یافتن پست: #هموار

bamdad
bamdad
خداوندا نگذار كه از تو فقط نامت را بدانم، و نگذار كه از تو تنها مشق كردن اسمت را به ياد داشته باشم ، همواره در من جاري باش، همان گونه كه خون در رگهايم جاريست٠ خداوندا از تو ميخواهم كه هرگز در بيابان هولناك زندگي تنها و بي ياور رهايم نسازي٠ از تو ميخواهم كه در كوره راه پرپيچ و خم زندگي، تنهايم نگرداني ، كه همواره محتاج وجودت ميباشم كه بي تو تنهاترينم……

آمين
{-47-}
zahra
zahra
مهربان باش

مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آن ها را ببخش.

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.


اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.

اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش.

آنچه را در طول سالیان بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش.

نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش.

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان « تو و خداوند» است نه میان تو و مردم.

دکتر شریعتی
... ادامه
Mohammad
58.jpg Mohammad
آیا میدانید بزرگترین شهر بدون خودرو کجاست؟! شهر زیبا و تاریخی ونیز در شمال ایتالیا، بزرگترین شهر بدون خودرو و کامیون در اروپاست.تمامی وسایل نقلیه عمومی و خصوصی در این شهر که بر روی آب ساخته شده است قایق هستند و تنها گزینه دیگری که برای جابجایی مردم وجود دارد، پیاده روی است. حتی نیروهای آتش نشانی و پلیس هم برای انجام وظایف خود از انواع قایق های موتوری استفاده می کنند. به گزارش واحد مرکزی خبر از ایتالیا، این شهر تاریخی سال هاست که با آرامی در حال فرو رفتن به زیر آب دریاست و تا امروز طرح هایی که برای جلوگیری از غرق شدن این شهر ارائه شده، کار ساز نیست. یک شهروند ونیزی گفت : بسیاری از اهالی ونیز به دلایل مختلف این شهر زیبا را ترک می کنند ، از مهمترین این علل رطوبت زیاد هوا و بالا آمدن آب است که موجب می شود در طبقات هم کف منازل و همچنین مغازه ها همواره آب جمع شود. یکی دیگر از اهالی ونیز گفت: ما اهالی ونیز به شدت از مشکل بالا آمدن آب رنج می بریم. زمانیکه سطح حداکثر یک متر بالا می آید،قابل تحمل است اما بیش از این میزان، مشکل آفرین می شود و تمام اجناس مغازه داران به زیر آب می رود. وی می افزاید : مشکل آب گرفتگی سطح شهر ونیز فقط منحصر به زمستان نیست و ما در تمام فصول سال چکمه های بلند خود را برای رفت و آمد در خیابان ها در دسترس قرار می دهیم که وقتی آژیر بالا آمدن آب به صدا در می آید آنها را به پا می کنیم.
... ادامه
مرجان بانو :)
5GbgS3T3jE-1.jpg مرجان بانو :)
به نام خدای حسابگر ، حسابرس و حسابدار زمین و آسمان و هر آنچه در اوست ،
هم او که افتتاحیه و اختتامیه تمام حساب ها و کتاب ها است
ترازش همیشه موزون است
و موجودی هایش همواره در فزون .
مطالبات مشکوک الوصول ندارد ،
چه آنکه کسی از قدرت لایزال او نمی تواند بگریزد ،
استهلاک انباشته نیز محاسبه نمی کند ،
گویا در حوزه حسابداری او چیزی بی ارزش نمی شود ،
به کسی مالیات نمی دهد و از کسی به نا حق چیزی نمی گیرد ،
نه سهامی است نه تضامنی ، هیچ شراکتی با کسی ندارد ،
تک مالکی است و بی رقیب هیچ تلفیق و ادغام و ترکیبی در حوزه شخصیتش تعریف شدنی نیست ،
حسابداری تورمی ندارد چرا که در نظرش ارزش ها بی تغییر اند ،
حسابداریش آنقدر عالمانه و دقیق است که دوره مالی در آن تعریف ناشدنی و واحد پولی در آن بی معنا است ،
شخصیتش حوزه محدودی ندارد و ازل و ابد را دربرمی گیرد ،
تداومش یک فرضیه نیست بلکه حقیقت محض است ،
مدیریتش حسابداری و حسابداریش مدیریتی بر مدار عدالت چه اینکه به مثقال و ذره هم رسیدگی می کند ،
و چیزی را از قلم نمی اندازد ، تنها فضل و بخشش اوست که بر مدار اهمیت می چرخد ،
سرمایه بندگان امیدواری به اوست و همان است که رهائی بخش آنان از حساب و کتاب خواهد بود ،
15 آذر روز حسابدار مبارک!
... ادامه
bamdad
132.jpg bamdad
8. Moeraki Boulders(تخم اژدها) در ساحل Koekohe ، نیوزیلند

