یاد من باشد از فردا صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالیاز جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت......
... ادامه
نخیر عموی اونم عمه بگید چشم
1393/02/11 - 00:08سینا عمه دوست دخترته
1393/02/11 - 00:09نفهمیدم
1393/02/11 - 00:11عشقته
یا ابجیته
یا عمه من
خب کر کنم فهمیدم ترانه عمه دوست دختر تو منم باید بهت بگم دایی الا فامیلم اره
1393/02/11 - 00:14عمه میگن
1393/02/11 - 00:16عمه درس چیه من الا دارم اس بازی میکنم دوست دختر داشتن انقدر حال میده هر...زوری بهش میگم حالشو میگیرم
1393/02/11 - 00:18اره از بس 5به بعد جلو مدرسه دخترانه وا میستیم درس نمیخونیم
1393/02/11 - 00:19سامان یه بار امتحان کن بروجلو مدرسه یه حالی میده به دختر بگو لواشک برات بخرم دختر بهم میگه برو با ماشینت بازی کن بعد که مخش زدم بهش میگم میگتی برم با ماشینم بازی کنم
1393/02/11 - 00:23اره فکر خوبیه
1393/02/11 - 00:24عمه مگه تو با دوست پسرت مامان بابا بازی میکنی
1393/03/7 - 16:58