امدنت را یادم نیست...
بی صدا امدی بی انکه من بدانم...
بی اجازه ماندی بی انکه من بخواهم...
اکنون با ذره ذره وجودم ماندنت را تمنا میکنم مهمان نا خوانده قلبم...
بمان که ماندنت را سخت دوست دارم...
خودت را از کسی پس نگیر شاید تنها چیزیست که او دارد...
وقتی میگویی دوستت دارم...
اول روی این جمله فکر کن...
شاید نوری را روشن کنی که به خاموش شدن او ختم شود...
آدم باید یکی رو داشته باشه...
ساعت دو نصف شب بهش "اس"بده بگه:
دلم گرفته...
اونـــــــــم بگـــــــــه: قـــــــــربـــــــــون دلــــــــت بــــــــــرم... نگار
خداي اطلسي ها با تو باشد
پناه بي کسي ها با تو باشد
تمام لحظه هاي خوب يک عمر
به جز دلواپسي ها با تو باشد .
تولدت مبارک اُنيــــــــــــــــل عزيز صد ساله بشي دوست من
منم ترم اول حسابداري بودم / از استاد اجازه گرفتم برم ... به من اجازه نداد - يه چيزي بارش كردم گوشا مثل لبو قرمز شد و كل كلاس تركيد از خنده همون موقع فهميدم من حسابدار خوبي ميشم
خسته نباشی شبت خوش .
1391/09/26 - 01:30شبت بخير عزيزم
1391/09/26 - 01:30