این سنگ های گرد بر روی این ساحل نیوزیلندی از سخت شدگی سنگ های رسوبی تشکیل شده و حتی سخت تر از زمین های رسوبی اطرافشون هستند.و توسط موج ها به این شکل هموار دراومدند.
{-15-}
رضا
رضا
باید دانست
" جاده های زندگی را خدا هموار می کند
کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست ... "
پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!
نویسنده : ناشناس
... ادامه
دیدگاه · 1393/08/8 - 17:03 ·
8
مرجان بانو :)
download (3).jpg مرجان بانو :)
دوستان خوبم عاشقانه هاتون مداوم تنهايي هاتون كوتاه روزهاى پيش رو پر از بارون و احساس جاده ى زندگيتون هموار و رو به شادى و خوبى و مهر تون هميشگى ...
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ ..از گرما می نالیم. از سرما فرار می کنیم
در جمع، از شلوغی کلافه می شویم و در خلوت، از تنهایی بغض می کنیم.
تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصیر غروب جمعه است و بس! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﺎﻥ ﺭﺍﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ: ﻣﺪﺭﺳﻪ.. ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ .. ﮐﺎﺭ..
ﺣﺘﯽ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﯾﺸﯿﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺬﺕ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ!
ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﺎﺗﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ
آیاﻣﺸﮑﻞ ﻣﺎ ﺩﺭﻓﻬﻢ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ؟{-41-}{-41-}{-41-}
1 دیدگاه · 1393/07/16 - 13:48 در Lawless ·
5
متین (میراثدار مجنون)
download.jpeg متین (میراثدار مجنون)
وقتی کلامی را جاری کردی ارتعاشی می سازی
و ارتعاش تو موجی می سازد در دل مخاطب !
گاهی این موج می تواند...
... کسی را به زیر برد
و ... گاه به اوج!
...اولین کسی که به همراه این موج به بالا یا به پایین میرود خود تو هستی !
مگذار موج کلامت تو را به نزول سوق دهد ...
اگر نمی دانی نگو !
اگر می دانی به بهترین شیوه بگو!
..باید همواره زیبا ترین هایت را بر زبان آوری !
حتی به هنگامه ی خشم !
آنچه را که کلام تو جاری میسازد ..
همه ی آنچیزی است که تو در آن لحظه هستی!
بگذار تا فقط خوبیهایت جاری شود ...
از انعکاس تیرگیها بر آینه ی دل مخاطبت واهمه داشته باش ..
.چرا که این تیرگیها گسترش می یابد..
!پس تو به نوبه ی خودت مگذار که جهان تیره و تار شود..

!همیشه زیباترینهایت را جاری کن
جهنم مکانی جغرافیایی در جایی نیست بلکه حالتی از روح ناراضی است..
رضایت درون یعنی بهشت.
"آرامش"هنر نپرداختن به مسائلی است که حل کردنش سهم خداست ..

لحظه هایتان لبریز از آرامش..
... ادامه
دیدگاه · 1393/06/24 - 18:29 ·
6
zoolal
zoolal
هرگز فراموش نکن که
هر چه رخ دهد همواره در آغوش خدا هستی
zoolal
zoolal
انسان های موفق همواره 2چیز روی لبهای خوددارند:
سکوت
لبخند
دیدگاه · 1393/04/8 - 02:14 ·
5
bamdad
ashk.jpg bamdad
Noosha
پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می‌کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی‌دانم عزیزم، نمی‌دانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می‌کند؟ او چه می‌خواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه‌ی زن‌ها گریه می‌کنند بی هیچ دلیلی!

