آره اونموقه که همه عزا داریا خالصانه بود بخاطر همین من اصلا بیرون نمیرم چند ساله
1392/08/15 - 23:59و امثال ما رو میشستن
طلا یعنی اون موقعه هم میخواستن بیان زنجیر بزنن ژیگول میکردن ؟ بعد بجای زنجیر زدن در حال شماره دادن بودن ؟ بعد فروش لوازم آرایشی از عید بیشتر بود ؟
متاسفانه الان فقط شده ظاهر سازی .
1392/08/16 - 00:24منم همینطور من عاشق الم (اینجوری مینویسنش دیگه)هستم اصن همه دسته ها رو بخاطر المشون دوست دارم .
منم بچه بودم دوست داشتم گلاب بگیرم یه بارم دوست بابام و بابام سرمو شیره مالیدن دوست بابام سوپر مارکت داشت البته خدارحمتش کنه سوپرمارکت آقای رستمی ،بطری گلاب خالی رو آب پر کردن بهم جای گلاب دادن بعد منم هی به بابام میگم بابا چرا گلاب بو نداره که {-138-
علم به نظرم درسته صوفی جونم که از کلمه علامت میاد
1392/08/16 - 19:51چکیده
در جلسه امروز مجلس سؤال عده ای از نمایندگان از دوزدوزانی وزیر ارشاد مطرح شد که پس از توضیحات وزیر نمایندگان از پاسخ های وی قانع نشدند .
سلامتیان یکی از نمایندگان سوال کننده از وزیر ارشاد با اعتراض به مشی هاشمی رفسنجانی در مدیریت مجلس گفت : می خواهند ما خفه شویم و حرف نزنیم ، در این مجلس آزادی وجود ندارد!
محمد علی رجایی: چند تن از مقامات آمریکایی گفته اند که در صورت آزادی گروگان ها ما به ایران لوازم یدکی می دهیم که به آنها جواب می دهیم ما احتیاج به لوازم یدکی شما نداریم.
سفیر لبنان در سازمان ملل گفت : رژیم اشغالگر قدس با سوء استفاده از جنگ رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران علیه لبنان دست به تهاجمات وسیعی زده است .
وزارت دفاع آمریکا تاکید کرد که مانور نیروهای ویژه واکنش سریع آمریکا از روز 30 نوامبر به مدت دو یا سه هفته در مصر انجام خواهد شد .
به اظهار یک مقام مسئول گردآوری آرا در آمریکا انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال جاری منفی ترین انتخابات این کشور از سال 1948 تاکنون می باشد .
کلن آلمان : جنگ بین ایران و عراق به جای اینکه به تضعیف جمهوری اسلامی به رهبری [امام] خمینی منتهی شود این نظام را مستحکم و از سوی دیگر پایه های رژیم صدام را متزلزل کرده است .
مایکل وستی خبرنگاربی بی سی که در بصره حضور دارد گزارش داد خرمشهر که سه هفته است زیر آتش حمله عراقی ها قرار دارد در معرض سقوط قرار گرفته است .
سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق اعلام کرد در سوریه مسلمانان غیور به سفارت جمهوری اسلامی ایران مراجعه می کنند و ضمن اعلام پشتیبانی خود از کشورمان مبالغی برای کمک به آسیب دیدگان جنگ به صندوق ویژه ای که بدین منظور ایجاد شده است واریز می کنند .
مستند قانونی تعطیلی وزارت ارشاد چیست ؟!
