ساعت 9 یه خیابون من تنها
یه عالم فکر نم بارون چند تا رؤیا
آدما تصویر کوتاه تو خیابون
یخ زده خاطره ها تونگاشون
تو پیاده رو انگار تو رو می بینم
چقدر شکل تویه بزار ببینم
رد شدی؟ یاکه هنوز همونجا هستی؟
منو میبینی؟ یاباز چشماتو بستی؟
زیر پامون ،خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون هواخیلی سرد، اما چه خوب بود
یک کافی شاپ ،قهوه و تلخی حرفات
چشماتو بغض منو هدیه دستات اما چه خوب بود
اما چه خوب بود
دلم یه جوری شد
همون نگاه بود
خاطرات ما دوتا همینجاها بود
انگاری چند سال پیش ،همین روزا بود
فک کنم اون آخری خاطره ها بود
خیلی دیره وقت فکر کردن ندارم
نمیدونم چراباز یادم میارن؟
دوست دارم فکر نکنم اما نمیشه
اون نگاه ،دیگه ازم جدا نمیشه
زیر پامون ،خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون هواخیلی سرد، اما چه خوب بود
یک کافی شاپ ،قهوه و تلخی حرفات
چشماتو بغض منو هدیه دستات اما چه خوب بود
اما چه خوب بود
یادت است میگفتی سیگار را کنار بگذارم ؟
من سیگار را کنار گذاشتم اما طعم تلخش را نه !
روزگار امروز به من فهماند که چیزهای تلختری از قهوه و سیگار هم هست !
حتی اگر لاس وگاس بیاد جمکران، جنتی تو خطبه های نماز جمعه 1 ساعت باله برقصه احمد خاتمی تو قهوه تلخ بازی کنه دوباره بنزین بشه لیتری 100 تومن نیروی انتظامی بیاد به هر خونه یه دیش بده لیدی گاگا رو مجری برنامه زلال احکام کنن داریوش تو مهدیه تهران بخونه بسیج بشه آکادمی گوگوش فیضیه هم کلوپ رقص بشه کارخونه گلاب قمصر عرق کشمش بزنه دلستر بشه آبجو با جوونی و آرزوهای از دست رفته و دل پرخون ما چه میکنید؟!!!!!!!!!!!!!!
کمی قهوه, کمی دود
یک سیگار بر لب تو می گذارم
دستانم بر گردن تو
خودم را بر تخت می اندازم
نعره می زنم
شب, تاریکی, سیگار, قهوه
به مسخره مان گرفته اند
این صحنه عاشقانه نمی شود.
#نادرترین_گربه_کره_خاکی_راببینید!
این گربه به دلیل اینکه نیمی از صورتش کاملا مشکلی و نیمی دیگر قهوه ای روشن است به گربه ای با دو چهره متفاوت تبدیل شده است و کاربران نام ونوس ، سیاره ای که دو چهره دارد را برای او انتخاب کردند. به گزارش تکناز و به گفته لسلی لیون، استاد دانشگاه کالیفرنیا بررسی ژنتیک ای گربه نشان داده است که وی یکی از نادرترین حیوانات زمین است.وی می گوید: داشتن دو نیم رخ کاملا متفاوت بیانگر بهره مندی از دو نون دی.ان.ای متفاوت بوده که این امر یکی از نادرترین اتفاق های این کره خاکی است. در این موجود به نظر می رسد دو جنین متفاوت با هم تلفیق شده اند!البته گربه هایی تورتوسشیل که نژادی از گربه است به حیواناتی اطلاق می شود که دارای پوستی خال خالی هستند. این گربه نیز از این نژاد بوده منتها یک کروموزوم X اضافی هم دارد! لیون ادامه میدهد: برای ارائه اطلاعات دقیق تر باید این گربه تحت آزمایش ژنتیک قرار بگیرد که هنوز صاحبش این اجازه را به محققان نداده است.
رامبد کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .
همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .
وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست ... .
مغازه دار میگه : به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ...
پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .
- فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !
این کانال سه هم با این سریالاش !
یارو چشاش سبز آبیه ، چشمای لعیا زنگنه هم سبزه
بعد معلوم نیست این دو تا بچه چشم قهوه ای به کی رفتن !
زدن تو کاسه کوزه ی قوانین وراثت
لباس خوب بپوش!
برای خودت غذای خوب بپز!