پسرک از اینکه زن‌ها خیلی راحت به گریه می‌افتند، متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می‌کند؛ از خدا پرسید: خدایا چرا زن‌ها این همه گریه می‌کنند؟
خدا جواب داد: من زن را به شکل ویژه‌ای آفریده‌ام؛ به شانه‌های او قدرتی دادم تا بتواند سنگینی زمین را تحمل کند.
به بدنش قدرتی داده‌ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند، به دستانش قدرتی داده‌ام که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند، او به کار ادامه دهد.
به او احساسی داده‌ام تا با تمام وجود به فرزندانش عشق بورزد؛ حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند.
به او قلبی داده ام تا همسرش را دوست بدارد و از خطا های او بگذرد و همواره در کنار او باشد و به او اشکی داده‌ام تا هر هنگام که خواست فرو بریزد.
این اشک را منحصراً برای او خلق کرده‌ام تا هرگاه نیاز داشت بتواند از آن استفاده کند.
bamdad
bamdad
zoolal
"برخی وقت ها ما آدم هايی را دوست داريم كه دوستمان نمی دارند همان گونه كه آدم هايی نيز يافت می شوند كه دوستمان دارند ، اما ما دوستشان نداريم به آنانی كه دوست نداريم اتفاقی در خيابان بر می خوريم و همواره بر می خوريم اما آنانی را كه دوست می داريم همواره گم می كنيم و هرگز اتفاقی در خيابان به آنان بر نمی خوريم ...

" شل سیلورستاین "
دیدگاه · 1393/03/9 - 19:17 ·
4
zoolal
zoolal
یک دقیقه سکوت
به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند!
به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند
به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم!
به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد!
به خاطر چشمانیکه همیشه بارانی ماندند!
یک دقیقه سکوت!
به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند!
بخاطر صداقت که این روز ها وجودی فراموش شده است!
بخاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید!
یک دقیقه سکوت به خاطر حرف های نگفته!!
برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شد
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/9 - 19:02 ·
3
bamdad
bamdad
وقتی "باختم " مسیر را یافتم!


در بزرگراه زندگی


همواره راهت "راحت " نخواهد بود.


هر چاله ای " چاره ای " به من آموخت.


برای جلوگیری از پس رفت " پس ، باید رفت....
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 21:13 ·
3
متین (میراثدار مجنون)
متین1.jpg متین (میراثدار مجنون)
دنیا چیست؟؟؟

سرزمینی پر از درد و غم..

پر از بی وفایی و تنهایی..

هرگاه عاشقانه کسی را دوست داری

گرگی بنام تقدیر آن را از تو میگیرد
... ادامه
حمید
1111111.jpg حمید
امام صادق علیه السلام:

کجایند زیبارویانی که به جوانی‌ خود می‌نازیدند؟
کجایند پادشاهانی که شهرها ساختند و آن‌ها را با دیوارها مستحکم کردند؟
کجایند کسانی که در جنگ‌ها همواره غالب بودند؟
روزگار با خاک یکسان‌شان کرد و راهی تاریکی‌ قبرها شدند.

بشتابید، بشتابید!

خود را نجات دهید، خود را نجات دهید
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/28 - 11:41 ·
7
zoolal
zoolal
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم
مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت
مرا تنها تو نگذاری
که من تنهاترین تنهام؛ انسانم
خدا گوید :
تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
تو ای والاترین مهمان دنیایم
تو ای انســــان !
بدان همواره آغوش من باز است
شروع كن ...
یك قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/24 - 10:55 ·
6
...
...
عشق همواره یکسان باقی میماند؛
این انسانهاهستندکه تغییرمیکنند!
bamdad
bamdad
آنچه نباید وابستگی نشاید،

هیچ كس لایق وابستگی نیست

جز او و اگر به غیر او وابسته شدیم

مجازاتش جهنم جدائیست

چرا كه خود را از برای ما نمی خواهد كس،

ما را همه از برای خود می خواهند.

فقط اوست كه ما را برای خودمان می خواهد

با او باید همواره آشتی بود

و در قهر و آشتی همواره او را دوست داشت

و در قهرو آشتی از او جدا نشد.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/19 - 10:36 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
خدايـــــا ...