در جلسه امروز مجلس سؤال عده ای از نمایندگان از دوزدوزانی وزیر ارشاد مطرح شد که پس از توضیحات وزیر نمایندگان از پاسخ های وی قانع نشدند . دکتر کاظم سامی به نمایندگی از سوال کنندگان گفت : در شرایط فعلی کشور در حال جنگ با عراق و درگیری با امپریالیزم ، مستند قانونی تعطیلی وزارت ارشاد چه بوده است؟ و در مدت تعطیلی این وزارتخانه وظائف تبلیغی و ارشادی انقلاب و معرفی و توضیح جنایات مهاجمین بعثی عراق و عوامل ضد انقلاب در داخل و خارج کشور به عهده چه دستگاهی است؟
وزارت ارشاد تعطیل نشده بخش هایی از ادارات تعطیل شده اند
دوزدوزانی در پاسخ به این سوال گفت : وزارت ارشاد ملی بقول شما و اسلامی به آرزوی بنده ، تعطیل نشدة ، وزارتخانه تعطیل نشده، بخشهائی از ادارات وزارتخانه تعطیل شده، خبرگزاری پارس دائر است، دارد کار میکند، مسأله مطبوعاتتان فعال است، آگهی به مطبوعاتتان دارد کار میکند، این قسمتهائی که لازم بوده در رابطه مستمر با مردم بوده فعال است دارد کار میکند.
نخست وزیر در پاسخ به سوالی در مورد کارتر و ریگان دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گفت : از نظر ما هیج فرقی نمی کند کدام یک رئیس جمهور شوند. رجایی در مورد تحریم صادرات نفت نیز گفت : ما آمادگی داریم که بدون درآمد نفت زندگی کنیم
هاشمی میخواهد نمایندگان خفه شوند / آزادی حرف زدن نداریم
در ادامه جلسه علنی و به دنبال اظهارات دوزدوزانی که برخی از سوال کنندگان را دارای مشی لیبرالیستی خوانده بود سلامتیان خواستار وقت برای پاسخ شد که هاشمی رئیس مجلس این وقت را به او نداده و اظهار داشت نماینده شما آقای سامی سخن گفته است . در این زمان سلامتیان گفت : سامی نماینده ما نبوده و از پیش خود حرف زده است و هاشمی نیز پاسخ داد اگر او نماینده طراحان سوال نبوده پس چرا موقع سخنرانی وی تکذیب نکردید . با اصرار سلامتیان برای پاسخگویی و مقابله هاشمی با این گروه از نمایندگان سلامتیان گفت : شما می خواهید ما خفه شویم و حرف نزنیم !در این مجلس آزادی وجود ندارد که کسی حرفش را بزند اگر باید خفه بشوم چشم من لبم را دوختم و دیگر حرفم را نمی زنم .
تکذیب دیدار رجایی با وزیر خارجه آمریکا
در ادامه جلسه علنی مجلس محمد علی رجایی نخست وزیر گزارشی از سفر به نیویورک و سخنرانی در سازمان ملل ارائه کرد . وی اظهار داشت : خیلی تلاش شده بود که این سفر را، هدفش را ، منحرف کنند و تبلیغات بسیار وسیعی کرده بودند که این سفر ظاهرش برای سخن در شورای امنیت است ولی باطناً برای مذاکره با مقامات آمریکائی است. رجایی افزود : خدا همچنان که از ابتدای انقلاب یار انقلاب بود در اینجا هم این مکرشان را علیه خودشان کرد و هر چه تبلیغ کرده بودند وسیله ای شد برای بهــره برداری بیشتر جمهوری اسلامی . (1) محمد علی رجایی نخست وزیر امروز در یک مصاحبه مطبوعاتی شایعه ملاقات با ادموند ماسکی وزیر خارجه آمریکا را قویا تکذیب کرد .
پیشنهاد خنده دار آمریکا !
وی در پاسخ به این سوال که آیا ایران قرار است از آمریکا لوازم یدکی بگیرد گفت : مدتی قبل ایران پولی برای خرید لوازم یدکی به آمریکا پرداخته که آنها پول های ما را بلوکه کرده و چیزی در قبال آن به ما ندادند اما از طرفی چند تن از مقامات آمریکایی گفته اند که در صورت آزادی گروگان ها ما به ایران لوازم یدکی می دهیم که به آنها جواب می دهیم ما احتیاج به لوازم یدکی شما نداریم و مسئله گروگان ها از نظر اهمیت در مرتبه ای بسیار پائین قرار دارد و ما به آنها اهمیت نمی دهیم.
