یافتن پست: #گاز

zoolal
zoolal
ﮔﺮ ﻣﺨﻔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺳﺮﺥ ﮐﺮﺩﻩ ﺗﻮ ﻓﺮ ﺍﺟﺎﻕ ﮔﺎﺯ ﺭﻭ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ
ﺁﺭﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ ﺭﻓﯿﻖ ﺑﯽ ﮐﻠﮏ ﻣﺎﺩﺭ!!!
دیدگاه · 1393/01/17 - 11:22 ·
2
bamdad
bamdad
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯾﮑﻪ ﻣﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ ... ﺭﻓﻘﺎ ﻣﺸﮑﯽ
ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻭ ﻣﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺎ ﺗﯿﺮﯾﭙﺸﻮﻥ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﭼﻨﺪﺗﺎﺷﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﺻﻮﺕ ﻗﺮﺁﻥ ﯾﻪ ﺑﯿﻨﻮﺍ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﺷﮑﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﺎﮐﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺳﻨﮕﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻝ ﮐﻨﺪﻧﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩﻧﺎ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯾﮑﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯾﮑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺭﻭﺯﯼ ﮎ ﻫﯿﭻ ﯾﺎﺩﻭ ﺧﺎﻃﺮﯼ ﺍﺯﻡ ﺗﻮ ﺫﻫﻦ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻡ
ﻧﻤﻮﻧﻪ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮎ ﺑﺎ ﯾﺎﺩﺷﻮﻥ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺏ ﻓﮑﺮﻡ ﻧﯿﻮﻓﺘﺎﺩﻥ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺍﻭﻥ ﺑﯿﻞ ﻭ ﮐﻠﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺁﺯﺍﺩ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﻡ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ ﺗﺎ
ﺑﻔﻬﻤﻢ ﭼﻘﺪ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺭﻭ ﺩﻟﻪ ﺑﻌﻀﯿﺎ ... ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺍﯾﻦ ﺑﻐﺾ ﻟﻌﻨﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ...
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯ ﺁﺧﺮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ...

{-60-}
zahra
zahra
@bamy
عجب بارونیه!!!!!!
zahra
1536642_774530402573967_33404574_n.jpg zahra
بچه ها شما تا حالا ماست محلیه گاز دار خوردین؟
محسن
محسن
بازوی دوست پسر خود را گاز بگیرید کبود شود
.

.

.

.

.

تا دختران دیگر نشانه حاکم بزرگ را ببیند و متفرق شوند {-7-}{-7-}
دیدگاه · 1392/12/22 - 15:39 ·
3
soheil
soheil
هیچ کس با مـــــــــا برادر جان نمی سازد چــــرا ؟
نرد عشق و عاشقی با مـــــــــا نمی بازد چـــــرا ؟

"زیرکی را گفتم این احــوال بین خندید و گفت ::"
مرغ همسایه مگر غاز است ؟ ، می نازد چـــــرا ؟

مرسدس بنز است گویا قیمت اجنــــــاس ، چون ،
بی حیـا ، پیوسته پُر گاز است ، می تازد چــرا ؟

گفت تا ســــــــــال دگر مسکن کمی ارزان شود !
پس چرا همچون سگ هار است ، می گازد چرا ؟
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/22 - 12:15 ·
8
bamdad
bamdad
چه خوبه تو زندگیمون یه وقتایی جامد باشیم, رو کاری که ایمان داریم درسته پافشاری کنیم.
یه وقتایی مایع باشیم ,بشیم همرنگ جماعت , انعطاف پذیر.
یه وقتایی گاز باشیم,آزادو رها, بیخیال هر چی که قرار اتفاق بیوفته ,بی قیدو بند فقط واسه خودمون باشیم.
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/21 - 18:34 ·
3
bamdad
bamdad
این روز ها احساس عجیبی دارم...
شاید احساس داشتن ِ نسبت
با گاز های نجیب مندلیف (!)
مثل انها لایه ظرفیتم پر شده
و دیگر میل به واکنش ندارم...
خودم برای خودم بس هستم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/18 - 20:22 ·
5
✔♥Дℓɨ♥✔
83063161287187508765.jpg ✔♥Дℓɨ♥✔
هرچــنـــــב می‌گویــنـــــב