مدعيان رفاقت ، هر کدام تا نقطه اي همراهند ...
عده اي تا مرز منفعت ...
عده اي تا مرز مال ...
عده اي تا مرز جان ...
عده اي تا مرز آبرو ...
و همگان تا مرز اين جهان ...

تنها تويي که همواره مي ماني ... !

رهـــــايم نـکن . . .
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/16 - 18:40 ·
6
Mohammad
Mohammad
باید دانست
" جاده های زندگی را خدا هموار می کند
کار ما فقط برداشتن سنگ ریزه هاست … "
پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!
Majid
Majid
شوالیه ای به دوستش گفت: بیا به کوهستانی برویم که خداوند در آنجا

سکنی دارد. می خواهم ثابت کنم که خداوند فقط بلد است که از ما چیزی

بخواهد، در حالی که خودش برای سبک کردن بار ما کاری نمی کند.

دیگری گفت: خوب، من هم می آیم تا ایمانم را نشان دهم. همان شب به

قله کوه رسیدند... و از درون تاریکی آوایی را شنیدند که گفت: سنگ های

روی زمین را بر پشت اسبان تان بگذارید!!!

شوالیه اول گفت: دیدی؟! بعد از این کوهنوردی، می خواهد بار سنگین تری

را هم با خود ببریم! من که اطاعت نمی کنم. اما شوالیه دوم به دستور آوا

عمل کرد.
وقتی پای کوه رسید، سپیده دم بود، و نخستین پرتوهای آفتاب بر سنگ

های شوالیه پارسا تابید: الماس های ناب بودند که می درخشیدند!!!

استاد می گوید: تصمیم های خداوند اسرارآمیز، اما همواره به سود ماست.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:51 ·
Majid
Majid
هر کسی گمشده ای دارد.
و خدا گمشده ای داشت.
هر کسی دوتاست و خدا یکی بود
و یکی چگونه می توانست باشد؟!
هر کسی به اندازه ای که احساس می کند، هست.
و خدا کسی که احساسش کند...نداشت!
عظمت ها همواره در جست و جوی چشمی است که آن را ببیند
خوبی ها همواره نگران، که آن را بفهمند
و زیبایی همواره تشنه ی دلی است که بر او عشق بورزد...
و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد.
و غرور در جست و جوی غروری است که آن را بشکند!
و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور...
اما کسی نداشت. و خدا آفریدگار بود و چگونه می توانست نیافریند؟!
زمین را گسترد و آسمان ها را بر کشید
کوه ها برخاستند و رودها سرازیر شدند و دریاها آغوش گشودند
و طوفان ها برخاست و صاعقه ها در گرفت.
و باران ها و باران ها و باران ها...
در آغاز هیچ نبود. کلمه بود و آن کلمه...خدا بود
و خدا یکی بود و جز خدا...هیچ نبود.
و با نبودن چگونه توانستن بود؟!
و خدا بود و با او عدم بود
و عدم گوش نداشت!
حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود، نمی گوییم.
و حرف هایی هست برای نگفتن.
و سرمایه های هر دل ، حرف هایست که برای نگفتن دارد!
حرف های بی قرار و طاقت فرسا.
که هم چون زبانه های بی تاب آتشند.
تحمل شان هر یک انفجاری را در دل به بند کشیده اند.
اینان در جست و جوی مخاطب خویش اند
اگر یافتند آرام می گیرند
و اگر نیافتند...
روح را از درون به آتش می کشند.
و خدا برای نگفتن ، حرف های بسیار داشت!
درونش از آن ها سرشار بود
و عدم چگونه می توانست مخاطب خدا باشد؟!
و خدا بود و عدم
جز خدا هیچ نبود...
با نبودن نتوان بودن
و خدا تنها بود.
هر کس گمشده ای دارد.
و خدا گمشده ای داشت...
و " تو " آن گمشده ای...!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:29 ·
Majid
Majid
حـــکـــــمــــت!
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.
شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد.
شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.

استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."
شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! "

عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.
او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد.

استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته "

شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "

عارف پاسخ داد : " نه "
و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی "

شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود.
با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "

عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن "
برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.
شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند

استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند ".
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:28 ·
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