یافتن پست: #روشن

bamdad
bamdad
به تماشا سوگند

و به آغاز کلام

و به پرواز کبوتر از ذهن

واژه ای در قفس است.

حرفهایم مثل یک تکه چمن روشن بود.

من به آنان گفتم:

آفتابی لب درگاه شماست

که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/4 - 22:37 ·
7
.•*´•.♥.•`*•.هانیه .•*´•.♥.•`*•.
4768eb07495339fcd8450b20afc263cd-425 .•*´•.♥.•`*•.هانیه .•*´•.♥.•`*•.
یك لحظه سكوت برای لحظه هایی که هستیم اما خودمان نیستیم
لحظه هایی هستند
که هستیم
چه تنها ، چه در جمع
اما خودمان نیستیم
انگار روحمان می رود
همانجا که می خواهد
بی صدا........
بی هیاهو.......
همان لحظه هایی که
راننده ی آژانس میگوید رسیدین خانم/آقا
فروشنده می گوید باقی پول را نمی خواهی؟
راننده تاکسی میگوید صدای بوق را نمی شنوی
و مادر صدا میکند حواست کجاست ؟
ساعتهایی که
شنیدیم و نفهمیدیم
خواندیم و نفهمیدیم
دیدیم و نفهمیدیم
و تلویزیون خودش خاموش شد
آهنگ براى بار دهم تکرار شد
هوا روشن شد
تاریک شد
چایی سرد شد
غذا یخ کرد
در یخچال باز ماند
و در خانه را قفل نکردیم
و نفهمیدیم که رسیدیم خانه
و کی گریه هایمان بند آمد
و .........
کی عوض شدیم
کی دیگر نترسیدیم
از ته دل نخندیدیم
و دل نبستیم
و چطور یکباره انقدر بزرگ شدیم
و موهای سرمان سفید
و از آرزوهایمان کی گذشتیم
یك لحظه سكوت
... ادامه
bamdad
bamdad
ﻗﺪﯾﻤﺎ ﺑﺮﻕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﺬﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﺯﺩﻩ ﻓﮏ ﮐﻨﻪ ﯾﮑﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﻫﺴﺖ، ﺍﻻﻥ ﻫﺮﺟﻮﺭﯼ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﺑﺮﻕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺩﺯﺩ ﺑﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ ﺗﺮﻩ!

{-7-}
صوفياجون
P1374759211.jpg صوفياجون

زیباترین گلهای جهان خشخاش زینتی(خشخاش شرقی) گیاه گلدار زیبایی از تیره کوکناریان و بومی قفقاز، شمال‌شرقی ترکیه و شمال ایران است. نوع وحشی این گل رنگ طبیعی نارنجی سرخ‌ گون درخشان دارد ولی از اواخر سدهٔ نوزدهم با پرورش انتخابی در باغ‌ها نژادهای مختلفی از این گل ایجاد شده که رنگ‌های متفاوتی از سفید روشن با لکه‌های سیاه بادنجانی تا انواع صورتی و شاه بلوطی تیره دارند
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 23:05 در طبيعت ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
همیشه ابرها میبارند

ولی انسانها ستاره ها را دوست دارند ،

چه موجودات عجیبی ؟!

این همه گریه را به چشمکی میفروشند !
دیدگاه · 1393/03/2 - 12:58 در دوستها ·
6
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
zahra
zahra
نمونه سوالهای رایج توی همه ی خونه ها :
این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه ؟
چی از جون این یخچال بدبخت میخوای ؟
کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته ؟
کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده ؟
این موقع شب با کی حرف میزنی ؟
چشمات در نیومد پای این کامپیوترِ کوفتی ؟
کی غذای منو خورده ؟
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/30 - 09:55 ·
2
ıllı YAŁĐA ıllı
ıllı YAŁĐA ıllı
تنها چراغی که بعد از آمدن روحانی در زندگیم روشن شد چراغ بنزین ماشینم بود…! {-68-}{-15-}{-62-}
bamdad
bamdad
گريه کن جداييا ما رو رها نمي کنن ....
.آدما انگار براي ما دعا نمي کنن...
گريه کن حالاحالا از هم بايد جدا باشيم ....
بشينيم منتظر معجزه ي خدا باشيم...
گريه کن منم دارم مثل تو گريه مي کنم ...
به خداي آسمونامون گلايه مي کنم...
گريه کن واسه شبايي که بدون هم بوديم ...
تنهايي ، براي سنگيني غصه کم بوديم...
گريه کن ، سبک ميشي ، روزاي خوب يادت مياد ...
گرچه تو تقويمامون نيستن اون روزا زياد...
گريه کن براي قولي که بهش عمل نشد ...
واسه مشکلاتي که ، بودش و هست و حل نشد...
گريه کن واسه همه ، واسه خودت ، براي من ...
توي باروني ترين ثانيه حرفاتو بزن...
گريه کن تا آينه شه ، باز اون چشاي روشنت ......
واسه موندن لازمه ، فداي گريه کردنت

