یافتن پست: #نود

رضا
رضا
امشب آخرین برنامه سال 93 هست جای حامد خالی .
دیدگاه · 1393/12/25 - 20:28 ·
4
Mohammad
10949017_285568274900565_1823534782_n.jpg Mohammad
برای زن ها هیچ چیز خوشاینــــــدتر از
شنیدن کلمات زیبا وجــــــــــــود ندارد
حتی زنی که از همه متدین تر باشد،
حاضر است این کلمات را بشـــــــنود
ولو آنکه نباید جوابــی به آن ها بدهد
... ادامه
bamdad
bamdad
نگو دوستت دارم

انسان

این واژه را می‌شنود

واژه

از پوستش رد می‌شود

با نگاهی پایین می‌رود

اسب‌های قلبش

شیهه می‌کشند

تندتر می‌دوند

بر سینه‌اش

محکم‌تر

سم می‌کوبند

نگو دوستت دارم

انسان باور می‌کند

افسارِ اسب وحشی را

به دستت می‌دهد

به تو تکیه می‌کند

در آغوشت اشک می‌ریزد

یال‌هایش را می‌دهد تو شانه کنی

انسان باور می‌کند

و عشق

دردناک‌ترین اعتقاد است

اعتقادی که با سیلی پاک نمی‌شود

به انسان نگو دوستت ندارم

ضربانش کند می‌شود

پای اسب‌هایش می‌شکند

اسب‌ها

بر زمین می‌افتند

درد می‌کشند

انسان

می‌باید

حیوان را راحت کند

انسان عرق می‌ریزد

اشکهایش

در بالشت جمع می‌شود

عطرِ موهایت را حبس می‌کند

نفس نمی‌کشد

بالشت را روی سینه‌اش می‌گذارد

به قلبش گلوله می‌زند

بخارِ گرم

از گلوی اسب‌ها بالا می‌رود

از دهانشان بیرون می‌جوشد

سینه‌ی انسان سبک می‌شود

اسب‌ها

به سمتِ کوهستان دور می‌دوند

سم‌هایشان

صدا ندارد

یال‌هایشان

یخ بسته

عشق

از دست می‌رود



انسان گناه دارد

نگو دوستت دارم

انسان باور می‌کند

نگو دوستت ندارم.



(رضا ثروتی)

{-61-}
دیدگاه · 1393/12/11 - 21:17 ·
2
رضا
رضا
در حال تماشای بصورت آنلاین هستم فعلا که مشکلی تو سرعت اینترنت نیست خوب پخش میشه .
رضا
رضا
Mohammad بعد یادم بنداز یه موضوعی رو در مورد دسته بندی کاربران اینترنت تو ایران بگم {-7-}
setareh 22
image.jpg setareh 22
دلــــــــم هــــوس یـــــک دوســـت کـــــــــــرده... یـــــــــــک رفیــــــــــقِ شـــــش دانــــــــــگ ... یـــــــــــــــک آرامِ دل ... کســــی کــــه امتحــــــــانــش را در رفــــاقـــت پـــس داده ... و دیــــــــگر محــــک زدنــــی در کـــار نـــبـــاشد ... رفیــــــــــقی کــــه مــــــــــن نـــگــــــــــــــویـــم و او بــــــشنود ... بخـــــــــندم و حـجــــم خستگی را در خنـــــــــــــده ام بـــبیـــند ... رفیقــــــــی که بگـــویـــــــم بــــرو ، بمــــــــــــــاند و آرامــــــم کــــند ... همـــــان رفیقــــــــــیکه بــــایـــد باشـــــد و نیـــــــست ...
... ادامه
رضا
رضا
برنامه ویژه شروع شد جای حامد خالی .
دیدگاه · 1393/11/9 - 23:48 ·
3
bamdad
bamdad
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی,

بشنود يک نفر از نامزدش دل برده...
مثل يک افسر تحقيق شرافتمندی,
که به پرونده ی جرم دخترش برخورده...

خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ ,
بين دعوای پدر مادر خود گم شده است ...
خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق,
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است...

خسته مثل پدری که پسر معتادش,
غرق در درد خماری شده فریاد زده...
مثل يک پيرزنی که شده سربار عروس,
پسرش پيش زنش بر سر او داد زده...

خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم,
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است...
مثل مردی که قسم خورده خيانت نکند,
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است...

خسته مثل پدری گوشه ی آسايشگاه,
که کسی غير پرستار سراغش نرود...
خسته ام بيشتر از پير زنی تنها که ,
عيد باشد نوه اش سمت اتاقش نرود...

خسته ام کاش کسی حال مرا می فهميد,
غير از اين بغض که در راه گلو سد شده است...
شده ام مثل مريضی که پس از قطع اميد,
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است...


... سيمين بهبهانی ...

{-15-}{-15-}
bamdad
bamdad
حیف...



که یادمان می رود



بسیاری از آنچه امروز داریم



همان دعاهایی بود



که فکر می کردیم



خدا آنها را نمیشنود!!!!!!!!!!!

