یافتن پست: #چین

متین (میراثدار مجنون)
102.jpg متین (میراثدار مجنون)
جنگل سنگی – چین
♥هـــُدا♥
1544605_517872738329447_880516919_n.jpg ♥هـــُدا♥
soheil
soheil
دختر:
قول میدی که هیچ وقت دختری رو بیشتر از من دوست نداشته باشی. ..

پسر:


من دوستت دارم اما نمی تونم همچین قولی بهت بدم . .

دختر(درحال گریه):...

یعنی یکی رو بعد از من دوست خواهی داشت؟

پسر(با خنده):

دختری که من بعد از تو دوست خواهم داشت...

تو رو مـــــامــــــان صــــدا می زنه...
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/8 - 13:42 ·
6
متین (میراثدار مجنون)
9.png متین (میراثدار مجنون)
کاش یک گل بودم

روی پرچین حیاط ابدیت

کاش چون قاصدک بی پروا

بانسیم خنک از اکسیژن

میدویدم تا ته خوشبختی

شاید انجا کسی باشد که بگوید

که چرا تنهایی؟؟!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/6 - 13:10 در دوستها ·
9
orkhan
orkhan
سلاممممممممممممممممممممممممم عیدتون مبارکککککککککککک :دی نمیتونستم پست بزارم رضا دمت گرم اف 5 زدم یکسره درست شد اما نفهمیدم منظورت از کش همستر چی بود

جاتون خالی دو هفته بود تو پاکدشت خونه خالمینا بودم یه حالی میداد {-7-}{-18-}{-18-}{-18-}{-18-} البته دلم براتون تنگ شده بود ولی رمز ایمیل با پسوردم بلد نبودم که از پاک دشت به اینترنت وصل بشم {-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}{-7-}
soheil
soheil
دختر ۱۴ ساله میبینی همچین آرایش کرده و مو بلوند کرده؛
انگار ۲۶ سالشه !
زن ۵۰ ساله میبینی موهاشو پرکلاغی کرده و یه مینی ژوپ پوشیده انگار ۱۴ سالشه !
چه مرگتونه دیوونه مون کردین
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/3 - 21:17 ·
4
Mohammad
a01723951242013102a.jpg Mohammad
The Recruit

والتر بروک (آل پاچینو): هرچی که میبینی و هرچی که میشنوی اون چیزی نـیست که به نظر میرسه!
حمید
یاس3.jpg حمید
میگی بازم کنار همدیگه واژه بچین
راجب چی…. باشه بشین
چشاتو باز کن..یه لحظه مال من باش
یه لحظه بیا توی حس و حال من باش

پس میکروفونو به دست من تو بده بگم
از این زمونه و از دلی که تکه تکه است
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد
جز اینم ندارم یه فکر بهتر
از جومونگی بگم که شده سمبل رشادت
ایران براش شده مثل صندوق تجارت
پس هنرمند وطن الان کجاس؟نیس؟
اون تو زیرزمین می خونه چون که مجاز نیس

از چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد
به جز کاغذ سفید پاره
خب آره رفیق
حرف توشه ، ولی با خودکاره سفید
تو هم مثل منی ، تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که تو هم درد نداری
من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره
ولی این اشک ها رو کی می خواد گردن بگیره

از چی بگم
خدا از این بنده های خسته
از این همه درد تموم دنده هام شکسته
خنده هامو نبین، این خنده هام یه چسبه رو لبم
این منم با یه رد پای خسته

از چی بگم
بگو از یه روح زخمی
که باید یه تنه بره تو قلب کوه سختی
از روزهایی که خط خوردن توی تقویم
خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریب

از چی بگم
از بچه های پایین شهر
که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب
اون که تنها دلیل خوابش به عشق فرداست
تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست
یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین
که هستن تو واردات کالای ساخت چین
تو به من اینو بگو ، من از چی بگم خب
ما گفتیم و تموم دردا ریشه کن شد؟

