صبح زود رسیدم خونه، شب کار بودم، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم داداشمه گفتم کرم نریز پدر سگ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر سگ
![:| :|](https://nemidoonam.com/i/icons/s23.gif)
مادر ما هم بنده خدا تازه از خواب پاشده بود حالیش نبود گفت غلط کرده، پدر سگ خودشه
![:) :)](https://nemidoonam.com/i/icons/s33.gif)
)))
بابام گفت تو نمیخواد طرفداری کنی
![:| :|](https://nemidoonam.com/i/icons/s23.gif)
صوفياجون
1392/10/24 - 13:57![{-189-} {-189-}](https://nemidoonam.com/i/icons/d62.gif)
![{-189-} {-189-}](https://nemidoonam.com/i/icons/d62.gif)
![{-189-} {-189-}](https://nemidoonam.com/i/icons/d62.gif)
![{-153-} {-153-}](https://nemidoonam.com/i/icons/d26.gif)
1392/10/24 - 14:04مرسی آجی جونم
sofiya tavalodet mobarakkkkkkkkkkk
1392/10/24 - 14:07مرسی سام عزیزم![{-256-} {-256-}](https://nemidoonam.com/i/icons/t52.gif)
1392/10/24 - 14:10