فاش شدن راز عاشقانه ام مرا به رسوایی کشاند

کاش مثل گذشته در غفلت بودم..غفلتی که مرا از تو دور میکرد

همیشه برایم سوال شد،چرا او نرفت و ماند

ماندن او دلیلی برای رسیدن من به او نبود

پس چرا من با دست خویش دامن زدم برای رسیدن به او

او برای من تنها یه عشق بود..نه سرنوشت رسیدن به او

به او بگوید....

به او بگوید که من در گفتن تو را دوست دارم...

نه به فکر فریب بودم و نه در دروغ غو طه ور

فرمان عشق بود.اما نمیدانستم تقدیر چیز دیگریست

هر چند این سالها هر دو محنت تنهای می کشیم..گاه به

یاد تو هستم..

آیا تو هم چنینی...؟!

در دشمنی دورنگی نیست .
کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند ....

آرام بر گونه هایم میلغزد تاوانِ بی فکری های دیروز

کاش بیهوده نمی تاختم

کاش بر زمین می انداختم

طنابی را که

یک سرش در دست تو

و سر دیگرش بر قلبم گره خورده بود

و هر روز پاره کردنش را

به گردن عشق می انداختی

نمیدانستم که روزی

با همان طناب

به گردنم می آویزی

دار فانی را ...

کاش انقدری که آدما دلمون رو شکستن یه بارم خلوتمونو میشکستن . . .

مردمان شهرم مرابه جرم بی گناهی به دارکشیدندومن مردم...

بدون اینکه کسی بفهمد...

ای کاش عقلشان درگوشهایشان نبود...ای کاش...

کاش بیماریم مسری بود

"درد عشقی کشیده ام که مپرس"

کاش نارو هم مثل لایک زدن بود ...

میزدم مــیــــزدی ...

نمی زدم نمیزدی ...

الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم
الو ... الو... سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟
مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟
پس چرا کسی جواب نمی ده؟
یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس. بله با کی کار داری کوچولو؟
خدا هست؟ باهاش قرار داشتم. قول داده امشب جوابمو بده.
بگو من می شنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم ...
هر چی می خوای به من بگو قول می دم به خدا بگم .
صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟
فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی می تونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :
اصلا خدا باهام حرف نزنه گریه می کنما...
بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛
بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی می کند بگو...دیگر بغض امانش را بریده بود
بلند بلند گریه کرد وگفت:
خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم می خواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا...
چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟
آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه
فراموشت کنم؟
نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟
مثل خیلی ها که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.
مثل بقیه که بزرگن و فکر می کنن من الکی می گم با تو دوستم.
مگه ما باهم دوست نیستیم؟
پس چرا کسی حرفمو باور نمی کنه ؟
خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه این طوری نمی شه باهات حرف زد...
خدا پس از تمام شدن گریه های کودک گفت:
آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش می کنه...
کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب می کردند
تا تمام دنیا در دستشان جا می گرفت.
کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان می خواستند .دنیا برای تو کوچک است ...
بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی...
کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت

سکوت بدترین فوش برا گدا های از خود راضیه شاید گاوهای حضرت یوسف از نیل بیان بیرون شاید

لیلی گریست وگفت :کاش اینگونه نبود

خدا گفت :هیچ کس جزتو قصه ات را تغییر نخواهد داد !!

کاش به اندازه ی سایه های تو . . .

خواب نیز به چشمهای من می آمد !

دَر #کُلبه‌ی ما رُونَق اَگر نیست، #صَفا هَست
#تُو رُونَقِ این کُلبه و #کاشانه‌ی مَن باش...

سلام دوستان عزیز

منم دارم میرم مشهد
برا اولین بار امام طلبیده که برم حرمش
برا همتون دعا میکنم همه

دلم براتون تنگ میشه {-397-}


یه 10 الی 15 روزط اونجام پ
ا
دلم براتون تنگ میشه

دیگه پست گذاشتن علیه دخترا حال نمیده.....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کاش ميشد با تیر بزنیمشون

روی آینه نوشته بود :

اجسام از آنچه که در آیینه میبینید به شما نزدیک ترند .. .

کاش این قانون همیشه مستدام بود .. .

مثلا بین من و تو ...

کاش بالاسر بعضیا یه ضربدر کوچولو بود



که هر وقت حوصله شونا نداشتی



روش کلیک کنی طرف بسته بشه!

کاش میشد وقتی اتاقت و مرتب میکنی
بهش #تافــــت بزنی همونجوری بمونه

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی

یک آه چه وزنی دارد.

لطفا هی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟؟

دلتنگی معنی ندارد…..

درد دارد……..