یافتن پست: #چشم

حامد دراگون
حامد دراگون
هيچ چيز گران تر از اشك يك دختر نيست
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

يه قطرش كه بريزه اول خط چشم loreal بعد ريمل dior بعد كه مياد پايين با رژگونه ي D&G مخلوط ميشه وبعد رژ لب max factor رو خراب ميكنه.
يني حداقل 170هزار تومن تموم ميشه براش.
نكن برادره من...
اشكشو در نيار جون مادرت...
گناه داره به خدااااااا(
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/11 - 01:52 ·
3
Majid
3123.jpg Majid
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ﻣﻦ ﯾﻪ * ﺁﺑﺎﻧﯿﻢ *
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﯾﻨﻮ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮ
ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺴﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻢ !!
ﻧﻪ ﭘﯿﮕﯿﺮ ﺍﯾﻨﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯿﻪ !!
ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ
ﮐﺴﯽ ﻧﯿﻮﻣﺪﻡ ...
ﮐﻪ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﮐﺴﯽ ﺑﯿﻮﻓﺘﻢ ...!
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﻢ ...
دیدگاه · 1393/10/10 - 15:26 ·
4
omid khomar
omid khomar
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم, قلم, قسم
سه چیز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خیال
از سه چیز خود را نگهدار: افسوس, فریاد, نفرین کردن
سه چیزرا بکار بگیر : عقل, همت, صبر
اما سه چیز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشم
سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/9 - 21:57 ·
zahra
zahra
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگمکه چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم



مرا چون آینه هر کس به کیش خود پنداردو الّا من چو می با مست و هشیار یکرنگم



شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندمهمان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم



اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیستکه من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم



به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق استفراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم



“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/9 - 10:29 ·
2
رضا
رضا
از اون وقتها که نمیدونم چی بنویسم .
bamdad
bamdad
گنجشک‌ها را خواب خواهد داد
چشمان تو
از بس که موسیقی است ..
{-41-}
دیدگاه · 1393/10/8 - 20:18 ·
4
حامد دراگون
حامد دراگون
یه مطلب فوق العاده که شاید ساعتی بهش فکر کردن ارزشش رو داشته باشه:

اگر:
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

برابر باشد با:

1 , 2 , 3 , 4 , 5 , 6 , 7 , 8 , 9 , 10 , 11 , 12 , 13 , 14 , 15 , 16 , 17 , 18 , 19 , 20 , 21 , 22 , 23 , 24 , 25 , 26
باشد
آیا برای خوشبختی و موفقیت، تنها تلاش سخت کافیست؟
Hard work=تلاش سخت
H+a+r+d+w+o+r+k=8+1+18+4+23+15+18+11= 98%

آیا دانش ما را 100% به موفقیت می رساند؟
Knowledge=دانش
K+n+o+w+l+e+d+g+e=11+14+15+23+12+5+4+7+5= 96%

عشق چطور؟؟؟
Love=عشق
L+o+v+e=12+15+22+5= 54%

خیلی از ما فکر میکردیم که اینها مهمترین باشند؛
اما نه...!!!
پس چه چیز 100% را میسازد ؟؟؟
پول
Money=پول
M+o+n+e+y=13+15+14+5+25= 72%

اینها کافی نیستند؛
پس برای رسیدن به اوج چه باید کرد؟؟؟
...
...
...
...
...
نگرش...!!!
Attitude=نگرش
A+t+t+I+t+u+d+e=1+20+20+9+20+21+4+5= 100%