به اظهار یک مقام مسئول گردآوری آرا در آمریکا انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال جاری منفی ترین انتخابات این کشور از سال 1948 تاکنون می باشد . بر اساس این گزارش رای دهندگان امسال نه تنها نسبت به انتخابات بی علاقه هستند بلکه منزجراز نامزدهایی می باشند که توسط احزاب سیاسی عمده برای این مقام کاندیدا شده اند .
کارتر و ریگان برای ما فرقی ندارند / با هردو می جنگیم
نخست وزیر در پاسخ به سوال دیگری در مورد کارتر و ریگان دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گفت : از نظر ما هیج فرقی نمی کند کدام یک رئیس جمهور شوند. رجایی در مورد تحریم صادرات نفت نیز گفت : ما آمادگی داریم که بدون درآمد نفت زندگی کنیم البته شکی نیست که نفت یک نقش موثر ایفا می کند اما انقلاب ما آن حرکت تکاملی مردم ما به نظر دولت در تنگ دستی بهتر صورت می گیرد تا در بی نیازی مالی. (2)
قصد اسرائیل برای تجزیه لبنان
سفیر لبنان در سازمان ملل گفت : رژیم اشغالگر قدس با سوء استفاده از جنگ رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران علیه لبنان دست به تهاجمات وسیعی زده است . قسان توینی در نامه ای به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد : اسرائیل به حملات خود به جنوب لبنان ادامه می دهد و ظاهرا قصد تجزیه این کشور را دارد . (3)
مانور نیروهای ویژه آمریکا در مصر
وزارت دفاع آمریکا تاکید کرد که مانور نیروهای ویژه واکنش سریع آمریکا از روز 30 نوامبر به مدت دو یا سه هفته در مصر انجام خواهد شد . این نخستین بار است نیروی ضربتی ویژه آمریکا که در اوایل سال جاری تشکیل شده در هنگامی که آمریکا متعهد شده است از راه نفتی تنگه هرمز دفاع کند در خاورمیانه به مانور می پردازد . (4)
بی تفاوتی مردم آمریکا به انتخابات ریاست جمهوری
به اظهار یک مقام مسئول گردآوری آرا در آمریکا انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال جاری منفی ترین انتخابات این کشور از سال 1948 تاکنون می باشد . بر اساس این گزارش رای دهندگان امسال نه تنها نسبت به انتخابات بی علاقه هستند بلکه منزجراز نامزدهایی می باشند که توسط احزاب سیاسی عمده برای این مقام کاندیدا شده اند . به گفته این مقام به نظر می رسد رای دهندگان در حال تصمیم گیری هستند که برعلیه کارتر رای دهند که دیگر تاب تحمل وی را برای چهار سال دیگر ندارند و یا بر علیه ریگان که یک شخص احساساتی و سطحی است . (5)
سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق اعلام کرد در سوریه مسلمانان غیور به سفارت جمهوری اسلامی ایران مراجعه می کنند و ضمن اعلام پشتیبانی خود از کشورمان مبالغی برای کمک به آسیب دیدگان جنگ به صندوق ویژه ای که بدین منظور ایجاد شده است واریز می کنند .
