یکی دو روزه مامانم رفته مسافرت ،
امروز هوس خوراکی کردم هرجارو گشتم هیچی پیدا نکردم !
فقط توی کابینتا یه سری قوطی بود که با ماژیک روش نوشته بود :
نخورید ؛ مایع ظرفشویی
نخورید ؛ سمِ گلدون
نخورید ؛ جرمگیر توالت
زنگ زدم به مامانم گفتم دایی و زن دایی اومدن چیکار کنم ؟
گفت در کابینتو باز کن اونیکه علامت مرگ داره توش آجیله ،
اونیکه نوشته مرگ موش توش گزه ،
اونیکه نوشته صابون توش شکلاته !
من قبل از زنگ زدن
من بعد از زنگ زدن
در احساست را بستی نمیدانم
1392/11/30 - 19:11شایدم احساسات را به مسافرتی در نا کجا اباد قلب یکی دیگه فرستاده باشی شاید
باز کردن فقل احساسات دیگر مهم نیس برایم کلید قفل احساست را در جوی نبودنت انداختم تا با اب یاده دور شود دور دور دور وبه درای خاطره بریزد برای همیشه