از چی بگم برات
شاید قصه دوست داری
مثل قصه ی اون هم کلاسیان روستایی
اگه قصه تلخه ، گناه واقعیت
داستان نرگس و گلای باغ میهن
که نشستن با صد چرا و افسوس کاشکی
یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
چراغ افتاد توی کلاس و گر گرفت
آتشی که پوست بچه ها رو مثل گرگ گرفت
یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت
زود بدویین سمت در، ولی درم قفل بود
چشام خشک شد یکم بهم اشک بده، ایزد!
این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
کودکی مرد در راه کلاسی که
سوخت و منتظر یه جراح پلاستیکه
یاس نمی خواد ته قصه رو هرگز ببنده
چون باز دلش می خواد که نرگس بخنده

از چی بگم
که صبح نشده غروب زد
تو قلب بچه های مدرسه ی درودزن
غصه نخور صدامو بشنو از زیرخونت
من صداتو به گوش همه می رسونم

از چی بگم
از دلی که فقط اسمش دله
یا عمری که نصفش اشکه نصفش گله
یا از روح توی زندون که جسمش وله
آدم مجبوره که با شرایط وفقش بده

از چی بگم
بگو از یک روح زخمی
که باید یک تنه بره توی قلب
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/1 - 22:09 ·
6
حمید
110ح.jpg حمید
از همان روزی که دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی که فرزندان آدم
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاکی، مروت، ابلهی است

من که از پژمردن یک شاخه گل
از نگاه ساکت یک کودک بیمار
از فغان یک قناری در قفس
از غم یک مرد در زنجیر
حتی قاتلی بر دار،
اشک در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست
مرگ او را از کجا باور کنم؟

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میکنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میکنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست
در کویری سوت و کور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است

فریدون مشیریاز مرگ نترسید!

از این بترسید که وقتی زنده اید

چیزی در درون شما بمیرد

بنام انسانیت!
... ادامه
کاپیتـان رستمی
کاپیتـان رستمی
بعضیا همچین خودشونو میگیرن
انگار دی اکسید کربن میگیرن اکسیژن خالص پس میدن
در حالی که تو بهترین شرایط به عنوان کود بدرد چرخه هستی میخورن !والاااااااااااااا :-"
متین (میراثدار مجنون)
farapix_com_4bab609c4ff12c43812dc3956feedc15_pcc7f00047599d031a1c8048eec50ba5d1_3fgmbktv3kibkwls8n4.jpg متین (میراثدار مجنون)
@bamy اینم بامداد راضثی شد بپره
elahe
elahe
سلام elahe به #شبکه_اجتماعي #نميدونم خوش آمدي
صوفياجون
Rooze-Barfi-Text1.jpg صوفياجون
{-35-}{-41-}
{-41-}{-41-}
{-41-}{-41-}
{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}

چشامو ؛ می بندم میخوام هر چی غصه است بمیره

که تو خواب ؛ یکی از تنم عطرتو پس بگیره

نمیشه ؛ نمیشه

عزیزم ؛ نمیـدونی عشقت چقدر سینه سوزه

چه سخته ؛ آدم چشم به تاریکی شب بدوزه

همیشه ؛ همیشه

شبا این حال و روزا خیره به عکست این شده کارم

دیگه طاقت ندارم

دلم میخواد یه جایی اونور دنیا خودمو جا بذارم

آخه عادت ندارم تو که نباشی خوابم نمیره

خیلی دلم میگیره

فراموشم نمیشه خاطرهامون واسه من خیلی دیره
یه آدم چقدر طاقت غصه داره

چجوری ، میشه خنده روی لبام پا بذاره

دوباره ، دوباره

به جایی ، رسیدم که با هیشکی حرفی ندارم

نباشی ، من هیچ حسی به روز برفـی ندارم

نمیخوام ، بباره

شبا این حال و روزا خیره به عکست این شده کارم

دیگه طاقت ندارم

دلم میخواد یه جایی اونور دنیا خودمو جا بذارم

آخه عادت ندارم تو که نباشی خوابم نمیره

خیلی دلم میگیره

فراموشم نمیشه خاطرهامون واسه من خیلی دیره
{-109-}{-109-}{-109-}
bamdad
bamdad
جالبه...
هیچ كلكی در كارنیست! این بازی بطرز شگفت آوری دقیق خواهد بود! البته به شرطی كه تقلب نكنید!







