شبکه اجتماعی نمیدونم - جستجو در پست ها

صفحه‌اصلي
- راهنما
- قوانين شبکه
- پرسش‌هاي متداول
- اخبار شبکه
- تبليغات
- تماس با ما
- درباره ما
بخش‌ها
- کاربران
- همه‌ي کاربران
- مديران شبکه
- حاميان شبکه
- کاربران آنلاين
- کاربران برتر
- حلقه ها
- ليدر ها
- گروه‌ها
- همه‌ي گروه‌ها
- امکانات
- نسخه موبايل
- نمايش زنده
- فال حافظ
- تلويزيون
- فتوشاپ آنلاين
- بازي آنلاين
- عشق سنجي
- تبديل فرمت
- تبديل متن
- ابزارها
- تولبار
- ارسال دعوتنامه
جستجو
جستجوي پيشرفته

یافتن پست: #گوش

پست ها کاربران گروه ها

bamdad

برای خندیدن وقت بگذارید ... زیرا موسیقی قلب شماست

برای گریه کردن وقت بگذارید ... زیرا نشانه یک قلب بزرگ است.

برای خواندن وقت بگذارید ... زیرا منبع کسب دانش است.

برای رؤیا پردازی وقت بگذارید ... زیرا سرچشمه شادی است.

برای فکر کردن وقت بگذارید ... زیرا کلید موفقیت است.

برای بازی کردن وقت بگذارید ... زیرا یاد آور شادابی دوران کودکی است.

برای گوش کردن وقت بگذارید ... زیرا نیروی هوش است.

برای زندگی کردن وقت بگذارید ... زیرا زمان به سرعت می گذرد و هرگز باز نمی گردد.

ماموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن » نیست ، « با انگیزه زیستن » است.

تنها به شادی در بهشت نیندیشید به خود بگویید رمز و راز خلقت هر چه باشد ،

هدف امروز من درست زیستن در اینجا و اکنون است

{-35-}

{-35-}

دیدگاه · 1393/11/12 - 20:45 ·

صوفياجون

صوفياجون

{-41-}

و پسرش

{-41-}

{-35-}

و پسرش

{-4-}

دیدگاه · 1393/11/11 - 11:13 در عكس خواننده ·

رضا

7 دیدگاه · 1393/11/10 - 14:20 در وبگردی ·

bamdad

خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی,

بشنود يک نفر از نامزدش دل برده...
مثل يک افسر تحقيق شرافتمندی,
که به پرونده ی جرم دخترش برخورده...

خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ ,
بين دعوای پدر مادر خود گم شده است ...
خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق,
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است...

خسته مثل پدری که پسر معتادش,
غرق در درد خماری شده فریاد زده...
مثل يک پيرزنی که شده سربار عروس,
پسرش پيش زنش بر سر او داد زده...

خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم,
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است...
مثل مردی که قسم خورده خيانت نکند,
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است...

خسته مثل پدری گوشه ی آسايشگاه,
که کسی غير پرستار سراغش نرود...
خسته ام بيشتر از پير زنی تنها که ,
عيد باشد نوه اش سمت اتاقش نرود...

خسته ام کاش کسی حال مرا می فهميد,
غير از اين بغض که در راه گلو سد شده است...
شده ام مثل مريضی که پس از قطع اميد,
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است...

... سيمين بهبهانی ...

{-15-}

{-15-}

{-15-}

دیدگاه · 1393/10/23 - 21:07 در شعر و داستان ·

ساراملوس

ساراملوس

در دوستی ماست
از من می‌خواهی
جامه‌ی کریستین دیور بر تن کنم
و خود را به عطر شاه زاده‌ی موناکو
عطرآگین سازم
و فرهنگ لغات بریتانیکا را
حفظ کنم
و به موسیقی یوهان برامز
گوش دهم
به شرط این‌که
همانند مادر بزرگم بیندیشم!!...
از من می‌خواهی که دانشمندی چون
مادام کوری باشم
و رقاصه‌ای دیوانه در شب سال نو چون مادونا
به این شرط که
حجابم را هم چون عمه‌ام حفظ کنم
و زنی عارف باشم چون رابعه‌ی عدویه
اما فراموش کردی به من بگویی چگونه...؟؟؟