{-109-}{-109-}
دیدگاه · 1393/02/22 - 23:15 ·
8
✔♥Дℓɨ♥✔
✔♥Дℓɨ♥✔
مورد داشتیم پست های لایک نمیکرده میترسیده به فکر بودنش بخوره ...{-157-}
Majid
Majid
از من پرسید : سیگار را ترک نکردی ؟
گفتم : نه ، کبریت را ترک کرده ام ! سیگار را باسیگار روشن میکنم …
دیدگاه · 1393/02/15 - 09:10 ·
Majid
Majid
قابل توجه مهندسین کامپیوتر !!!
چهار تا مهندس برق، مكانيك، شيمي و كامپيوتر با يه ماشين در حال مسافرت بودن كه يهو ماشين خراب ميشه. خاموش ميكنه و ديگه هر چي استارت ميزنن روشن نميشه.


ميگن آخه يعني چي شده؟


مهندس برقه ميگه: احتمالاً مشكل از مدارها و اتصالاتو سيم كشي هاشه.


يكي از اينا يه ايرادي پيدا كرده.


مهندس مكانيكه ميگه: نه بابا، مشكل از ميل لنگ يا پيستوناشه كه بخاطر كار زياد انحراف پيدا كرده.


مهندس شيميه ميگه: نه، ايراد از روغن موتوره. سر وقت عوض نشده، اون حالت روان كنندگيشو از دست داده.


در اينجا ميبينن مهندس كامپيوتره ساكته و هيچ چي نميگه. بهش ميگن: تو چي ميگي؟


مشكل از كجاست؟ چيكارش كنيم درست شه؟

مهندس كامپيوتره يه فكري مي كنه و ميگه: نميدونم، ولي بنظرم پياده شيم، سوار شيم شايد درست شده باشه!!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Majid
akserver.ir_13905686701.jpeg Majid
ایرانی ها در اون دنیا


میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که:

آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟ ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن

اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفید،

همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان! هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده

نمیکنن، میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی نمیرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده...

یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت و رفت دیگه ازش خبری نشد!



آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم، فردا

دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی دیدم

بعضیهاشون کاسبی هم میکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن .

خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه،

فرزندان من هستند وبهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی،

خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سرواقعی یعنی چی!!!



جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره

شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟

جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟

شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه...

این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این

طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن!

تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!...

حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!!

جبرئیل جان، من برم ....

اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن!! قهقهه
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:22 ·
Majid
Majid
یک سری استاد دانشگاه رو دعوت کردن به فرودگاه و اون ها رو توی یه

هواپیما نشوندن و وقتی درهای هواپیما رو بستن از بلندگو بهشون اعلام کردن که "

ین هواپیما ساخت دانشجوهای شماست!"

وقتی اساتید محترم این خبر رو شنیدن، همه از دم اقدام به فرار کردن!

همه رفتن به سمت در خروجی، به جز یه استاد که خیلی ریلکس نشسته بود!

ازش پرسیدن: چرا نشستی؟ نگو که نمی ترسی!

استاد با خونسردی گفت:

اگه این هواپیما ساخت دانشجوهای منه که شک دارم پرواز بکنه،

تازه اگه روشن بشه!خنده
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:12 ·
1
Majid
akserver.ir_13953481701.jpg Majid
دوستی تعریف می کرد که صبح یک زمستان سرد که برف سنگینی هم آمده بود مجبور

شدم به بروجرد بروم...


هوا هنوز روشن نشده بود که به پل خرم آباد رسیدم...

وسط پل به ناگاه به موتوری که چراغ موتورش هم روشن نبود برخوردم...

به سمت راست گرفتم، موتوری هم به راست پیچید... چپ، موتوری هم چپ...

خلاصه موتوری لیز خورد و به حفاظ پل خورد و خودش از روی

موتور پرت شد توی رودخونه...


وحشت زده و ترسیده، ماشین رو نگه داشتم و با سرعت رفتم

پایین ببینم چه بر سرش اومد ، دیدم گردن بیچاره ۱۸۰ درجه پیچیده...

با محاسبات ساده پزشکی، با خودم گفتم حتما زنده نمونده...


مایوس و ناراحت، دستم را گذاشتم رو سرم و از گرفتاری پیش آماده اندوهگین بودم...

در همین حال زیر چشمی هم نیگاش می کردم،...


باحیرت دیدم چشماش را باز کرد... گفتم این حقیقت نداره...

رو کردم بهش و گفتم سالمی...؟


با عصبانیت گفت: "په **** مثل یابو رانندگی موکونی...؟ "


با خودم گفتم این دلنشین ترین فحشی بود که شنیده بودم...

گفتم آقا تو رو خدا تکون نخور چون گردنت پیچیده....


