abbasalim.vcp.ir

مشخصات

موارد دیگر
0$D->usr->favs) ) { ?>
abbasali (آفلاين)
1118 پست
419 ديدگاه
2096 امتياز
1372-12-13
m - مجرد
اسلام
یزد
دیپلم
محصل
وزن: kg?? - قد: m??
نرفته ام
نمی کشم
abbasalim.vcp.ir

دنبال‌کنندگان

(72 کاربر)

آخرین بازدید کنندگان

حس من


برچسب ‌های شخصی

برچسب ‌های کاربردی

چت روم نمیدونم
برای ورور به چت روم نمیدونم
کلیک کنید
abbasali
abbasali
ه حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!
دیدگاه · 1390/09/9 - 00:42 ·
abbasali
abbasali
۷۷۷ سه تا هفت داره ، زمستونا خیابونا برفداره ؛ صابون که به دست بمالی کف داره ، ایران و اینجوری نبین نفت داره ، نونوایی محلمون صف داره ، آهنگای قدیمی توش دف داره
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/9 - 00:41 ·
abbasali
abbasali
شنیدم دختری توی اردوی راهیان نور گوشه ای نشسته بوده و گریه میکرده کسی بهش نزدیک میشه که دلیل گریشو بدونه میشنوه که دختر میگه یا حضرت رقیه شما تونستی سر باباتو بغل کنی ولی من حتی نتونستم سر بابامو ببینم
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/9 - 00:39 ·
abbasali
abbasali
agh داره اعصابم خورد میشه می خوام پست بزنم تو بعضی گروه ها نمیشه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیدگاه · 1390/09/9 - 00:39 ·
abbasali
abbasali
- شهر هرت جايي است که گريه محترم و خنده محکومه
abbasali
abbasali
دلتنگى عین آتیش زیر خاكستر است گاهى فكر میكنى تمام شده اما یك دفعه همه ات را آتش میزند
abbasali
abbasali
گرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد باور محال بودنش را عوض کن
abbasali
abbasali
باران كه میبارد....دلم برایت تنگ تر میشود....راه میافتم....بدون چتر....من بغض میكنم....آسمان گریه
abbasali
abbasali
چه سخت است دلتنگ قاصدك بودن در جاده اى كه در آن هیچ بادى نمى وزد
abbasali
abbasali
آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند....
abbasali
abbasali
شهر هرت جايي است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است
abbasali
abbasali
زن با عصبانیت پای تلفن : "این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!" مرد : "عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم، اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم...؟! " زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار : " بله عشقم..." .<br> . <br>. . .<br> . .<br><br><br><br><br><br><br> . <br>. <br>. . . <br><br><br><br>. . . .<br><br> . مرد : "من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!"
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/8 - 14:51 در پسرونه ·
4
abbasali
abbasali
سقراط گفته يوناني ها دروغگو هستند ولي خود سقراط هم يونانيه پس دروغ ميگه که يوناني ها دروغ ميگن پس يونانيها راستگو هستند و سقراط هم که يک يونانيه پس راستگوست پس راست ميگه که يونانيها دروغگو هستند پس...........آخر يونانيها دروغگواند يا راستگو !؟
... ادامه
abbasali
abbasali
با اجازه آقا مجتبی اینو از وبلاگ ایشون کش رفتم جالبه<br>يه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود.
آقاهه برای اينکه از شر گربه راحت بشه،
يه روز گربه رو ميزاره زير بغلش و 4 تا خيابون اونطرف تر ولش می کنه.
وقتی خونه ميرسه
ميبينه گربه هه از اون زودتر اومده خونه.
اين کارا رو چند بار ديگه تکرار می کنه،
اما نتيجه ای نميگيره.
يک روز گربه رو بر ميداره ميذاره تو ماشين.
بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و. . .
خلاصه گربه رو پرت ميکنه بيرون.
يک ساعت بعد، زنگ ميزنه خونه. زنش گوشی رو برميداره.
مرده ميپرسه: " اون گربه کره خر خونس؟ "
زنش می گه آره.
مرده ميگه گوشی رو بده بهش،
من گم شدم !!!
... ادامه
abbasali
abbasali
این 980 امین پستمه که میزنم،دسته گلم درد نکنه،به "نمیدونم"رونق بخشوندم،خیلی با صفا،با مرام ،خوشکل و دیگه هرچی صفته خوبه هستم:D
دیدگاه · 1390/09/8 - 13:43 ·
abbasali
abbasali
شب همگیتون بخیر،bye bye
abbasali
abbasali
دیدگاه · 1390/09/8 - 00:37 در پسرونه ·
4
abbasali
abbasali
دیدگاه · 1390/09/8 - 00:28 در پسرونه ·
3
abbasali
abbasali
