Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 209

Notice: Trying to get property of non-object in /home/nemidona/domains/nemidoonam.com/public_html/system/classes/class_post.php on line 210
شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

 

یافتن پست: #کتاب

Reza Babaei
Reza Babaei
میخوام بدونم که کیفای مدرسه شما هم بو نون پنیر مونده نارنگی له شده میداد
یا فقط برای من اینجوری بود؟
.
.
.
تو ذهن شمام ابوریحان بیرونی و بوعلی سینا و سعدی و
زکریای رازی و خیام و باباطاهر قیافه هاشون یکیه؟!
.
.
.
خدایا ببخشید تو کارت دخالت می کنم ولی
بهتر نبود به جای اینکه پشه ویز ویز کنه،
بی صدا میومد کارشو میکرد میرفت، بعد مثلاً سوسک ویز ویز می کرد
که وقتی اومد بفهمیم کجاس بکشیمش؟
شرمنده ها!
.
.
.
یکی از خوبی های مامانم اینه که وقتی میخواد بیاد اتاقم اول در میزنه
خدا خیرش بده آخه من فرصت پیدا میکنم مانیتور کامپیوتر رو خاموش کنم
و یه کتاب دست بگیرم …
شما هم اینجوری هستید عایا؟؟
من در اون مواقع
.
.
.
من اگه درس نمی خونم و می رم سر جلسه امتحان
نشونه تنبلیم نیس،
نشونه ی جرأت و جسارت و شجاعتمه
.
.
.
شمام مث من دوس داشتین پاتون رو بذارین روی جاهایی که
تازه سیمان شده یا من فقط سادیسمیم؟
لامصب خیلی با کلاسه به عادم حس فسیل بودن دس میده
وقتی بعد از سال ها می بینی هنوز جاش هست
البته من میرفتم واسه بقیه رو خراب میکردم فقط
.
.
.
تقلب چیست؟
یک سری اعمال ننگین که در صورت این کاره بودن
شخص امتحا
... ادامه
asma
asma
چندتا از مهم ترین دست آوردهای دانشگاه :

- اس ام اس دادن بدون نگاه کردن به موبایل …!

- خوابیدن در حالت نگاه کردن به کتاب …!

- کار گروهی در هنگام امتحان ….!

- حرف زدن بدون تکون خوردن لب …!

… – حضور در زمان غیبت ….!

- توانایی خواندن مطالب کل ترم در کاغذی به ابعاد 4 در4 سانتیمتر!! خخخخخخخ
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
در کتاب گناهان کبیره برای انسان چه گناهی را سراغ دارید که بزرگتر از تکرار تجربه هایش باشد...!!!(حسین پناهی)
نگار
pc12190ad69016e952b974c8ec0eaea6de_Rooze-pedar[RadsMs.com]-19.jpg نگار
کاش بدونی برکت دعای تو
تکیه گاه آرزوهای منه
بی تو هر فصل کتاب عمر من
به خزون زندگی رسیدنه
پدرعزیزم روزت مبارک
دیدگاه · 1392/03/3 - 13:03 ·
6
شهرزاد
شهرزاد
مرد جوانی ، از دانشکده فارغ التحصیل شد . ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی ، پشت شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود . مرد جوان ، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد . او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد .

بالاخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند

و به او گفت : من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم . سپس یک جعبه به دست او داد . پسر ، کنجکاو ولی ناامید ، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا ، که روی آن نام او طلاکوب شده بود ، یافت . با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت : با تمام مال و دارایی که داری ، یک انجیل به من می دهی ؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد .
...
... ادامه
غزل
images (2).jpg غزل
{-36-}
LeilA
LeilA
میشه منو راهنمایی کنید ک یه هدیه مردونه خوب و شیک بگیرم؟بجز لباس و ادکلن و ساعت کیف پول
هرچیزی ب ذهنتون میرسه بگید لطفا{-35-}
LeilA
LeilA
ینی میاد اون روزی ک بهم بگن امروز 20 خرداده و امتحانات تموم شده.دیگه حالم از درس و کتاب بهم میخوره.
دلم مسافرت میخواد شدید اما چه کنیم ک ب ارتحال امام نزدیکیم {-29-}و باید سوگواری کنیم{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-31-}{-7-}
دیدگاه · 1392/02/31 - 12:57 ·
6
صوفياجون
صوفياجون
رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم :{-7-}
ردیف اول : حال به هم زن !
وسطی ها : یه سلام علیکی داریم !
ته کلاس : دمشون گرم !
اونایی که اصن کلاس نمیان : اینا رفیقمن !
{-7-}
ABOLFAZL
ABOLFAZL
یه بار کلاس سوم که بودم یادمه زنگ فارسی معلم اومد سر کلاس
خیلی محترمانه و با صدای بلند گفت :بچه ها کتابها را بگشایید :|
ما هم همه باهم کتابارو باز کردیم و یکصدا گفتیم :گشاااااادیم....:|:))))
دیدگاه · 1392/02/30 - 13:43 ·
7
Reza Babaei
Reza Babaei
بعضى از دخترا هم که موقع عکس انداختن
اِنقد سرشون و کَج مى کنن آدم فِک میکنه
هدف از این عکس نشون دادن پــَسِ کــَلَشـونه
.
.
.
“زنها” تنهاییشان را گریه می کنند و “مردها” گریه هایشان را تنهایی…
.
.
.
روی شیشه دوغ نوشته:
دوغِ گازدارِ کربناته تزریقی گرما ندیده همگن شده با طعم نعناع و بدون چربی…
آخه لامصب دوغه یا اورانیوم؟
.
.
.
در نظر دارم کتابی تحت عنوان آداب مهمانی رفتن منتشر کنم
خیلی نکاتی هست که باید بهشون اشاره کنم
لعنت به مهمانی که بی موقع بیاید
.
.
.
توجه کردین یادگاری های روی دیوار و صندلی کلاس های دانشگاه
آموزنده تر از حرف های استاده!!!
.
.
.
بقالی Baghali – باقالی Baghali بغلی Baghali
تو روح اون کسی که فینگیلیش رو اختراع کرد
.
.
.
مهمون اومده خونمون جلوش پا شدیم
میگه بشینید توروخدا برای من پاشدید؟
په نه په همینجوری خوشحالیم، داریم موج مکزیکی میریم
.
.
.
رعد و برق 4 مرحله داره:
اول یه نور ازش میبینیم
بعد صداش میاد
بعد دزدگیر ماشینا روشن میشه
بعدشم چون صاحبش خاموشش نمیکنه ما به بهش فحش میدیم …
.
.
.
وقتی بچه بودم فک میکردم ماکارانی رو هم مثل برنج میکارن
اونجوری نگاه نکنین دیگه!
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/27 - 01:11 ·
7
شهرزاد
Pelle.jpg شهرزاد
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر برده‏ عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‏کنی
اگر از شور و حرارت،از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،دوری کنی...
... ادامه
Mostafa
Mostafa
اصطلاح کاسه داغتر از آش از کجا آمده؟!
شهرزاد
شهرزاد
دویست و پنجاه سال پيش از ميلاد در چين باستان شاهزاده اي تصميم به

ازدواج گرفت. با مرد خردمندي مشورت کرد و تصميم گرفت تمام دختران جوان

منطقه را دعوت کند تا دختري سزاوار را انتخاب کند. وقتي خدمتکار پير قصر

ماجرا را شنيد بشدت غمگين شد، چون دختر او مخفيانه عاشق شاهزاده بود،
د

خترش گفت او هم به آن مهماني خواهد رفت. مادر گفت: تو شانسي نداري، نه

ثروتمندي و نه خيلي زيبا. دختر جواب داد: مي دانم هرگز مرا انتخاب نمي

کند، اما فرصتي است که دست کم يک بار او را از نزديک ببينم. روز موعود

فرا رسيد و شاهزاده به دختران گفت: به هر يک از شما دانه اي مي دهم، کسي

که بتواند در عرض شش ماه زيباترين گل را براي من بياورد... ملکه آينده

چين مي شود. دختر پيرزن هم دانه را گرفت و در گلداني کاشت.



