یافتن پست: #چایی

♥ یلدا♥
180039_187936604578592_162908583748061_456603_4607925_n.jpg ♥ یلدا♥
وقتی کسی حالش بده بهش نگید


ای بابا اینم می گذره ،



نگید درست می شه،



نخواهید با جوک های مسخره بخندونیدش



نمی خواد بخنده. خنده اش نمیاد غصه داره. می فهمین؟



غصه.... براش از فلسفه ی زندگی حرف نزنین.



از انرژی مثبت و مثبت باش و به چیزهایی که داری فکر کن حرف نزنید



وقتی کسی ناراحته اصلا این شما نیستین که باید حرف بزنین.



شما در حقیقت باید حرف نزنید. باید دستش رو بگیرید. بغلش کنید.



تو چشم هاش نگاه کنید. برا...ش چایی بریزید



براش یک چیزی که دوست داره بریزید یا بپزید.



بذارید جلوش. بعد حرف نزنید. بذارید اون حرف بزنه و شما گوش کنید.



هی فکر نکنید باید نظریه صادر کنید و نصیحت کنید.



فکر نکنید اگه حرف نزنید خیلی اتفاق بدی می افته.



شما جای اون آدم نیستید.



شما زندگی اون آدم رو از وقتی به دنیا اومده زندگی نکردید.



پس نظریه ها و حرف هاتون به درد خودتون می خوره.



بله... دستش رو بگیرید. بغلش کنید. سکوت کنید.



اگه دلش خواست خودش حرف می زنه
... ادامه
دیدگاه · 1391/11/8 - 15:32 ·
6
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
کاشــــــ می شـــد



زندگی را هم عوضــــ کــــرد



مثل «چایی» وقتی که ســــــرد می شود . . .
دیدگاه · 1391/11/6 - 18:50 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
تنهایی ام
استکانِ چایی به نیمه رسیده
نه میداند که تمام میشود
نه میداند که نیمه رها میشود …‏
دیدگاه · 1391/11/4 - 20:55 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من مورچه ای رو مسخره می کردم که سال ها عاشق یک تفاله ی چایی بود
خودم رو فراموش کردم که زمانی عاشق آشغالی بودم که فکر می کردم آدمه !
دیدگاه · 1391/11/4 - 19:04 ·
2
♥ یلدا♥
♥ یلدا♥
تنها سودی که رشته ی تحصیلیم تا الان داشته این بوده که...
هر بار میرم تو اشپز خونه بابام میگه :

مهندس یه 2 تا چایی بیار بخوریم !!!{-28-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
خدا چرا 2 نفرو تو راه هم قرار میدی عاشقشون میکنی باهاشونی بعد یهو وسط راه ولشون میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟مگه اینا بندت نیستن؟؟؟{-109-}
رضا
رضا
من مسواک میزنم تازه سوالات مامان شروع میشه چایی نمیخوری؟ بستنی نمیخوری؟ میوه نمیخوری؟ خب مامان من زودتر بگو :)
رضا
رضا
دنبال راههایی برای افزایش سرعت بیشتر نمیدونم .
ღ sepide ღ
ღ sepide ღ
بعضـــی از سردرد هــــا نـــــــه با چایی خوب میشـــــــــه ... نــــــــه با ژلوفن و نه حتی بــا خوابــــــــ ..! بعضی از سردرد ها فقط با دیدن توخوب میشـــــه ...!
... ادامه
دیدگاه · 1391/10/19 - 19:48 ·
4
MONA
MONA
از سرما احساس یخ زدگی توو دستات میکنی..پا میشی میری ی لیوان چای میریزی واسه خودت تا از گرماش تو رو هم بی نصیب نزاره..به این میگن تنهایی..
بعد توو راه برگشت به اتاقت داداشت بهت میگه فردا باید ببرمت کمپ تا اعتیادت به این چایی رو ترک کنی..تو هم فقط ی لبخند تحویلش میدی..{-15-}
دیدگاه · 1391/10/19 - 00:12 ·
5
رضا
coffee.jpg رضا
کدام یکی رو دوست دارین؟
iman
iman
زن قبل از ازدواج : عزیزم نهار چی دوست داری برات بپزم ؟ باقلا پلو ؟ دلمه ؟ فسنجون ؟ چی؟
زن بعد از ازدواج : یه لقمه نون و پنیر بگیر چایی هم داغ کن من دارم میرم باشگاه ! راستی اون لباسارو هم بنداز تو ماشین ! اون ظرفارو هم .......
... ادامه
رضا
رضا
افکار قدیمی : کله پاچه بزن به بدن واسه چربی و این چیزا 2 تا چایی برو بالا همه رو میشوره میره پایین !
دیدگاه · 1391/10/15 - 00:39 ·
8
MONA
401329_295138050602739_1470118578_n.jpg MONA
الان ی خیــــــــلی میچسبه.. برم ی سر به آشپزخونه بزنم..
رضا
رضا
یک جایی دور از آدمها .
justin
60969_379155188840798_809510997_n.jpg justin
صدای در زدن آمد
زن در را باز کرد و مردی با چهره خسته اما خندان وارد شد
مرد: سلام ، سحر برگشته؟
زن : نه هنوز مدرسه ست.چی شده؟