آבҐ بـہ جــــرҐ פֿـــــورבטּ سیــــبــــــــ بهشـــــتے

رانــ ــــــבـہ شـــ ــב از جــــــنّتــــــ الـــمـــــأوا

و ســــال‌ها בر شــــرح ایـــــטּ موضــــوع בـعــــوا بـــوב؛

اما تـــــטּ ارבیبهـــــشتے تو ثابـتـــــ ڪــــرב:

سیــــبے ڪـــہ آבҐ گاز زב

از باغ פــــ ـوّا بوב!
... ادامه
mostafa AZ
mostafa AZ
زدم به یه ماشینه پیاده شدم ببینم چه خبره؟؟ دیدم صورت پسره خونیه! گفتم عاقا دیگه اونقدام شدید نبود... باباش گفت آخه دستش تو دماغش بود!! نتونستم سنگین باشم از خنده زمین وگاز میزدم{-18-}
دیدگاه · 1392/12/6 - 01:11 ·
4
mostafa AZ
mostafa AZ
عد از کلاس به دختره گفتم جزوه تون رو بدید کپی کنم کپی بسته بود بهش گفتم من وسیله دارم تو شهر میرم شمام بیاید که جزوه رو کپی کنم، اونم گفت میشه دوستام هم بیان ؟ من گفتم شرمنده ماشین من کوپه هستش فقط واسه ۲ نفر هستش ! یهو یه نیش خند زد بعد رفت پیش دوستاشو پچ پچ کرد اومد که بریم تو راه هی سوال میپرسید که اسمتون چیه و …. دوستاش به فاصله چند قدم قبل از ما میومدن تا رسیدیم درب دانشگاه و رفتیم نزدیک ماشین وقتی در وانتو باز کردم قیافه این بشر دیدنی بود یهو دوستاش شروع کردن به خندیدن منم یهو زدم زیر خنده دختره هم ۲-۳ تا فحش داد جزوشم نداد رفت پیش دوستاش منم کف زمینُ گاز میزدم
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/3 - 18:58 ·
6
Mohammad
n00114818-b.jpg Mohammad
قیصر : «تو چرا این ریختی شدی؟ کی زدتت؟»
میتی: «قصه‌اش درازه.»
قیصر : «کجا؟»
میتی : «هیچی بابا، ما بودیم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامون هم بود.»
قیصر : «کریم؟! کدوم کریم؟»
میتی : «کریم آب منگل ، میشناسیش؟ آره؟ از ما نه, ازاونا آره، که بریم دوا خوری. تو نمیری به موت قسم اصن ما تو نخش نبودیم، آره نه گاز دنده دم هتل کوهپایهٔ دربند اومدیم پایین، یکی چپ یکی راست یکی بالا یکی پایین عرق و آبجو جور شد رو تخت نشسته بودیم داشتیم می‌خوردیم. اولی رو رفتیم بالا، به سلامتی رفقا، لولِ لول شدیم، دومی رو رفتیم بالا به سلامتی جمع، پاتیل پاتیل شدیم؛ سومی رو اومدیم بریم بالا آشیخ علی
نامرد ساقی شد. گفت بریم بالا، مام رفتیم بالا. گفت به سلامتی میتی؛ تو نمیری به موت قسم خیلی تو لب شدم؛ این جیب نه اون جیب نه تو جیب ساعتی ضامن‌دار اومد بیرون رفتم اومدم دیدم کسی نیست همه خوابیدن، پریدم تو اوتول اومدم دمه کوچه مهران بغل این نُرقه فروشیه اومدم پایین دیدم یه سره هیکل میزونیه, این جوریه, زد بهم افتادم تو جوب، گفتم هته ته! گفت عفت! یکی گذاشت تو گوشم، گفتم نامرداش؛ دومی رو از اولی قایم‌تر زد، دستمو کردم تو جیبم که برمو بیام چشام باز کردم دیدم مریض‌خونه روسام. حالا ما به همه گفتیم زدیم، شمام بگین زده، آره،خوبیت نداره. واردی که!»

=
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
سلام{-15-}
soheil
soheil
وصیّت نامه منتسب به مرحوم حسین پناهی

حالا از هر بنده خدایی هست خوبه گیر ندید!


قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.


بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!


ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.


بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد


مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.


دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.


شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.


در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم!
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/3 - 12:15 ·
3
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
لذتی که در پاشیدن گاز پوست پرتقال تو چش و چال یه نفر هست تو خوردن خود پرتقال نیست!!!!{-54-}{-7-}
صوفياجون
th.jpg صوفياجون
صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