ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش ، موج تماشا زده است
جمعه را سرمه کشیدیم ، مگر برگردی
با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی
زندگی نیست ، ممات است تو را کم دارد
دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد
از دل تنگ من ، آیا خبری هم داری ؟
آشنا پشت سرت مختصری هم داری ؟
منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست
آه ، کم چشم به راهم بگذاری بد نیست
نکند منتظر مردن مایی ، آقا ؟
منتظرهات بمیرند میایی آقا ؟
به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست
غیرممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست
دارد از جاده صدای جرسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست
یوسف گم شده ، ای اهل حرم آمدنی ست
#اَللّهُمَّ-عَجِّل-لِوَلیِّکَ-الفَرَج
من میگم آبجی یلدا انواع بلاها رو سر زن داداشش میاره
1393/12/2 - 15:11هر گردی ک گردو نیس داااش منم خب یکسری وظایف دارم نسبت ب زنداداشم ک باید انجام بدم
1393/12/2 - 15:21هزار الله اکبر چقدر وظیفه شناسی
1393/12/2 - 15:23وظیفه داره اذیتش کنه
1393/12/2 - 15:36محمد عالی بود .
1393/12/2 - 15:50یلدا وظائف منظورت مردم آزاری و خواهر شوهر بازی درآوردن هست ؟
مردم آزاری چیه اگه زنداداش کخ نریزه ما کاریش نداریم من ک اصن مظلومم کاری ب کسی ندارم
1393/12/2 - 15:56یلدا از چشاش معلومه چقدر بلاست....
1393/12/2 - 16:00داداشش هر وقت میره خونه زنش اینجوریه از دست یلدا....
خواهر شوهر ب این خوبی از خداشم باشه اییییییش دختره ی لووووس ...
1393/12/2 - 16:03خدا بهش رحم کنه
1393/12/2 - 17:11