مرد: براش از شهر اون لباسی رو که قول داده بودم خریدم
زن لبخندی از سر رضایت زد و مرد را در آغوش گرفت : حتما خیلی خوشحال میشه
مرد که بیقرار دیدن دخترش در لباس نو بود آهسته گفت: خدا هیچ مردی رو شرمنده زن و بچه نکنه، بهش خیلی وقت بود قول داده بودم
زن : ایشالا، که همیشه سرت بلند...باشه، هوا سرده بریم تو بشینیم تا برات چایی بریزم
مرد: ببین سحر چی دوست داره امشب همونو درست تا دیگه خیلی خوشحال بشه...
زن که مشغول شستن استکان بود پرسید: امروز خبری بود؟
مرد: نه، اما تو راه همش داشتم فکر میکردم آخه بعضی آدمها ماشین هایی سوار میشن که لاستیکاش تمام سرمایه ی من می ارزه
زن استکان چایی را به دست مرد داد و گفت : سرمایه ی تو سحره...
مرد لبخندی زد که در همین لحظه صدای در بلند شد و کسی مکرر فریاد کرد:
سیداحمد بدو... سید احمد بدو مدرسه آتیش گرفته ... بچه ها سوختن...{-31-}{-31-}
دیدگاه · 1391/09/27 - 14:46 ·
3
Mostafa
Mostafa
رفتم قهوه خونه سنتی گفتم :2تا چایی بده !
میگه :چای شکلاتی داریم،بیارم؟
گفتم :باشه بیارین ببینیم چه جوریه !!
یه قوری چایی آورده با 4تا شکلات بغلش ...! :|
Noosha
a8afe0dd8676e04abd382b3edc4db3f6-300.jpg Noosha
چاییتونو چه رنگی میخورین آیا ؟؟؟؟
شهريار
raincity.jpg شهريار
{-30-}
MONA
399759_253589804711263_199054621_n.jpg MONA
دلم چایی میخوااااااد :(
MONA
MONA
میگم کاش یکی بود تو نت پخش میکرد....{-14-}
آرماندو
آرماندو
کاش می شد زندگی را هم عوض کرد٬
مثل «چایی»٬
وقتی که سرد می شود...
Mostafa
Mostafa
پدر گرامی هر شب ساعت 8 شب از جلوی در اتاق بنده با یه لیوان چایی رد می شه و به سمت اتاق خودش می ره , در بین راه به من می گه چایی می خوای ؟
من با خوشحالی در حالی که اشک شوق تو چشام جمع شده می گم : بللله !
می گه : خوب برو بریز بعد میخنده و سرشو تکون میده و میره ! :|
دیدگاه · 1391/07/20 - 15:57 ·
4
Mostafa
Mostafa
شیرین ترین شیرین کاری که تو دوران دبستان داشتم این بود که یه روز همه گچایی که ریخته بود پای تخته رو با هزار بد بختی و روی میز رفتن ریختم روی پنکه،یه عالمه هم گچ از دفتر کش رفتم و با کفش رفتم روشون اوناهم پودر کردم ریختم رو پنکه ... سر کلاس که پنکه رو روشن کردیم کلاس مه شد،اصن یه وضعی !!!
خودتون تصور کنید دیگه
... ادامه
دیدگاه · 1391/07/1 - 17:33 ·
5
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