خودت را به صرف قهوه ای در یک خلوت دنج مهمان کن!
برای خودت گاهی هدیه ای بخر!
وقتی به روحت احترام میگذاری
احساس سربلندی میکند!
آنوقت دیگر از تنهایی به دیگری پناه نمیبرد!
و اگر قرار است انتخاب کند
کمتر به اشتباه اعتماد میکند.
یادت باشد عزت نفس غوغا میکند
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت. فرشتهای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟" خداوند پاسخ داد:" دستور کار او را دیدهای؟ باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند. باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند. دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسهای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند." فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد. "این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید." خداوند گفت : "نمی شود!! چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم. از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد." فرشته نزدیک شد و به زن دست زد. "اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی." "بله نرم است، اما او را سخت هم آفریدهام.
تصورش را هم نمیتوانی بکنی که تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد." فرشته پرسید : "فکر هم میتواند بکند؟" خداوند پاسخ داد : "نه تنها فکر میکند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد." آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد. فرشته پرسید : "اشک دیگر برای چیست؟" خداوند گفت: "اشک وسیلهای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، ناامیدی، تنهایی، سوگ و غرورش." فرشته متاثر شد: "شما فکر همه چیز را کردهاید، چون زنها واقعا حیرت انگیزند." زنها قدرتی دارند که مردان را متحیر میکنند. همواره بچهها را به دندان میکشند. سختیها را بهتر تحمل میکنند. بار زندگی را به دوش میکشند، ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه میپراکنند. وقتی خوشحالند گریه میکنند. برای آنچه باور دارند میجنگند. در مقابل بیعدالتی میایستند. وقتی مطمئناند راه حل دیگری وجود دارد، نه را نمیپذیرند. بدون قید و شرط دوست میدارند. وقتی بچههایشان به موفقیتی دست پیدا میکنند گریه میکنند. وقتی میبینند همه از پا افتادهاند، قوی و پابرجا میمانند. آنها میرانند، میپرند، راه میروند، میدوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید. قلب زن است که جهان را به چرخش در میآورد
زنها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و میدانند که بغل کردن و بوسیدن میتواند هر دل شکستهای را التیام بخشد. کار زنها بیش از، بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان میآورند. آنها شفقت و فکر نو میبخشند زنها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند. خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!" فرشته پرسید: "چه عیبی؟" خداوند گفت: "قدر خودش را نمی داند . . ."
این کانال سه هم با این سریالاش !
یارو چشاش سبز آبیه ، چشمای لعیا زنگنه هم سبزه
بعد معلوم نیست این دو تا بچه چشم قهوه ای به کی رفتن !
زدن تو کاسه کوزه ی قوانین وراثت
وقتی قهوه ات تلخ باشد
درکنج تنهایی
وبادلتنگی آن را بنوشی
میخواهی فالت چه شود
عشق و وصال معشوق؟
خیر
همین میشود دیگر
دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی
تنهایی و تنهایی و تنهایی
تلخی و تلخی و تلخی
ساعت 9 یه خیابون من تنها
1392/05/29 - 00:22یه عالم فکر نم بارون چند تا رؤیا
آدما تصویر کوتاه تو خیابون
یخ زده خاطره ها تونگاشون
تو پیاده رو انگار تو رو می بینم
چقدر شکل تویه بزار ببینم
رد شدی؟ یاکه هنوز همونجا هستی؟
منو میبینی؟ یاباز چشماتو بستی؟
زیر پامون ،خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون هواخیلی سرد، اما چه خوب بود
یک کافی شاپ ،قهوه و تلخی حرفات
چشماتو بغض منو هدیه دستات اما چه خوب بود
اما چه خوب بود
دلم یه جوری شد
همون نگاه بود
خاطرات ما دوتا همینجاها بود
انگاری چند سال پیش ،همین روزا بود
فک کنم اون آخری خاطره ها بود
خیلی دیره وقت فکر کردن ندارم
نمیدونم چراباز یادم میارن؟
دوست دارم فکر نکنم اما نمیشه
اون نگاه ،دیگه ازم جدا نمیشه
زیر پامون ،خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون هواخیلی سرد، اما چه خوب بود
یک کافی شاپ ،قهوه و تلخی حرفات
چشماتو بغض منو هدیه دستات اما چه خوب بود
اما چه خوب بود