از محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست ......باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست ......آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست .....قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست...

ام من سرباز کوی عترت است ، دوره آموزشی ام هیئت است . پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار ، سر درش عکس علی با ذوالفقار . ارتش حیــدر محــل خدمتم ، بهر جانبازی پی هر فرصتم . نقش سردوشی من یا فاطمه است ، قمقمه ام پر ز آب علقمه است . رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است . اسـم رمز حمله ام یاس علــی ، افسر مافوقم عباس علی (ع) .........

صدای "هل من ناصر ینصرنی"ات در گوش تاریخ پیچیده ... امسال که از غرب و شرق ، یمین و یسار یار بسوی تو می شتابد من نباید جا بمانم ، روا نیست که امسال به گودال روانه شوی ... نه ... من نخواهم گذاشت ... امسال خیزشی اگر هست از نام توست که با جوهر قلم خسته ی من ، تحریر می شود. امسال تو دست مرا بگیر <br>و مگذار فکرم از چادر خاکی مادرت جدا شود ، یاریم کن تا از عشق بیاموزم

<strong>این نمیدونمه من پکیده چند روزیه وقتی یه پست میزنم دیگه نمیتونم چیزی بفرستم باید صفحه رو رفرش کنم تا دوباره بتونم چیزی رو بفرستم</strong>