سه ماه گذشت و هيچ گلي سبز نشد، دختر با باغبانان بسياري صحبت کرد و راه

گلکاري را به او آموختند، اما بي نتيجه بود، گلي نروييد. روز ملاقات فرا

رسيد ، دختر با گلدان خالي اش منتظر ماند و ديگر دختران هر کدام گل بسيار

زيبايي به رنگها و شکلهاي مختلف در گلدان هاي خود داشتند.لحظه موعود فرا رسید
...
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
1365111224853773_large.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
کاش مخابرات
یه روز صبح بهت اس ام اس میداد:

مشترک محترم و عزیز ما،
شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی

اس ام اس که حرفش رو نزن،
اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت
حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود
که برا خودمون سیوش میکردیم
حتی یه شب، ( زمستون بود فکر کنم)، اینقدر حرفای خشگل خشگل میزدین و ما هم هی گوش میدادیم
که پای تلفن خوابمون برد،
یادمون رفت بقیه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنیم

حالا مشترک
حالا مشترک محترم و عزیز،
چی شده که این روزا دیگه خبری ازت نیست؟
چیزی شده؟
چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری؟
یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی

منِ مخابرات، اون دوره رو باهاتون زندگی کردم، حقمه که بدونم

تو هم اس ام اس بدی بگی:
بیخیال رفیق،
این روزا هم میگذره.....
... ادامه
ebrahim
ebrahim
♥ ♥حتما بخوانید :
پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسيد: مزاحم نیستم کنار دست شما بنشينم؟
دختر جوان با صدای بلند گفت: نمی‌خواهم يک شب را با شما بگذرانم !
تمام دانشجويان در کتابخا
نه به پسر که بسيار خجالت زده شده بود نگاه کردند...

پس از چند دقيقه دختر به سمت آن پسر رفت و در کنار ميزش به او گفت: من در زمینه روانشناسی پژوهش می کنم و ميدونم مردها به چه چيزی فکر میکنند، گمان کنم شمارا خجالت زده کردم. درست است؟
پسر با صدای بسيار بلند گفت: 200 دلار برای يک شب !!؟ خيلی زياد است !!!
و تمام آنانی که در کتابخانه بودند به دختر نگاهی غير عادی کردند...

پسر به گوش دختر زمزمه کرد: من حقوق میخوانم و ميدانم چطور شخص را گناهکار جلوه بدهم !!
... ادامه
♥هـــُدا♥
dd.jpg ♥هـــُدا♥
چارلی چاپلین می گفت: پس از کلی فقر به ثروت و شهرت رسیدم ؛
آموخته ام که با پول میشود خانه خرید ، ولی آشیانه نه!
رختخواب خرید ، ولی خواب نه!
ساعت خرید ، ولی زمان نه!
می توان مقام خرید ، ولی احترام نه!
می توان کتاب خرید ، ولی دانش نه!
دارو خرید ولی ، سلامتی نه!
میتوان آدم خرید ، اما دل نه
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/10 - 16:20 ·
3
رضا
hassan10.jpg رضا
کتاب حسنی نگو یه دسته گل اولین کتاب داستانی که مامان خریده بود و برای من میخوند :)
دیدگاه · 1392/02/9 - 15:54 ·
5
ebrahim
310877_456113254468479_142893024_n.jpg ebrahim
حریم سلطان!!!
سلطان ترکی که به ایران می آید و نه بر سر نیروی نظامی ایران!!!
بلکه بر سر زنان و فرزندان آذری بی دفاع ایران
در شهرهای چالدران و تبریز
توپ های جنگی اش را فرو می ریزد...
نسل کشی به راه می اندازد...