کلن آلمان : حمله عراق به ایران جمهوری اسلامی را مستحکم کرد
کلن آلمان در گزارشی از جبهه های جنگ ایران و عراق تاکید کرد : اینک تقریبا روشن شده است جنگ بین ایران و عراق به جای اینکه به تضعیف جمهوری اسلامی به رهبری [امام] خمینی منتهی شود این نظام را مستحکم و از سوی دیگر پایه های رژیم صدام را متزلزل کرده است . بر اساس گزارش این رسانه آلمانی حمله به ایران در ابعاد وسیع اولیه نه تنها نتوانسته ضربه قاطع و غافل گیرانه به ایران وارد سازد بلکه بمباران متقابل منابع نفتی و تاسیسات نظامی و رادارها و منابع اقتصادی عراق به وسیله هواپیماهای ایرانی ضربات جبران ناپذیری به رژیم صدام وارد کرده است. (6)
بی بی سی خبر داد ؛ پیشروی نیروهای عراقی به مرکز شهر خرمشهر
مایکل وستی خبرنگاربی بی سی که در بصره حضور دارد گزارش داد خرمشهر که سه هفته است زیر آتش حمله عراقی ها قرار دارد در معرض سقوط قرار گرفته است . بر اساس گزارش بی بی سی نیروهای عراقی تا مدتی قادر نبودند که پیشروی خود را از بندرگاه خرمشهر که تا مرکز شهر فاصله نسبتا زیادی دارد ادامه دهند ولی اکنون بر اساس فیلم تلویزیونی عراق نیروهای این کشور از حومه شهر به طرف مرکز سنگربندی شده خرمشهر در حال پیشروی می باشند .
خبرنگار بی بی سی ادامه می دهد وضع آبادان نیز به همین منوال است و در عرض چند روز گذشته نیروهای عراقی این شهر را بدون هدف گیری معینی زیر آتش توپخانه گرفته اند و تنها لطمه و خسارتی که در برابر از طرف نیروهای ایرانی وارد می گردد توسط جنگنده های فانتوم است که مواضع نیروهای عراقی را در چندین محل مورد هدف قرار داده اند . (7)
پشتیبانی مردم سوریه از ایران
سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق اعلام کرد در سوریه مسلمانان غیور به سفارت جمهوری اسلامی ایران مراجعه می کنند و ضمن اعلام پشتیبانی خود از کشورمان مبالغی برای کمک به آسیب دیدگان جنگ به صندوق ویژه ای که بدین منظور ایجاد شده است واریز می کنند . (8)
چقدر لطف کردن خسته نشن یه وقت
1392/07/30 - 23:03عجب ب ب ب
1392/08/1 - 00:50به اندازه یی که گاهی وقت ها میترسیدم نکند همه ی اینها خواب باشد .
اما محسن از من مشتاق تر بود و به قدری در وصال مان عجله داشت که میخواست قبل از
رفتن به سربازی به خواستگاری ام بیاید و با هم نامزد بشویم.
ولی پدرم با این تعجیل مخالفت کرد و موضوع به بعد از اتمام دوران خدمت محسن موکول شد.
محسن که به سربازی رفت ، پیوندمان محکم تر شد . چرا که داغ دوری ، آتش عشق را در
وجودمان شعله ورتر کرده بود و اگر قبل از آن هفته یی یک بار با هم تماس داشتیم ، حالا هر
روز محسن به من تلفن میکرد و مرتب برایم نامه مینوشت.
هر بار که به مرخصی می آمد آن قدر برایم سوغاتی می آورد که حتی مرجان هم حسودی
اش میشد !
اما درست زمانی که چند روزی به پایان خدمت محسن نمانده بود و من از نزدیکی وصال مان در
پوست خود نمیگنجیدم ، ناگهان حادثه یی ناگوار همه چیز را به هم ریخت .
انفجار یک مین باز مانده از جنگ منجر به قطع یکی از پاهای محسن شد
این خبر تلخ را مرجان برایم آورد همان کسی که اولین بار پیام آور عشق محسن بود .
باورم نمیشد روزهای خوشی ام به این زودی به پایان رسیده باشند .چقدر زود آشیان آرزوهایم
ویران شده بود و از همه مهمتر سوالاتی بود که مرا در برزخی وحشتناک گرفتار کرده بود . آیا
من از شنیدن خبر معلولیت محسن برای خودش ناراحت بودم یا اینکه . . .
آیا محسن معلول ، هنوز هم میتوانست مرد رویاهایم باشد ؟ آیا او هنوز هم در حد و اندازه
های من بود ؟!
