یه بار رفته بودم درمانگاه آمپول بزنم،
یه دختره اومد آمپولمو بزنه،معلوم بود خیلی تازه کاره!
همینجوری که سرنگو گرفته بود توی دستش،لرزون لرزون اومد سمت من و گفت:
"بسم الله الرحمن الرحیــــم"
منم که کپ کرده بودم از ترسم گفتم:
"اشهد ان لا اله الا الله"!
هیچی دیگه...
انقدر خندید که نتونست آمپولو بزنه و خدارو شکر یکی دیگه اومد زد ..!
داشت فکر میکرد چه جوری تو بیمارستان دوام بیاره
1392/06/5 - 00:01به عمه های تیم تعمییرات و پشتیبانی
1392/06/5 - 00:05ممنون از نظرات تون دوستان...
1392/06/5 - 13:06لیلا نظرت جالب بود...
مصطفی تو پستای من حرف از عمه حرف نزن من روش خیلی حساسم
مهناز جیگرتووووو عزیزم
1392/06/5 - 13:18مرسی لیلایی
1392/06/5 - 15:13مگه تو توی تیم تعمییراتی مگه؟؟؟
1392/06/5 - 15:21من عمه نیستم اما ی روزی میشم... و اصلا خوشم نمیاد راجع به عمه تو پستای من حرف زده بشه.... چون عمه هامو خیلی دوس دارم...
1392/06/5 - 15:32به عمه های تعمیرات و پشتیبانی یعنی چی؟؟؟ مسلما فحش... هاااا؟؟
گفتی به چی داره فکر میکنه منم گفتم به اون موضوع تو ذهنت منحرفه به من چه شاید کار دیگه ای داره
1392/06/5 - 15:38منم رو عمه هام حساسم کسی جرات نداره بهشون حرفی بزنه
ولی خدایی از شوخی گذشته بعضی وقتا گیرایی میدی که ادم میمونه چی بگه
اگه کلا به کامنت های من حساسی کامنت نزارم؟
من ذهنم کجا منحرفه اون نظرت راجع به عمه خوبه اگه خوبه من حرفی ندارماما معلومه که فکرو به جاهای بد میکشونه
1392/06/6 - 01:04شما که رو عمه حساسی پس باید راجع به عمه ها حرفی نزنی و اجازه هم ندی دیگران راجع به عمه حرفی بزنند اما شما بیخیالیالبته بمن ربطی نداره اما من معتقدم کسی که راجع به عمه،خاله کسی دیگه ای توهین میکنه واسه عزیزای خودش ارزش قائل نیست...این اعتقاد منه
گیر نیست مصطفیمن رک و صریح میحرفم و سیاست ندارم جلو خوب باشم و پشت سر بحرفم... جنگ اول به از صلح آخر...
شما از بحث باهام ناراحت میشی کامنت نزار...من زور به کسی نمیگم کامنت بزار یا لایک کن...
1392/06/6 - 11:14من ناراحت نمیشم ولی احساس میکنم تو ناراحت میشی به خاطر همین میگم کامنت نزارم
ولی با تمام احترام نظرتو قبول ندارم