آری...
اگر نگرشمان را به زندگی، کارمان، گروه و عشقمان عوض کنیم، زندکی 100% عوض خواهد شد...
نگرش، همه چیز را عوض میکند
نگاهت را تغییر بده و چشمانت را بشور؛
همه چیز عوض میشود
... ادامه
حامد دراگون
حامد دراگون
ﺑﺎﻧﻮ . . .ﺍﮔﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼﺗﺎ ﻣﻌﻨﺎﯼِ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪﮐﻪ ﻏﻢِ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﺎﻥ . . .ﻓﺮﻗﯽ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﭼﻪ ﺳﻨﯽ ﺑﺎﺷﯽﺍﮔﺮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯِ استﻣﺮﺩِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼﺗﻨﻬﺎ ﺑﻤﺎﻥ . . !.ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﮑﺎﺭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑِ ﻣﺮﺩﻡ . !.ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪﮔﺎﻫﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﺳﺖ . . .لایق تو کسی نیست جز آنکسی که تو را انتخاب میکند نه امتحان...تو را نگاه کند نه اینکه ببیند...تو را حس کند نه اینکه لمست کند...تو را بسازد نه اینکه بسوزاند...تو را بیاراید نه اینکه بیازارد...تو را بخنداند نه اینکه برنجاند...تو را دوست بدارد و بدارد و بدارد.ﺳﺎﺩﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ... ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ !ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩ ... ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ کسی که ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﺯﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ...ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺷﺎﻫﺮﮒ ﺣﯿﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﯾﺎﻓﺘﯽ !ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ :ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺍﺭﺯﺵ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ …“ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ"!!!!!.
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/8 - 17:03 ·
2
zahra
zahra
دنبال یه شعر یا یه مطلب تازه بودم که رنجم رو دردم رو عشقم رو به تصویر بکشم چیزی که یه کم آرومم کنه چیزیکه حرف دلم باشه توی ادبیات ما پره از این اشعار انگار هرکسی یکبار زهر عشق رو چشیده و به دنبال اون زهر بیوفایی و اینکه کسی قلبش رو لگد کنه انگار من تنها نیستم اما این بازهم دردی از من درمان نمیکنه بغض به سختی گلوی من رو میفشاره چشمهام داره میباره اما بغضم خالی نمیشه قلبم انگار زیر لگدهای تو به خاک و خون کشیده شده چه درد عجیبی چه درد وحشتناکی در قلبم احساس میکنم. منکه بچه نیستم منکه سالها زیستمو احساسم رو به هیچکس ارزانی نداشتم و تو وتو وتو ای کاش هیچگاه تو رو نمیدیدم ای کاش هرگز ملکه ای نبودم که تو سرسپهدار فدائیان من باشی ای کاش هنوز همون سرسخت با اراده دیروز بودم که قلبم فقط در تسخیر آرزوهای بلندم بود. من و عشق و درد بیوفایی و رسوایی؟ اینها کی و کجا کنار هم جمع شدند که حالا دارند ذره ذره وجود من رو نابود میکنند. ای خدا قلب آزاد من کو؟ ای خدا زهرای تو چه شد؟ ای خدا التیام من تو بودی درد من تو و درمان من تو بودی پس چطور به این رنج مبتلا شدم؟ خدایا این از حد طاقت من فراتررفته تو بگو چه کنم.
متین (میراثدار مجنون)
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
اعتراف میکنم شدم مصداق بارز این بیت:
اگر با من نبودش هیچ میلی...
چرا ظرف مرا بشکت لیلی...
{-253-}{-253-}{-253-}
zahra
zahra
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !


در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ


یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !


با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید


یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم


رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:52 ·
bamdad
bamdad
کس ندارد هنر زاهد و انسان بودن

روزگاری که کثافت هنر چشمان است

بیخودی سعی نکن جلوه کنی انسانی

ارزش هر نفسی پاکی آن چشمان است

تو چقدر پیش خودت ارزش و باور داری

زینت و حجب و حیا ثروت با عقلان است

بارها پیش خدا خم شده ایم وعقبش آنچه نباید کردیم

او چقدر خط بکشد، فاصله اش تا دل ما چندان است

جان ببخشای مرا ،هر چه ندارم بر جای

عشق و خون و جگرم در قفس شیران است

حس شعرم بخدا کور شد از بس به غلط افتادم

نکند فکر کنی کار تو از چشم خدا پنهان است

{-167-}
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
bamdad
bamdad
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور

کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای

لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم

دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو

سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی

بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))

دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :

خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت

میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه

برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …

اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم

رو پاک نکنم و توش بنویسم …

اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …

معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …

و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد …

{-109-}
bamdad
1610990444.4b5bde6de888.jpg bamdad
کودکی به پدرش گفت:

