ســال اول دبســتان بـود . کلاس بــزرگ بـود :
یک اتــاق پنجــدری و روشــن بود .
افتــاب امده بود تو . بیـــرون پـایـــــیــز بود .
دست ما به پـایـیــز نمیرسید .
شکوه بیرون کــلاس بر ما حــرام بود .
سرهای ما توی کتــاب بود . معلم درس پرسیــده بود .
و گفته بود : دوره کنــید . نمیشــد سر بلند کرد .
تــــماشــای افـــــــتاب تـــخلـــــف بود .
دیدن کــاج حیاط جریــمه داشت :
از نمــره گرفته ، دو نمـــره کم میشد ...
( سهراب سپهری )
... ادامه