#منتظر نباش که شبی بشنوی
از این
#دلبستگی _های
#ساده،
#دل_بریده_ام!
که
#عزیز #بارانی_ام را،در
#جاده_ای جا گذاشتم!
یا در
#آسمان، به
#ستاره_ی دیگری
#سلام کردم!
توقعی از تو ندارم!
اگر
#دوست_نداری، در همان دامنه ی
#دور #دریا بمان!
هر جور تو راحتی!
#باران #زده_ی #من!
همین سوسوی تو، از آن سوی پرده ی دوری
برای
#روشن کردن
#اتاق_تنهاییم کافیست!
من که این جا کاری نمی کنم!
فقط گهگاه
#گمان #دوست_داشتنت را در
#دفترم #حک می کنم!
#همین!، این کار هم که
#نور نمی خواهد!
می دانم که به
#حرفهایم #می_خندی!
حالا هنوز هم وقتی به تو فکر می کنم
#باران می آید!
#صدای #باران را می شنوی ؟!
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/05/27 - 13:45
زیبا
1392/05/27 - 16:31#زیباست
1392/05/28 - 06:17#زیبا
1392/05/28 - 16:04#ممنون
1392/05/28 - 19:51