... ادامه

دیدگاه · 1393/10/23 - 16:56 ·

Mohammad

زندگیم خوب بود . . .
درسم خوب بود . . .
کارم رو برنامه بود . . .
تو مهمونی ها تو جمع بودم . . .
خوابم به موقع بود . . .
تا اینکه یه از خدا بی خبری اومد گفت:
واقعا گوشیت اینترنت نداره !؟!؟

... ادامه

6 دیدگاه · 1393/10/23 - 16:13 در خنده بازار ·

Mohammad

ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻋﺮﻭﺳﯽ
ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ، ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ :
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﻮﺷﮕﻠﯽ ، ﺩﻝ ﻣﯿﺒﺮﯼ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﻗﺼﯽ !!
ﻣﻨﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﺭﺍﺱ ﻣﯿﮕﻪ
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻨﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﺭﻗﺼﯿﺪﻡ {-7-}

{-7-}

دیدگاه · 1393/10/23 - 15:52 در خنده بازار ·

Mohammad

به ۴ چیز اعتماد نکن:
اول به حرف دختری که وعده میده سر جلسه بهت تقلب برسونه
دوم به استادو معلمی که در طول ترم نیشش تا بناگوش بازه
سوم به حرف دختری که میگه هفته اخر ترم رو تعطیل کنیم
چهارم به حرف رفیقت که میگه واس امتحان هیچی نخوندم. {-7-}

{-7-}

دیدگاه · 1393/10/23 - 15:50 در خنده بازار ·

مرجان بانو :)

مرجان بانو :)

#وقتی کار به جایی میرسه مجبور بشی طرف رو بلک لیست کنی... {-15-}

{-15-}

{-15-}

{-15-}

{-15-}

20 دیدگاه · 1393/10/23 - 09:26 ·

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

اصلا ما نفهمیدیم که رشته ی تحصیلی تو چیه؟
پایان نامه ات در مورد چیه؟
دکترا میخونی یا فوق لیسانس ، ماکه تو فوق لیسانس پروژه داشتیم ، پایان نامه به شکل دکترا نبود ، یعنی دفاع نداشت...

1393/10/23 - 20:04

مرجان بانو :)

اینجانب مرجان. ح دارای مدرک های دیپلم (84) فوق دیپلم (87) لیسانس(90)‌ فوق لیسانس 93 در رشته حسابداری می باشم.

1393/11/13 - 09:52

مرجان بانو :)

لازم به ذکر است در رشته حسابداری درسی به نام پایان نامه 6 واحدی تعبیه شده که دانشجو یک موضوع را انتخاب و در مدت 6 ماه مطالعه و تحقیق نموده به توزیع پرسشنامه پرداخته و از طریق نرم افزارهای آماری به تحلیل اطلاعات می پردازد.
و در آخر پس از تعیین و هماهنگی ها و تاییدات اساتید یک روز در حدود 30 دقیقه به توضیح کار خود در حضور حدود 5-6 استاد دانشگاه که شامل (استاد اهنما-مدیر گروه-استاد مشاور-اساتید داور- (ماله منه بدبخت دو داور بود) رئیس انشکده و با توجه به اعلان عمومی در دانشگاه دانشجویان نیز حضور یافته و دفاع می نمایند.
و هیئت ژوری پس از سوال جواب کردن دانشجو و..... تمامی حضار را از سالن خارج و بعد از شورا کردن حضار مجددا وارد شده همگی اساتید و حضار قیام نموده و اعلام نمره و تشویق می نمایند

1393/11/13 - 09:54

بزن دست خوشگله رو {-37-} {-37-} {-37-}

1393/11/13 - 10:25

مرجان بانو :)

ممنون {-86-}
از مراسم فیلم گرفتم خیلی جالبه.... موقع اعلام نمره من کلی ذوق کردم {-81-}

1393/11/13 - 10:41

انشاالله دکترا آبجی خانوم

1393/11/13 - 10:43

مرجان بانو :)

ممنون.... {-35-}

1393/11/13 - 10:52

از راهنمایی های کاملت ممنونم
اما من:
اِهِم
دارای فوق دیپلم دامپزشکی ، لیسانس علوم آزمایشگاهی و فوق لیسانس زیست شناسی(گرایش بیوشیمی) میباشم

پروژه ی ما هم پروژه ی تحقیقاتی بوده که نیازی به دفاعیات نداشته بوده است
فقط همون استاد راهنما خودش راهنمایی نموده است و سر آخر نمره داده بوده است
پروژه ی این بنده ی حقیر هم در مورد بیماری #لپتوسپیروزیس ، سویه های مختلف باکتری #لپتسپیرا در انسان و دام و البته واکنشهای بیوشیمیایی بدن نسبت به عامل بیماریزا(میکرواورگانیزم بیماریزا) و تولید پادتن نسبت به بیماری ، کلینیکال پاتولوژی و هماتولوژی بدن نسبت به بیماری بوده میباشد است
با تشکر خودم {-7-}

1393/11/13 - 14:53

مرجان بانو :)

{-101-}

آفرین .. آفرین...