تست مرد ۱-شما بعنوان مرد خانواده ، چقدر عیالتان را دوست دارید ؟! الف) به اندازه تعداد سکه های مهریه اش ! ب) به اندازه تعداد قطعات جهیزیه اش ! ج) به اندازه تعداد صفر های جلوی مبلغ موجودی حساب بانکی اش ! د) به اندازه تمام ستاره های آسمان در روز ! ۲ – چه عاملی سبب شد تا شما به خواستگاری عیالتان بروید ؟! الف) جوونی کردم ! ب) سادگی کردم ! ج) گول خوردم ! د) من که نرفتم خواستگاری ، اون اومد ! ۳ – اگر خدایی ناکرده عیالتان فوت کند شما چه کار می کنید ؟! الف) اول ناراحت و بعد خوشحال می شوید ! ب) اول خرما و بعد شاباش می دهید ! ج) اول قبرستان و بعد محضر می روید ! د) انشاا… بقای عمر ? تای دیگر باشه ! ۴ – ملاک شما در انتخاب عیالتان چه بوده است ؟! الف) املاک پدرش ! ب) دارایی پدرش ! ج) املاک و دارایی پدرش ! د) همه موارد ! ۵ – اگر عیالتان از شما بخواهد که برای کادوی تولدش یک گردنبد طلا بخرید چکار می کنید ؟! الف) تا بعد از روز تولدش گم و گور می شوید ! ب) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مریضی می زنید ! ج) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مردن می زنید ! د) آدرس یک بدلی فروشی کار درست را از دوستتان می گیری
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/8 - 00:11 در پسرونه ·
1
abbasali
abbasali
1۰ تا دانشمند زن نام ببرید؟<br> ۲ـ ۱۰ تا مخترع زن نام ببرید؟ <br>۳ـ ۱۰ تا فیلسوف زن نام... ببرید؟<br> ۴ـ ۱۰ تا شاعر زن نام ببرید؟ <br><br><br><br><br><br><br><br>لطفا جواب بدید !!!! .........نه خدایی جواب بدید آخه هرچی بشر پیشرفت کرده که زحمت پسر جماعت بوده خداییش چه خدمتی کردید برای بشریت؟؟؟ . .<br><br><br> . . . . . . . <br><br><br><br>دیدین جوابی ندارین . . . <br><br><br><br><br><br><br><br><br><br><br>قیافه دختر خانوما بعد از خوندن این مطلب :-؟ قیافه دختر خانوما اندکی بعد از خوندن این مطلب :-O قیافه دختر خانوما چند دقیقه بعد از خوندن این مطلب :-(
abbasali
k3a6dyl1uhtd24phy5lc.jpg abbasali
دختره به دوستش زنگ میزنه میگه , یه پسره دنبالم راه افتاده , چیکار کنم؟ <br><br>دوستش میگه خوب تندتر راه برو!! <br><br>دختره میگه من دارم تند میرم ولی اون خاکتوسر خیلی یواش راه میره! <br><br><br><br><br>همشون همینجوری توهم دارن <br>اکثرا هم قیافشون اینجوریه... <br><br><br><br>خدا نصیب دیو بیابون نکنه
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/8 - 00:09 ·
1
abbasali
abbasali
زن به مرد :
عزیزم تو از چیه من بیشتر خوشت میآد ؟
از اخلاق خوبم یا از بدن خوش فرمم !؟
مرد : از هیچکدوم عزیزم ! من از اعتماد به نفست خ
دیدگاه · 1390/09/8 - 00:08 در پسرونه ·
1
abbasali
s0ayi0ec7mxzsp1oroa.jpg abbasali
خودتون ببینید...:d
دیدگاه · 1390/09/8 - 00:08 در پسرونه ·
1
abbasali
abbasali
زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست، ربدشامبرش را می‌‌پوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود...زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید... زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد : "چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟"شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید : هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شدا گفت: "آره یادمه..."شوهرش به سختی‌ گفت:_ یادته که پدرت ما رو وقتی‌ که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟_آره یادمه (در حالی‌ که بر روی صندلی‌ کنار شوهرش نشست...)یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان ؟!_آره اونم یادمه... مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/8 - 00:07 در پسرونه ·
1
abbasali
abbasali
<strong>لوح ساده لوح نشان...!(خیلی خیلی جالب)</strong><br> پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار كشیدم. <br>دختر: میخوای از پیشت برم؟ <br>پسر: حتی فكرشم نكن! <br>دختر: دوسم داری؟ <br>پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز! <br>دختر: تا حالا بهم خیانت كردی؟<br> پسر: نه! برای چی میپرسی؟ <br>دختر: منو میبوسی؟<br> پسر: معلومه! هر موقع كه بتونم. <br>دختر: منو میزنی؟<br> پسر: دیوونه شدی؟من همچین آدمی ام؟! <br>دختر: میتونم بهت اعتماد كنم؟!<br> پسر: بله. <br>دختر: عزیزم!<br> بعد از ازدواج كاری نداره! از پایین به بالا بخون
... ادامه
دیدگاه · 1390/09/8 - 00:05 ·
2
صفحات: 5 6 7 8 9