منی که آن قدر ظاهر زیبای شوهر آینده ام برایم اهمیت داشت !!
محسن را که آوردند هنوز پاسخ سوالاتم را نیافته بودم و با خودم در کشمکش بودم .
برای همین تا مدتها به ملاقاتش نرفتم تا اینکه مرجان به سراغم آمد .
آن روز مرجان در میان اشک و آه ، از بی وفایی من نالید و از غم محسن گفت . از اینکه او
بیشتر از معلولیتش ، ناراحت این است که چرا من ، به ملاقاتش نرفته ام .
مرجان از عشق محسن گفت از اینکه با وجود بی وفائی من ، هنوز هم دیوانه وار دوستم دارد و
از هر کسی که به ملاقاتش می رود سراغم را میگیرد.
هنگام خداحافظی ، مرجان بسته یی کادو پیچی شده جلویم گرفت و گفت:
این آخرین هدیه یی است که محسن قبل از مجروحیتش برایت تهیه کرده بود . دقیقا نمیدونم
توش چیه اما هر چی هست ، محسن برای تهیه ی اون ، به منطقه ی مین گذاری شده رفته
بود و . . . این هم که می بینی روی کادوش خون ریخته ، برای اینه که موقع زخمی شدن ، کادو
دستش بوده و به خاطر علاقه ی به تو ، حاضر نشده بود اون رو از خودش دور کنه .
بعد نامه یی به من داد و گفت :
این نامه رو محسن امروز برای تو نوشت و گفت که بهت بگم :
( نامه و هدیه رو با هم باز کنی )
مرجان رفت و ساعت ها آن کادوی خونین در دستم بود و مثل یک مجسمه به آن خیره مانده
بودم اما جرات باز کردنش را نداشتم .
خون خشکیده ی روی آن بر سرم فریاد میزد و عشق محسن را به رخم میکشید و به طرز فکر
پوچم ، میخندید.
مدتی بعد یک روز که از دانشگاه بر میگشتم وقتی به مقابل خانه مان رسیدم ، طنین صدای
آشنائی که از پشت سرم می آمد ، سر جایم میخکوبم کرد .
_ سلام مژگان . . .
خودش بود . محسن ، اما من جرات دیدنش را نداشتم .
مخصوصا حالا که با بی وفائی به ملاقاتش نرفته بودم .
چطور میتوانستم به صورتش نگاه کنم !
مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه دوباره صدایم کرد
و این بار شنیدن صدایش لرزه بر اندامم انداخت .
_ منم محسن ، نمی خوای جواب سلامم رو بدی ؟
در حالی که به نفس نفس افتاده بودم بدون اینکه به طرفش برگردم گفتم
_ س . . . . سلام . . .
_ چرا صدات میلرزه ؟ چرا بر نمی گردی ! نکنه یکی از پاهای تو هم قطع شده که نمیتونی این
کار رو بکنی ؟
یا اینکه نکنه اونقدر از چشات افتادم که حتی نمی خوای نگام کنی ! . . .
این حرفها مثل پتک روی سرم فرود می آمدند . طوری که به زور خودم را سر پا نگه داشته
بودم .
حرفهایش که تمام شد . مدتی به سکوت گذشت و من هنوز پشت به او داشتم .
تا وقتی که از چلق و چلق عصایش فهمیدم که دارد میرود .
آرام به طرفش برگشتم و او را دیدم ، با یک پا و دو عصای زیر بغلی . . . کمی به رفتنش نگاه
کردم ، ناگهان به طرفم برگشت و نگاهمان به هم گره خود .
وای ! که چقدر دوست داشتم زمین دهان باز میکرد و مرا می بلعید تا مجبور نباشم آن نگاه
سنگین را تحمل کنم .
نگاهی که کم مانده بود ستون فقراتم را بشکند !