1393/11/14 - 10:03

1393/11/14 - 17:57

bamdad

مي بخشم آدم ها را ...

مي گذارم حوالي احوال من تا آنجا كه بخواهند قضاوت كنند .

عبور ميكنم از بي تفاوتي هاشان .

مي ايستم كنار بازي هاشان ساده تماشا ميكنم .

مي بخشم آدم ها را ...

لبخند مي زنم به استهزاء قهقهه هاشان .

مي بندم چشمانم را به پرده دري هاشان .

گوش مي كنم به سياست "دوستت دارم" هاشان !!

صبوري مي كنم به پاي رفتن ها و آمدن هاشان .

صبوري مي كنم تا آنجا كه طاقتم طاق شود ،

آنگاه براي هميشه پشتم را ميكنم به كوچكي دنيايشان ....

{-15-}

{-15-}

دیدگاه · 1393/10/22 - 20:00 ·

محسن

اقا خدایی من مقصرم؟؟؟؟

نامزدم ﺍﺯﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
.
.
.
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ ﺧﺎﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ .

ﺍﻻﻥ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﻩ
ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﻩ ﺟﺴﺪﺷﻮ ﺑﺴﻮﺯﻭﻧﻢ،ﺧﺎﮐﺴﺘﺮﺵﻭ ﺗﻮ ﺭﻭﺩ ﮔﻨﮓ ﺑﺮﯾﺰﻡ .
ﭼﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺍ ﺩﺍﺭﻥ دخترای ﻣﺮﺩﻡ... {-15-}

{-15-}

دیدگاه · 1393/10/22 - 17:34 ·

√√★nima★√√

√√★nima★√√

{-11-}

اﻣﺮوز دﺧﺘﺮﻩ ﺑﻬﻢ ﺷﻤﺎرﻩ داد رﻓﺘﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻬﺶ زﻧﮓ زدم ﮔﻮﺷﯽ رو ﺑﺮداﺷﺖ ﮔﻔﺖ ﺷﻤﺎ؟ !ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﻮﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺶ ﺷﻤﺎرﺗﻮ دادی دﯾﮕﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ اﻣﺮوز ﺑﻪ ﭼﻬﻞ ﻧﻔﺮ ﺷﻤﺎرﻩ دادم ﺗﻮ ﮐﺪوﻣﺸﻮﻧﯽ؟ !!!ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﻢ 118 ﻫﻢ اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ

... ادامه

دیدگاه · 1393/10/20 - 13:57 ·

√√★nima★√√

√√★nima★√√

زدﺳﺖ "ﻻﯾﻦ"و"واﯾﺒﺮ"ﻫﺮدو ﻓﺮﯾﺎد ﮐﻪ ﻣﺎرا ﺑﺪرﻗﻢ ﮐﺮدن ﻣﻌﺘﺎد

"اﻣﺎن از "واﺗﺲ اپ"و "ﺑﯿﺘﺎک"و "ﺗﺎﻧﮕﻮ اﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮام"ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﮐﺮدﻩ ﺑﯿﺪاد"

ﭼﻨﺎن درﮔﯿﺮ دﻧﯿﺎی ﻣﺠﺎزﯾﻢ ﮐﻪ دﻧﯿﺎی ﺣﻘﯿﻘﯽ رﻓﺖ از ﯾﺎد

ﭼﻪ ﺷﺪ ان ﮔﻮﺷﯿﺎی ﺳﺎدﻩ ﻗﺒﻞ ارﯾﮑﺴﻮن"،"ﻣﻮﺗﻮرﻻ" روﺣﺘﺎن ﺷﺎد"

"ز"ﻧﻮﮐﯿﺎ" ان " ﯾﺎزدﻩ دوﺻﻔﺮش "ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ "ﺷﺼﺖ و ﺷﯿﺶ و ﻫﺸﺘﺎد