یک دفه بلند شد گفت: شی پیچیده؟ شی موی تو؟ هوا سرد بید کاپشنمه از جلو

پوشیدم سینم سرما نخوره!خندهنیشخند
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:09 ·
Morteza
Morteza
اخرین اهنگ البومم به سلامتی ضیط شد اینم متنش


این سیگارایی که من می کشم همون اشکایی که نمی تونم بریزم

نسخ که می شم هفت هشتا در میون نفس می کشم

روز ندارم یعنی شبم می شه شب و با یه سری هله هوله تلف می شه وقت

فاصله که می گیره این لب با لب پشت بند هم روشن می شه نخ با نخ

دنیای بی ناموس هم هی جفت شیش میاره این غم نرفته پشتیش میاد

یه رفیق دارم که جینگ خودمه جدا از اینایی که ریخته دورم زیر پا له می شه

با لباس سفیدش ولی بازم نمیره از کنار رفیقش

اولیشو رضا سال هشتاد و هفت روشن کرد تا بکنه درداشو کم

ولی حالا اگه بخوای غمات بمیره دیگه روزی یه پاکتم جواب نمیده

یه اتاق دودی مثل هوای تهرون تاریکه و تب مثل شبای زندون

سرطان چیه که عامل اصلیش داداش، سرطان دلِ مائه که گندید داداش بی خیال

نمی شه که گله کرد یا که امروزو به فردا گره زد

شاید فردا همه فقط صدام بمونه تو هم سر خاک من بکنی گریه مَرد

tanha rafigho doste samimim toyi to

بی حسم ولی مثل اینکه تنم گرمه پس زندم انگاری خفم کرده

همه کامای حبس دورم دود غلیظ تو این اتاق تاریک مثل یه کور مریض

تن لشم به اشتباه زاییده شد رفت جوونیمم به اصطلاح گ … شد رفت

من مرامی از دوستا ندیدم سر پام زیر سایه اُستا کریمم

تنهایی خوشم با تو خوشترم وقتی رفیق تو رگیا مارو دور زدن

تو موندی جز تو هیشکی نیست هر چی لاشخور بود شد شیفت دلیت

کام بده تا دردی نمونه بامرام معرفتت می ارزه به تموم آدما

ضد حال زیاد زده زندگی به من ولی دایورت کردم رو قلقلی چپ

tanha rafigho doste samimim toyi to

بخند و بگو رو به راهی حتی شده به زور، به زور گاری

همه می خوان داستانو ماست مالی کنن نخو پر می کنن تا پاس کاری کنن

من بازیکنم بشم گل نمی زنم رفیقای قدیمیمو دور نمی زنم

سیگارو می گم رفیق فابریک دودی که هنوز به لب من کام میده لوتی
... ادامه
ოօհʂεղ
ოօհʂεղ
وقتـــی منتظرشی
هربار
که
صفحه
گوشیت
روشن میشه
قلبت می زنه
دلت می لــــرزه...
bamdad
bamdad
خریدار ندارد ...

دلی کــــــــــــــه برایت " لکـــــــــــــــ " زدہ است !.!.


داشته باشد هم من فروشنده نیستم

مال خودت است...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/9 - 23:03 ·
8
ParNiyA
ParNiyA
وقتـــی منتظرشی
هربار
که
صفحه
گوشیت
روشن میشه
قلبت می زنه
دلت می لــــرزه...
حــــــــــــــــــــ♥♥♥ــــــــآنیه جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♥♥♥♥♥ــــــــــــــــــونمـ حـــــــــــــــــآلشـ خـوبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه گـوشیش روشنـ کرد! فـــــــــــــــداتـ بشمـــــــــ♥ حـانیه!♥
... ادامه
zoolal
58568035764167674231.jpg zoolal
مرگ من روزي فراخواهد رسيد

در بهاري روشن از امواج نور

در زمستاني غبار الود و دور

يا خزاني خالي از فرياد و شور



ديدگانم همچو دالانهاي تار

گونه هايم همچو مرمرهاي سرد

ناگهان خوابي مرا خواهد ربود

من تهي خواهم شد از فرياددرد



خاك مي خواند مرا هر دم به خويش

مي رسند از ره كه در خاكم نهند

آآآآآاه شايد عاشقانم نيمه شب

گل به روي گور غمناكم نهند
... ادامه
Morteza
1512345_270290529787973_1916356472_n.jpg Morteza
این شعر به دل نمینشیند .

در این شعر قرار بود

تو بیایی

قرار بود شمع ها را با دست های تو روشن کنم

در این شعر یکدیگر را قرار بود ببوسیم

قرار بود جوری خاص نگاهم کنی

فکر میکردم در این شعر قرار است

آسمان از چشمانت جاری شود

بنشیند روی بغض های باران نخورده ام اما ...

اما دوباره تکرار نبودنت شد

تکرار تنهاییم .
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/6 - 14:09 ·
10
یــــِ حِسـی میگـهـ یکـیـ دیگـمـــ روشنـ کنمـ! ( ;
دیدگاه · 1393/02/4 - 19:54 ·
8
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/02/4 - 13:58 ·
5
صفحات: 8 9 10 11 12

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