«پدر، دیروز سر چهارراه حاجی فیروز را دیدم بیچاره! چه اداهایی از خودش در می آورد تا مردم به او پول بدهند،ولی پدر ، من خیلی از او خوشم آمد ، نه به خاطر اینکه ادا در می آورد و می رقصید ، به خاطر اینکه چشم هایش خیلی شبیه تو بود ...»
از فردا،مردم حاجی فیروز را با عینک دودی سر چهارراه می دیدند ...
{-61-}
bamdad
bamdad
دیکته سال 1393:
سر سطر بنویس
کار پسران و دختران قلیان
مادران دق مرگ
پدران سگ دو برای نان
بنویس
بابا نای نان دادن ندارد
بابا سهمیه ای برای استخدام ندارد
بنویس
آن بچه سرطان دارد. هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است. خانه آنها پایین شهر است. اشک چشمهای مادرش مروارید دارد.
بنویس
تلاش بی ثمر.
صاحب خانه بابا را جواب کرد
حاج رحیم برای چندمین بار به حج می رود
بابا پول قبض آب ندارد
بنویس
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع می کنند اما سقف خانه ما چکه میکند
بنویس
پسر همسایه ما از گرسنگی مرد اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند
بنویس... عشق و محبت بی معنی ترین کلمه ها هستند چون آدمها آنقدر خودخواه و مغرورند ک اگر کسی رو به مرگ باشد و فقط ذره ای محبت بخواهد تا در آرامش باشد، به راحتی از او دریغ می کنند
بنویس در سرزمین من همه

یا سنگ می‌فروشند...
یا سنگ می زنند...
یا سنگ می اندازند...
یا سنگ دل اند...
یا نگاهشان سنگین است...
بنویس زندگیمان سخت آسان می گذرد

:(
دیدگاه · 1393/10/4 - 19:40 در Lawless ·
5
zahra
zahra
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
شاعر: فریدون مشیری
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/3 - 22:12 ·
2
رضا
رضا
باید اینقدر پیشرفت کنه که برای ورود به سایتهای مختلف فقط به وبکم کنار مونیتور نگاه کنیم از مردمک چشم اسکن بگیره تایید کنه وارد سایت بشیم . فضایی 2050
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
پشت زیباترین لبخند
بیشترین راز ها نهفته است
زیباترین چشم :
بیشترین اشک هارا ریخته است
مهربانترین قلب بیشترین دردهارا کشیده است
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/1 - 18:25 در دوستها ·
5
bamdad
bamdad
غربت یعنی صندلی خالی تو

وقتی زمینم وارونه می چرخد .

آنجا که منم

نه ابتدای خلقت است

و نه انتهای آفرینش

آنجا

صفرترین نقطه دنیاست .

شرمناک ترین بی پناهی انسان

آنجا

ناگهان ترین بغض تاریخ است .

غربت

نبودن تو نیست

نزدیک ترین ساحل دور افتاده ایست

که گاهی در چشمان تو جا می ماند .

در آغوش تو گاهی حتی غریب بوده ام .

غریب که باشی می دانی

تنگ ترین جای جهان

دل من است …

:(
دیدگاه · 1393/09/28 - 19:18 ·
7
bamdad
bamdad
در امتداد قصه ام، در اضطراب یک سفر
و از غروب جمعه ای رسیده ام به این گذر

به فکر با تو بودنم به شرط جاودانگی
بگو به رسم کودکی که تا همیشه غصه پر

دوباره بی مقدمه مرا به خلسه برده ای
به صرف نور و روشنی، به لحظه های تازه تر

به استناد چشم تو غزل گل از گلش شکفت
دِرام رنگ عشق شد و آفریده شد هنر

من اعتراف می کنم به حس دلسپردگی
به اینکه با تو زندگی دمی نمی شود هدر

نشان به آن نشان که شب دلیل یک دسیسه است
قصیده نذر می دهم به یمن رستن از خطر

کسی دسیسه می کند که ردپایش آشناست
به قصد انقراض گل؛ به حکم وحشت از تبر

به فکر با تو بودنم فقط به قدرعافیت
در این شب کلیشه ای، دقیقه های دربدر

“پوریا بیگی”

{-35-}
ıllı YAŁĐA ıllı
IMG_20141208_091644.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
bamdad
bamdad
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن

به تمام جزئیاتش...

به لبخند بین حرف هایش..

به سبک ادای کلماتش،

به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش..

به چشم هاش خیره شو..

دستهایش را به حافظه ات بسپار...

گاهی آدم ها انقد سریع میروند،

که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند...

:(
دیدگاه · 1393/09/20 - 12:20 ·
5
Mohammad
Mohammad
سه چیز را با احتیاط بردار : قدم ، قلم ، قسم !
سه چیز را پاک نگه دار : جسم ، لباس ،خیال !
از سه چیز کار بگیر : عقل ، همت ، صبر !
از سه چیز خود را دور نگهدار: افسوس ، فریاد ، نفرین !
سه چیز را آلوده نکن : قلب ، زبان ، چشم !
اما سه چیز را هیچ گاه فراموش نکن : خدا ، مرگ و دوست …
... ادامه
صفحات: 13 14 15 16 17

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