ﭼﻮ اﻣﺪ"اﻧﺪروﯾﺪ" "ﺳﯿﻢ ﺑﯽ ان" رﻓﺖ ﺑﺮﻓﺖ از دﺳﺖ دﯾﮕﺮ،وﻗﺖ ازاد

"ﭼﻨﺎن درﮔﯿﺮ "اﺳﺘﺎﺗﻮس"و "ﭘﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ در" ﭘﯿﺲ" و " ﮐﭙﯽ" ﮔﺸﺘﯿﻢ اﺳﺘﺎد

ﻣﺪﯾﺮ ﺧﺎﻧﻪ و ﺷﻐﻠﻢ ﮐﻤﻢ ﺑﻮد !!!!!ﻣﺪﯾﺮ اﯾﻦ "ﮔﺮوﻫﻢ" ﮔﺸﺖ ﻣﺎزاد

از ان روزی ﮐﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﮔﺸﺖ ﺗﻌﻮﯾﺾ ﺷﺪم ﺑﻨﺪﻩ ﭘﻨﯿﺮو ﻫﻤﺴﺮم ﮐﺎرد

اﮔﺮﭼﻪ ﺻﺪ ﻓﺮﻧﺪ "اد ﮐﺮدﻩ" ﻣﺎرا ...ﺑﻼک "زﻧﺪﮔﯿﻢ ﮔﺸﺘﯿﻢ ای داد"

ﺧﻮدم داﻧﻢ ﮐﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺎر ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﺎ ﺧﻮردﻩ را ﻣﻨﻊ اﺳﺖ اﯾﺮاد

ﺗﻠﻒ ﮐﺮدم ﻫﻤﻪ وﻗﺘﻢ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﮔﺮوﭘﯽ" ﺗﺎزﻩ ان ﺳﻮ ﮔﺸﺖ اﯾﺠﺎد"

ﻫﺰاران "ﭘﯽ ام "ﻧﺎﺧﻮاﻧﺪﻩ را ﻣﻦ "ﮐﻨﻮن ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﻮاﻧﻢ""اوﻩ ﻣﺎی ﮔﺎد {-15-}

{-15-}

دیدگاه · 1393/10/20 - 13:55 ·

مرجان بانو :)

مرجان بانو :)

رونوشت مستقیم به:

{-15-}

خدایا منو ببخش {-15-}

{-15-}

{-15-}

#فید موقت

16 دیدگاه · 1393/10/20 - 10:10 ·

آخرین 10 دیدگاه · نمایش همه »

راستشو بگو
واقعأ این گوشیه خودته؟!!!
بازم همون حرف دیروز رو تکرار میکنم ، مطمئنی این همونه {-212-} ؟!!!!! {-7-}
من دیگه حرفی ندارم(فامیل دوریه ها)
{-11-}

1393/10/20 - 19:15

مرجان بانو :)

بخدا این گوشی,خودمه ....
دروغ ندارم بگم این همون پسره است....
من یه پست دیگه داشتم از صفحه مسیج ها اسکرین شات گرفته بودم, از تم گوشیم مشخصه....
این پسره یا عاشقه یا.....
من نمیدونم بهش چى باید بگم اصلا......

1393/10/20 - 19:46 توسط Mobile

عاشق چیه؟
یا کیه؟!
قیافش چی؟
عادیه؟
مشکلی نداره یه وقت؟!!!
میفهمی که چی میگم؟
{-27-}

1393/10/20 - 19:50

مرجان بانو :)

نه بامداد مشکل نداره هم کلاسی دوره فوق لیسانس هستیم با هم !
و حدود 10سال اختلاف سن داریم.
البته دماغ نامبرده عمل شده می باشد! و شناگر حرفه ای!

من تصمیم گرفتم باز هم مثل سال گذشته و چندماه پیش بهش پاسخ منفی بدم...
واقعا خسته شدم...
هرچند که میدونم ول کنم نیس...

1393/10/21 - 09:22

ای بابا ، شناگر خوبه ، هم صنف هستیم با هم
ولی دماغ عملی ، خب کم کم دارم قانع میشم
بگو ، بازم بگو...
{-7-}

1393/10/21 - 19:06

مرجان بانو :)

گفتم نه بهش {-15-}

1393/10/22 - 09:12

مرجان بانو :)

جناب آقای .......
سلام
وقت بخیر.
خواستم خدمت شما عرض کنم بنده در طول این مدت و در جریان آشنایی با شما به این نتیجه رسیدم که امکان حضور در زندگی شما برایم میسر نیست.

