سلام دوستان،امشب رحمت دوست جاریست، مانند رود، نه! مانند باران، اگر دلتان لرزید، بغضتان ترکید، کسی اینجا محتاج دعاست، اگر یادتان بود باران گرفت دعایی به حال من بیابان کنید.

نردبان دلم شکسته است می شود برای من کمی دعا کنی؟ یا اگر خدا اجازه می دهد کمی به جای من خدا خدا کنی ؟ راستش دلم مثل یک نماز بین راه خسته و شکسته است می شود برای بی قراری دلم سفارشی به آن رفیق با وفا کنی ؟ این دستهای خالی و ساده دخیلتان ما را فقط به رسم رفاقت دعا کنید

چه خوش میخانه ای بـاشد شب قدر
خُم و پیمانه ای باشـد شب قدر
نهـادی حلـقه هـای رحمت خـود
بـه هـرحلـقه دری از نعـمتِ خود
فراوان نعمت ورحمت فزون است
شمارش کی شود ازحد برون است
که داندلَیلةُ القَدرت کدام است
که تا صبحش سلام اندرسلام است

شکر لله شیعه ای نامی شدیم / اهل جمهوری اسلامی شدیم

از خمـینی درس عشق آموختیم / در تنور جنگ و جبهه سوختیم

بیعتی کردیم با سید علی / راه حق در قول و فـعلش منجلی . .

درکوچه پس کوچه های غبارگرفته زندگی،دراین راه وبیراهه های مدام،عده ای درخنکای سایه سارِایمان لَختی توقف کرده اندوازلاجوردی ملکوت آبی به دست ورومی زنند...

سلام ممنون از لطف شما... ما ملتمس دعاییم... چشم شما هم جای خواهرمی....من دعاگوی همه عزیزان و خوبان هستم...در پناه خدا باشید...به امید روزی که جهان پر ز عطر مهدی زهرا شود....به امید ظهور یار...یاعلی...با شهدا برای شهدا تا شهادت

خدایا! تقدیر ما را در شب قدر بگونه ای رقم بزن که در دنیا و آخرت، بالاترین افتخار ما "شیعه بودن ما" باشد، "شیعه ی واقعی حضرت امیرالمومنین(ع)" .... التماس دعا (اامام و شهدا و را فراموش نکنیم.......) یاعلی

نزدیک عملیات بود همه رزمنده ها داشتند واسه عملیات آماده می شدند...رزمنده ها در حال انتخاب سربند بودند که در این میان یه رزمنده که جوانم بود دنبال سربندی می گشت که نام حضرت فاطمه زهرا (س) بود می گشت که یکی از رزمنده ها به او می گوید که چه فرقی می کند یکی را انتخاب کن و برو واسه چی دنبال این نام هستی؟...این جوان در جواب این رزمنده می گوید آخه من مادر ندارم...با شهدا برای شهدا تا شهادت

باز امشب عشق تنها می شود زخم سهم فرق مولا می شود آفتاب عشق گلگون می شود سینه ی سجاده پرخون می شود پشت نخل آرزو خم می شود داغ حسرت سهم آدم می شود جاده می ماند غریب و بی سوار ذوالفقار عدل می گیرد غبار شهادت مولای متقیان امیر المؤمنین علی (ع) تسلیت باد.

قصه همان است که بود... کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا... و مسلمان را حیات در خون است که معنا می‌شود... و هر روز شمشیری و نیزه‌ای و تفنگی هست تا قلب مسلمان را نشانه بگیرد... عشق محمد است که عاشق را سرخ می‌خواهد و بی سر... معرکه، روزی طف بود و روزی دیگر فکه و امروز میدان لولو... گمان کردند اگر مرواریدهایش به خاک بیفتد راه آسمان گم می‌شود... دریای خون اما، خروش از فریاد حسین می‌گیرد که هیهات منا الذله... بگذار آل سعود این بار سپاه ابرهه‌اش را به کعبه‌ی انسانیت روانه کند... چه باک که او بالمرصاد است... و ابابیل در اوج پرواز...