I never realized just how much goats can climb!
Spending their lives in the mountains climbing, mountain goats reach this incredible virtuosity, excelling in this mastery of many other animals that seem more suited for this purpose.
درد را حس مي كنم در بند بند استخوانم
مي نشينم از زمين سرزمين بي گناهم
مشت خاكي روي زخم خون فشانم مي فشانم
خيره بر خاكم كه مي بينم زكرت زخمهايم
مي شکوفد سرخ گلهايي شبيه دوستانم
مي زنم لبخند و برمي خيزم از خاك و بدينسان
مي شود آغاز فصل ديگري از داستانم
به دريايي در اوفتادم که پايانش نميبينم به دردي مبتلا گشتم که درمانش نميبينم در اين دريا يکي در است و ما مشتاق در او ولي کس کو که در جويد که جويانش نميبينم چه جويم بيش ازين گنجي که سر آن نميدانم چه پويم بيش ازين راهي که پايانش نميبينم درين ره کوي مه رويي است خلقي در طلب پويان وليک اين کوي چون يابم که پيشانش نميبينم به خون جان من جانان ندانم دست آلايد که او بس فارغ است از ما سر آنش نميبينم دلا بيزار شو از جان اگر جانان همي خواهي که هر کو شمع جان جويد غم جانش نميبينم برو عطار بيرون آي با جانان به جان بازي که هر کو جان درو بازد پشيمانش نميبينم عطار نیشابوری
دو دستم ساقه سبز دعايت گـل اشـکم نثـار خاک پايـت دلم در شاخه ياد تو پيچيـد چو نيلوفر شکفتـم در هوايت به يادت داغ بـر دل مـی نشانـم زديده خون به دامن می فشانم چو نــی گر نالم از سوز جـدايـي نيستان را به آتش می کشانم به يادت ای چـراغ روشـن مـن ز داغ دل بسوزد دامـن مـن ز بس در دل گل يادت شکوفاست گرفتـه بـوی گـل پيــراهن مـن همه شب خواب بينم خواب ديدار دلـی دارم دلـی بـی تـاب ديدار تو خورشيدی و من شبنم چه سازم نه تـاب دوری و نه تاب ديــدار سـری داريـم و سـودای غـم تـو پـری داريـم و پــروای غم تـو غمت از هر چه شادی دلگشاتـر دلـی داريـم و دريــای غم تـو قیصر
با من صنما دل یك دله كن * گر سر ننهم آنگه گله كن<br> مجنون شده ام از بهر خدا * زان زلف خوشت یك سلسله كن <br>سی پاره بكف در چله شدی * سی پاره منم ترك چله كن <br>مجهول مرو با غول مرو * زنهار سفر با قافله كن <br>ای مطرب دل زان نغمه خوش * این مغز مرا پر مشغله كن<br> ای زهره و مه زان شعله رو * دو چشم مرا دو مشعله كن<br> ای موسی جان شبان شده ای * بر طور برو ترك گله كن <br>نعلین زد و پا بیرون كن و رو * در دست طوی پا آبله كن <br>تكیه گه تو حق شد نه عصا * انداز عصا وان را یله كن <br>فرعون هوا چون شد حیوان * در گردن او رو زنگله كن
خطاطي نستعليق آنلاين سايتي است براي گسترش استفاده از خط زيباي نستعليق. با استفاده از اين سايت به راحتي بدون نياز به استفاده از سيستم عامل فارسي،كيبورد فارسي و يا نصب هيچگونه فونت خاصي با بالاترين سرعت متون خود را به نستعليق،ثلث و يا دستخط نوشته و آن را به صورت تصوير با كيفيت بالا و بافرمت PNG و يا با فرمت معمول JPG دريافت نماييد.