اگرچه سعی داشتم موضوع اختلاف سنی با شما را از لحاظ تقویمی نادیده بگیرم
اما
این تفاوت از جهات روحی؛ خلق و خو، دیدگاهها و حتی علایق طرفین شدیدا آشکار است
هرچند ممکن است تصور کنید که در این مدت کوتاه شناخت صحیحی حاصل نشده است؛ اما با یقین به این نتیجه رسیده ام که شما و بنده آینده مشترکی نخواهیم داشت.
صمیمانه تقاضا دارم نظرم را بپذیرید که به نفع هر دوی ماست.
آرزو دارم در کنار فردی که پذیرای همه شرایط شما باشد؛ شاد، سربلند و خوشبخت باشید.
با سپاس و احترام
مرجان .....

1393/10/22 - 10:36 توسط Mobile

نامه رونوشت نداشت

1393/10/22 - 14:43

{-150-}
این چی میگه؟!!!
مگه استعفا نامه میخواد بده؟!!

1393/10/22 - 19:18

مرجان بانو :)

پدرم رو درآورده همش داره پیام میده تجدید نظر کنین.
از ترسم تو وایبر و واتس آپ نمیرم
میترسم پیام ها رو بخونم جوگیر بشم جواب بدم.
:دی

1393/10/22 - 22:53 توسط Mobile

bamdad

ڪلید‌هایم از جیبم مے ‌افتند

ڪیف پولم را گم مے ‌ڪنم

گوشے ‌ام را جا مے ‌گذارم

و عجیب ڪه

{ تــــ ـــُـــ ـو } را

ڪه نیستے

مے ‌برم با خودم

در جیبم

در ڪیفم

در دلــ ـ ـ ـ ـ ـ ـم . . .

{-15-}

{-15-}

دیدگاه · 1393/10/19 - 18:44 ·

bamdad

خندیدن یک نیایش است
اگر بتوانی بخندی،آموخته‌ای که چگونه نیایش کنی

کوتاه‌ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!

کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند (حتی به زور)،

آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!

فراموش نکن!همین لحظه را،اگر گریه کنی یا بخندی‌! بالاخره می‌گذرد،امتحان کن‌!

{-126-}

{-126-}

دیدگاه · 1393/10/18 - 18:34 ·

bamdad

ب دوست دخترم زنگ زدم میگم کجایى؟
میگ صف نون سنگک.
گوشى,رو قطع کردم بهش sms دادم عزیزم ما ب هم نمیخوریم فاصله طبقاتیمون زیاده . . .
والاااااا . . .
پس فردا ازم املت میخاد از کجا بیارم . . .

{-18-}

{-18-}

دیدگاه · 1393/10/15 - 19:38 در خنده بازار ·

رضا

دیدگاه · 1393/10/15 - 16:19 در وبگردی ·

رضا

یادم باشه از این به بعد اگر محمد و مرجان آنلاین بودن من آنلاین نشم چون اجازه نمیدن جواب نظرات قبلی رو بدم در جا جواب میدن همه چیز قاطی میشه {-2-}

{-2-}

مرجان بانو

53 دیدگاه · 1393/10/15 - 15:49 ·

رضا

اگر قرار باشه هر مطلبی بنویسیم بعد تعداد دیدگاههای همون مطلب به 100 تا برسه بعد چند وقت میتونیم رکورد چند برابر بودن نظرات در مقابل مطالب رو ثبت کنیم {-7-}

{-7-}

اسم همکاران رو نمیبرم یه وقت ریا نشه .

28 دیدگاه · 1393/10/14 - 23:57 ·

bamdad

بی وفایی هایت سینه به سینه..
به من رسید
کافی است کمی نزدیکتر بیایی
کمی نزدیکتر
گوشهایت,لبهایم..
گوش کن..
من ستاره ی دنباله داری هستم, که اگر امشب مرا نبینی
فردا خاموش می شود
تا دیر نشده بیا
بیا سینه به سینه ی هم
در دل سیاه چاله ای نا پدید شویم!

دیدگاه · 1393/10/11 - 20:05 ·

bamdad

خدایا وقتی دلت میگره چیکارمیکنی...؟

میری یه گوشه میشینی...