طالع بینی چینی! ..







فقط به دستور العمل عمل نماید و تقلب نكنید، در غیر این صورت نتیجه درست از آب در نخواهد آمد و بعد آرزو خواهید كرد كه ای كاش تقلب نمی كردید!







این حدوداً 3 دقیقه زمان خواهد برد تا شما را دیوانه كند!!







كسی كه این پیام را ارسال كرده گفت كه آرزویش ظرف 10 دقیقه به حقیقت پیوست!!!







این بازی نتیجه خنده دار و در عین حال شگفت انگیزی خواهد داشت!







پیام را یكجا تا پایا ن نخوانید بلكه مرحله به مرحله پیش بروید و عین دستورالعمل انجام دهید!







1- اول از هر چیز اعداد 1 تا 11 را به صورت ستونی یا ردیفی (زیر هم) بر روی كاغذ بنویسید.







2- سپس در جلوی ردیف (ستون) 1 و 2 هر عددی را كه مایلید بنویسید.







3- حال در جلوی ردیف 3 و ردیف 7 نام شخصی را از جنس مخالف بنویسید.







4- نام اشخاصی را كه می شناسید (چه دوست یا اعضای خانواده یا







فامیل) در جلوی ردیفهای 4، 5 و 6 بنویسید.







5- در ردیفهای 8، 9، 10 و 11نام چهار ترانه (آهنگ) را بنویسید (در







جلوی هر ردیف نام یك ترانه)







6- اكنون نهایتا میتوانید یك آرزو كنید!!







و حالا كلید رمز گشایی این بازی:







1- عددی را كه در ردیف 2 نوشته اید مشخص كننده تعداد اشخاصی است كه شما باید در باره این بازی به آنها بگویید!







2- شخصی كه نامش در ردیف 3 قید شده كسی است كه شما عاشقش هستید!!!







3- شخصی كه نامش در ردیف 7 قید شده كسی است كه شما دوستش دارید ولی با هم نمی سازید (یا به تعبیر دیگر عاقبت خوشی نخواهد داشت!)!!!







4-شخص شماره 4 کسی است كه شما بیش از همه به او اهمیت میدهید!







5-شخص شماره 5 کسی است كه شما را بسیار خوب می شناسد.







6-شخصی كه نامش در ردیف 6 قید شده، ستاره بخت (ستاره خوش شانسی) شماست!







7-آهنگ قید شده در ردیف 8 با شخص شماره 3 تطبیق می كند (مرتبط است)!!!







8- آهنگ شماره 9 آهنگی برای شخص شماره 7 است!







9-گ آهنگ شماره 10 آهنگی است كه بیش از همه افكار شما را بازگو می كند!







10- و بالاخره شماره 11 آهنگی است كه می گوید شما در باره زندگی چه احساسی دارید!!!!







واقعا شگفت آور است! نه؟! ولی بنظر می آید كه درست باشه!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/26 - 21:40 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
یک سال دیگه از سفر پرپیچ و خمِ زندگی طی شد...مثل حس تشویش لحظه‌ی تحویل سال، مثل حس شادی و غم گره‌خورده بهم... یه همچین حسی دارم توو این لحظه...

واسه نو شدن یه بهار ِ دیگه از زندگی از ته دل حوّل حالنا الی احسن الحال زمزمه می‌کنم...

خدایا دلگرمم به همراه بودنت و بودن ِ اونهایی که دلیل ادامه‌ی این سفرند برام
... ادامه
bamdad
bamdad
راستی خدا

دلم هوای دیروز را کرده

هوای روزهای کودکی را

دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم

آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد

دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم

الفبای زندگی را

میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند

دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان

هر چه میخواهید بکشید

این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو

دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم

آن را نچینم

دلم میخواهد …

می شود باز هم کودک شد؟؟

راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟
... ادامه
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