چرایش را نمیدانم . اما انگار محکوم به تحمل آن شرایط شده بودم که حتی نمیتوانستم
چشمهایم را ببندم .
مدتی گذشت تا اینکه محسن لبخندی زد و رفت . . .
حس عجیبی از لبخند محسن برخاسته بود . سوار بر امواج نوری ، به دورن چشمهایم رخنه
کرد و از آنجا در قلبم پیچید و همچون خون ، از طریق رگهایم به همه جای بدنم سرایت کرد .
داخل خانه که شدم با قدمهای لرزان ، هر طور که بود خودم را به اتاقم رساندم و روی تختم ولو
شدم . تمام بدنم خیس عرق شده بود . دستهایم می لرزید و چشمهایم سیاهی میرفت . اما
قلبم . . .
قلبم با تپش میگفت که این بار او میخواهد به مغزم یاری برساند و آن در حل معمائی که از
حلش عاجز بودم کمک کند .
بله ، من هنوز محسن را دوست داشتم و هنوز خانه ی قلبم از گرمای محبتش لبریز بود که
چنین با دیدن محسن ، به تپش افتاده بود و بی قراری میکرد.
ناخودآگاه به سراغ کادو رفتم و آن را گشودم . داخل آن چیزی نبود غیر از یک شاخه گلی
خشکیده که بوی عشق میداد .
به یاد نامه ی محسن افتادم و آن را هم گشودم .
( سلام مژگان ، میدانم الان که داری نامه را میخوانی من از چشمت افتاده ام ، اما دوست دارم
چیز هائی در مورد آن شاخه گل خشکیده برایت بنویسم . تا بدانی زمانی که زیبائی آن گل مرا
به هوس انداخت تا آن را برایت بچینم ، میدانستم گل در منطقه خطرناکی روییده ، اما چون تو
را خیلی دوست داشتم و میخواستم قشنگترین چیز ها برای تو باشد . جلو رفتم و . . .
بعد از مجروحیتم که تو به ملاقاتم نیامدی ، فکر کردم از دست دادن یک پا ، ارزش کندن آن گل را
نداشته .
اما حالا که درام این نامه را می نویسم به این نتیجه رسیده ام که من با دیدن آن گل ، نه فقط
به خاطر تو ، که درواقع به خاطر عشق خطر کردم و جلو رفتم ، عشق ارزش از دست دادن جان
را دارد ، چه برسد به یک پا و … )
گریه امانم نداد تا بقیه ی نامه را بخوانم . اما همین چند جمله محسن کافی بود ، تا به تفاوت
درک عشق ، بین خودم و محسن پی ببرم و بفهمم که مقام عشق در نظر او چقدر والا است و
در نظر من چقدر پست ….
چند روزی گذشت تا اینکه بر شرمم فایق آمدم . به ملاقات محسن رفتم و گفتم که ارزش
عشق او برای من آن قدر زیاد است که از دست دادن یک پایش در برابر آن چیزی نیست و از او
خواستم که مرا ببخشد.
اکنون سالها ست که محسن مرا بخشیده و ما درکنار یکدیگر زندگی شیرینی را تجربه میکنیم.
ما ، هنوز آن کادوی خونین و آن شاخه گل خشکیده را به نشانه ی عشق مان نگه داشته
ایم..! “
مرسی ازحسن انتخاب وداستان آموزنده وتأمل برانگیزت صوفیاجان..
ولی افسوس که عشق تنهادرداستانها نمودپیدامیکندنه به واقع...
دوستش دارم حیف کمتر کار بیرون میده .
1392/10/22 - 01:42یه کارشو همین امشب دیدم نشناختمش اصلا خیلی عوض شده بود رضا
1392/10/22 - 01:45کلا صورتش رو تغییر داده عمل بینی و گونه گذاری چند سال میشه اینجوری شده .
1392/10/22 - 01:48#عشق من
1392/10/22 - 13:15کی کار جدید داده بیرون پس چرا #روتانا پخشش نکرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