و اکنون ما ایرانیان با افتخار وقت می گذاریم
و این سریال سراسر دروغ را می بینیم!

از همه جالب این که زنان عثمانی را زیبا و امروزی انتخاب کرده!
و به سبک امروزی لباس پوشانده تا بتواند در ظاهری زیبا، تاریخ دروغ و سراسر جنایتش را به جهان معرفی کند!!!
در حالی که عثمانیان یکی از عقب مانده ترین سیستم های رایج را در قبال حجاب زنان پیش گرفته بودند...
... ادامه
شهرزاد
شهرزاد
در کتاب گناهان کبیره برای انسان چه گناهی را سراغ دارید که بزرگتر از تکرار تجربه هایش باشد...!!!(حسین پناهی)
دیدگاه · 1392/02/6 - 22:50 ·
3
Mostafa
Mihanstar.com-Chad1.jpg Mostafa
خلق تابلوهای بینظیر و شگفت انگیز فقط با خرده کاغذ !


به نظر شما با خردههای کاغذ چه کاری میتوان انجام داد. بسیاری به این سوال پاسخ «هیچ» خواهند داد. اما واقعیت امر این است که اگر مقداری ذوق و حوصله به این خوردههای کاغذ رنگی اضافه کنیم، میتوانیم تابلوهای بسیار زیبا و شگفتانگیز خلق کنیم. آنچه در تصاویر مشاهده میکنید، گوشهای از هنر کار با خردههای کاغذ رنگی است. شاید این نام برای بسیاری از ما ناآشنا باشد، ولی باید بدانید که این هنر پیشینهای قدیمی دارد و ریشه آن به قرن هجده میلادی و زمان انقلاب فرانسه بازمیگردد.

این هنر تا حدود زیادی بر تکههای مساوی کاغذ رنگی که به صورت نوار درآمدهاند و سپس پیچیدن آنها دور خود و مهارت هنرمند در استفاده از این نوارهای پیچیده برای ساخت تابلوهای هنری و چسباندن آنها با چسب بازمیگردد.
این هنر در ابتدا برای تزیین جلد کتابهای و اشیا مذهبی در اروپا و طی انقلاب فرانسه استفاده میشد، اما در قرن نوزدهم به یکی از سرگرمیهای اشرافزادگان اروپایی تبدیل شد.
این تصاویر، از کارهای «یولیا برودسکایا»، هنرمند روس است که در این هنر شهرتی جهانی پیدا کرده است.
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/3 - 21:37 ·
1
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
sad-girl8980.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،
ترازو برمی داریمـ و می افتیمـ به جان دوست داشتنمان.
اندازه می گیریمـ !
حسابــ و کتابــ می کنیمـ !
مقایـسه می کنیمـ !...
و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آن جا که زیادتر دوستش داشته ایمـ ،
که زیادتر گذشته ایمـ ،
که زیادتر بخشیده ایمـ ،
به قدر یک ذره ،
یک ثانیـه حتی !
درست از همان جاست که توقع آغاز می شود،
و توقع آغاز همه رنج هایی است که ما می بریمـ …
و خدا کند این را بفهمیمـ ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/2 - 16:05 ·
2
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
کتاب شادمان زندگی‌ام با تو
نباشی
چیزی نیستم جز دائره‌المعارف اندوه{-35-}
دیدگاه · 1392/02/2 - 15:38 ·
6
نگار
نگار
به یاد داشته باش:

آینده کتابی است که امروز می نویسی

پس چیزی بنویس که فردا از خواندن آن لذت ببری...
دیدگاه · 1392/01/31 - 14:19 ·
6
peyman
peyman
شب امتحان خوابگاه دخترا: واااای فقط ۴ دور کتاب خوندم به دور ۵ نرسیدم میفهمی؟
خوابگاه پسرا:احمق مگه نمیگم شاه دسته منه رد کن !!
{-7-}
دیدگاه · 1392/01/28 - 00:53 ·
6
صفحات: 18 19 20 21 22

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