{-196-}
دیدگاه · 1393/10/22 - 20:02 ·
5
nosrat
nosrat
غمگین مشو عزیز دلم
مثل هوا در کنار توام
نه جای کسی را تنگ می‌کنم
نه کسی مرا می‌بیند
نه صدایم را می‌شنود
دوری مکن
تو نخواهی بود
من اگر نباشم
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/2 - 09:06 ·
شهرزاد
شهرزاد
سلاام آخرین شب پاییز نود و سه بخیر...
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تو بخوان قصه مردان حساب و عدد و سود و زیان و قلم و ثبت و سیاق، کز همان روزهای نوروز در انبار بمانند و بگیرند و ببندند و شمارند و نویسند دو صد مشق در آن دفتر پیچیده به قیطان، که اگر خط بخورد یا که شود دیر، بهراسند از آن هیبت آن هیات سه مرد قلندر، همان هیات تشخیص علی الراس و اگر مانده حسابی نشود جمع، بر سر و صورت خود جمله بکوبند و دو صد لعن فرستند بر آن مرد ونیزی، همان لوکه پاچولی، که همه تی اکانت و دو طرف ثبت حساب از کرامات و افاضات هموست.
آن دگر خرده بگیرند از آن دسته اول که چرا آن ننوشتی و دگر چیز نوشتی که اگر این بشود شرط و شروط است و عدم، رد نظر.
هرگه این مرد سیه روز شود دیر به خانه، بخرامد به اتاقی و چپد زیر لحافی که بماند ز امان از خم ابروی زن و طعنه فرزند، که چه شد سهم تو از آن همه اعداد که بنوشتی و زدی جمع و چه شد وعده دریا و لب آب و نه حتی دو قدم پارک. این چه حرفه ست که نه چون کله پزان صنفی و جایی و نه چون آن مرد قدم رنجه به بازار مالی و منالی و نه یک باغ و حیاطی، که اگر یار برفت و تو در سوگ نشینی، آن جنازه تو به غسال سپاری که گزارش سر موقع توبه مجمع برسانی.
پس بگفتا گنهم چیست که جز این حرفه ندانم. این حرفه همان حرفه محبوب جهان است که در این دیر خریدار ندارد. من نه آن میرزا نویس در دکان و دم حجره ی آن بی هنرم، من دگر ممبر آن آیفک بین المللم.
آخر قصه: آخر قصه همه غصه و بس ناله نی که خراج دولت از آن سود به توافق به سر آید و در آن مجمع غدار بخورند و بگفتند و شنودند و دو صد سود و دو پاداش به تقسیم سپردند و ندیدند از پس پرده ی اعداد و رقم، آن همه خون جگر، دربدری، سوته دلی.
رضا
رضا
فرهاد مجیدی عزیز تو واقعا چقدر حیف که دیگه فوتبال بازی نمیکنه .
دیدگاه · 1393/07/29 - 00:05 ·
6
رضا
رضا
جای حامد خالی دارم رو آنلاین نگاه میکنم .
Mohammad
images Mohammad
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیق شش دانگ
یک آرام دل
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده
ودیگر محک زدن وزیرو رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که من نگویم و
او بشنود
بخندم وحجم بغض را در خنده ام ببیند
رفیقی که بگویمش برو امـــــــا
بـــــــــماند
که نرود ....
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/27 - 10:56 ·
6
رضا
4750789889b45590090dc668ed72c480_226_187.jpg رضا
Mohammad
1413584991615159_large.jpg Mohammad
لا حول و لا قوّة الاّ بالله العلی العظیم
--------------------------------------------------
در فضیلت این ذکر آمده است که آن از گنجهای بهشت است. و شفای از نود و نه بیماری و درد است که کمترین آنها همّ و گرفتاری است.
امام صادق علیه السّلام فرمودند: اگر غمها پیوسته به تو روی آورد، پس بگو (لا حول و لا قوّة الاّ بالله). و نیز روایت شده است فرزند یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به اسارت دشمن در آمد. وی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از این غم شکایت نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او امر کردند که زیاد و در همه حال ذکر (لا حول و لا قوّة الاّ بالله) بگوید او نیز اطاعت کرد و پس از مدّتی پسرش به همراه صد شتر در هنگامی که مشرکان از وی غافل شده بودند، بازگشت
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﺸﺘﺮﮐﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﻫﻪ 50.ﺩﻫﻪ 60.ﺩﻫﻪ .70
ﺩﻫﻪ 80 ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﻫﻪ ﻧﻮﺩﯼ ﻫﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻪ
.
.
.
.
.
.
ﻋﻤﻮ ﻗﻨﺎﺩﻩ {-15-}
ﻻ ﻣﺼﺐ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺟﻨﺘﯽ ﮐﻮﺭﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ{-7-}
رضا
رضا
خواستم پخش آنلاین رو ببینم سایت صدا وسیما بالا نمیاد {-60-}
دیدگاه · 1393/07/14 - 23:17 ·
8
رضا
رضا
رو آنلاین نگاه میکنم سرعت پخش خوبه لگ نداره .
دیدگاه · 1393/07/7 - 23:34 ·
9
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
رضا
رضا
دیدگاه · 1393/06/31 - 23:26 ·
7
رضا
رضا
امشب نمی بینم حوصله نیست .
حامد@ پسر تنها
حامد@ پسر تنها
نود شروع شددددددددددددددددددددددددددد من برم هیشکیم خو نیست دیگه {-59-}تنهاییی میتر سم
صفحات: 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