هی با نگات بازی میکنی که...یادت بره میخواستی گریه کنی...؟!

یه لیوان آب میخوری که همه ی بغضاتو قورت بدی...؟!

اونوقت یادت میاد خدایی وباید تنها باشی؟

خداجون نمیدونی این روزا چقدر خدا بودم..

دیدگاه · 1393/10/11 - 19:54 در نوشته هایی برای خدا ·

Majid

7 دیدگاه · 1393/10/10 - 16:04 در مجيد خراطها ·

دیدگاه

این شعرش قشنگه ولی من از شعری که میگه "دیگه مجبور نیستی هرجا که میری / ازم اجازه ی رفتن بگیری / میشه با هرکی که میخوای بجوشی / اصلا هرچی دلت میخواد بپوشی..."
وقتی دیر میکنی یا میری جایی / دیگه نیستم بهت بگم کجایی
از همه ی شعراش بیشتر خوشم میاد بعدشم کنسل
ولی یه سوال دارم؟ توکه اینقده در مورد مجید خراطها اطلاعات داری بگو ببینم راست میگن که برادرش رو تو یه دعوای خیابونی از دست داده و بعد از اون جریان اینجور شعرا رو میخونه؟

1393/10/10 - 20:34

سلام
شایعه در مورد خراطها خیلی زیاده
1من چند سال پیش 87از یکی شنیدم برادرش جلو چشماش تصادف کرده و جادرجا تموم کرده
من یک کنسرت ازش دارم که میگه داداشی خاک سر مزار تو نشونی از نبودنه
دستای نامردم شهر تورو ازم ربودنت <<ولی مطمعن نیستم>>
2بعد شنیدم نامزدشو توی دریا ازدست داده
من خیلی پیگیرش بودم از همون اول
تنها چیزایی که خود مجید گفته وتاییدش کرده اینا بوده
1که خودش اهنگ((*جوابم کردن*))رو تجربه کرده من صداشو دارم که میگه کما برای خودم پیش اومده
پس مطمعنم
2یه مصاحبه هم ازش دارم که مجری ازش میپرسه جای شکستگی رو سرتون بخاطر چیه؟میگه رفته زیر ماشین بعد به شوخی بهش میگه بچه شر بودی؟
میگه اره میپرسه ازش بودی واقعا میگه حالا اینجور که میگن
پارسال یه جایی نشسته بودیم وقتی صحبتش شدو پشتشو گرفتم حتی بهشون توپیدم فهمیدن خیلی دوسش دارم بعد یه نفر اونجا بود گفت من پسرخالم تهران مغازه ساز فروشی داره مجید عزیز از اونجا ساز میخریده اون میگفت
مجید خراطها یه کوپه قرمز داشته با نامزدش میره شمال برگشتنی توجاده میرن تو دره و او میره تو کما ونامزدش میمیره و مجید اون کوپه قرمزو درست میکنه و میزاره خونه ودیگه بیرون نمیارتش این شاید درست باشه من فکر میکنم دسته چون تو بهر اهنگ دریا بری میشه اینو فهمید ولی ساده گوش بدی نمیشه این قدرت یه خوانندست که برای همه میخونه ولی اتفاق زندگی خودشم توش هست
نمیدونم راست باشه نباشه برای من سلطانه

1393/10/13 - 23:12

ممنونم از توضیحت

1393/10/13 - 23:16

نوکرتم

1393/10/13 - 23:22

خیلی اون شعرش رو دوست دارم
اگه صدبارم گوش بدم بازم واسم جالبه و دوست دارم بازم گوش بدم
دیگه مجبور نیستی هرجا که میری ازم اجازه ی رفتن بگیری...

1393/10/13 - 23:24

بداهه دیگه مجبور نیستی رو به عشق خودت گذاشتم واسه دانلود خیلی قشنگه

1393/10/14 - 00:44

ممنونم
{-35-}

1393/10/14 - 06:11

zahra

کاش به حرفات گوش میکردم

دیدگاه · 1393/10/9 - 10:38 ·

zahra

شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگمکه چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم

مرا چون آینه هر کس به کیش خود پنداردو الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم

شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندمهمان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیستکه من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم

به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق استفراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم

“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم

... ادامه

دیدگاه · 1393/10/9 - 10:29 ·

صفحات: 10 11 12 13 14

تفکیک