعت نـا اهـــل

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/4 - 10:29 در دوستها ·

8

ReyHaNE (دختر همسایه)

ﺁﻥ ﮐﻪ ﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻗﻴﻤﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧد
ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻣﻴﺨﺶ ﺑﮑﺸﯽ … ﺑﮕﺬﺍﺭﺑﺮﻭﺩ!
ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ !

ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺑﺪﻫﯽ ﺍﺯ ﻓﮑﺮﺕ ﺑﻴﺮﻭﻧﺶ ﺑﻴﻨﺪﺍﺯ ﻭ ﺗﺎ ﺣﺪ ﮐﺎﻓﺮﯼ ﺍﻧﮑﺎﺭﺵ کن !

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/2 - 19:21 ·

5

ReyHaNE (دختر همسایه)

اگر تا فردا يــــه مخاطب خاص برام پيدا شد كه هيچ..!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
وگرنه که اينقدر پست غمگين ميزارم كه خون گريه كنين

... ادامه

1 دیدگاه · 1392/09/2 - 18:46 ·

5

Morteza

آخر مسابقه بوده و دونده اسپانيايي مي بينه که دونده کنيايي خيلي آروم داره

مي دوه. متوجه مي شه که دونده کنيايي فکر مي کنه مسابقه تموم شده. براي

همين به جاي اين که يک برد غيرمنصفانه به دست بياره، مي ره پشت حريفش و

خط پايان رو نشونش مي ده. توي مصاحبه اش هم گفته که وقتي ديدم سرعتش

رو کم کرد مي دونستم که مي تونم ازش جلو بزنم و برنده باشم، اما اين پيروزي

حق من نبود. براي همين رفتم سمتش و خط پايان رو نشونش دادم و اون تونست

اول بشه که البته لايق برنده شدن هم بود.

... ادامه

دیدگاه · 1392/09/2 - 14:49 ·

11

صوفياجون

#آنتالیا

#حاج #بکنده {-18-}

18 دیدگاه · 1392/09/2 - 00:10 در گیلک ·

16

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

Mostafa

یلدا یعنی الان بشینم همه رو ترجمه کنم ?!

1392/09/2 - 12:54

ıllı YAŁĐA ıllı

نه فقط من حس يه آدم نفهمو دارم {-152-}

گفتم يه روزي از دست همين كاراتون ميرم از سايت {-128-}

1392/09/2 - 13:06

Mostafa

ای بابا غلط میکنی بیا رشت خودم یه کلاس فشرده برات میذارم

1392/09/2 - 13:10

ıllı YAŁĐA ıllı

رَشت بيام ك ديگه خونه شما نميام {-157-}

ميرم پيش دخترايِ سايت {-194-} حَيا هم خوب چيزيه {-187-}

1392/09/2 - 13:14

Mostafa

بخوای بیایم من راه نمیدم ما از اون خوانواده هاش نیستیم
برو ببینم همونا تحویلت میگیرن {-32-}

1392/09/2 - 13:16

ıllı YAŁĐA ıllı

چرا تحويل نگيرن {-26-}

من تا بابلسر رفتم همه ي بچه ها خونشون دعوتم كردن اما خب وقت نشد برم بچه ها ناراحت شدن {-75-}

ببين اصن ميرم پيش آقا رضا شما اصن از قبل هم مهمون نواز نبودين {-174-} {-62-} {-163-} {-101-} {-177-}

1392/09/2 - 13:26

صوفياجون

یلدا جونم بفرما خونه ما {-35-} {-115-} {-203-}

1392/09/2 - 13:28

Mostafa

تو همشهری هستی هم محلیم هستی اینجوری زیر اب مارو میزنی؟

1392/09/2 - 13:31

MahnaZ

یلدااااااااااااا یی بفرما {-115-} ما هستیم که عزیزم {-97-} {-134-} {-200-}

1392/09/3 - 01:00

MONA

یلدا چرا میوای بری خونه بچه های سایت بیا لنگرود خونه خودت {-23-}

1392/09/4 - 23:44

HamidReza

اي آسمان
منزل از ياد رفته ام
ببار...امشب ببار
شايد اشك تو مرا غسل دهدو پاك سازد
شايد بارانت نقطه چيني شود تا به او برسم
اي آسمان ببار
تا هركس به اندازه پياله اش پاك شود
اي چترفروش چترهايت مال خودت
امشب ميخواهم خيس شوم
پاك شوم تا شايد محو شوم و
از پله كان آبي به سوي او بروم
پروردگارا عاشقت هستم...مرا دوست بدار...

... ادامه

2 دیدگاه · 1392/09/1 - 13:25 ·

4

samyar

باران آمد

و نغمه های سرد زمستان را
بر گونه های تب كرده ام سرود
باران آمد
و طرح لبخندم را
جان دوباره ای بخشيد
دوباره باران
بر جای جای بودنم بارید

و سايه های مردد را
از پيشانی ام زدود
و چه باران زيباست
آنگاه كه می بارد
بر لای لای گرم دلتنگی

... ادامه

دیدگاه · 1392/08/30 - 10:53 ·

2

samyar

خداوند بود و من و تو

تنهای تنها

ساقه ات در تمام وجود خاکی ام ريشه

دوانده بود که آن ناشناس از راه رسيد

تو را چيد و با خود به آن شب خيس پراز شهوت برد

در زير پيکر سنگين آن ناشناس از فرط لذت و درد !

به خود می پيچيدی

که ناگهان

قطرات خون ساقه معصومت را آلود

و آن هنگام بود که ريشه نيمه جانت خشکيد

و علفهای هرز وجود خاکی مرا پر کرد

عشق برای هميشه مرد....

و خداوند برای آن ناشناش نام انسان را برگزيد

... ادامه

دیدگاه · 1392/08/30 - 10:50 ·

2

یافتن پست: #پي

تفکیک