از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

کاربران گروه

نمایش همه

مدیران گروه

برچسب‌های کاربری

عاشقانه

گروه عمومی · 43 کاربر · 235 پست
@niloofar و @single-20 عضو گروه شدند. 1391/09/10 - 18:32
@neda عضو گروه شد. 1391/09/9 - 18:03
@nazi عضو گروه شد. 1391/09/7 - 21:25
@oneill عضو گروه شد. 1391/08/20 - 18:28
نگار
نگار
عشق شايد زود تو را عاشق و دلتنگ كند اما هرگز تو را سير نمي كند.
@Negar عضو گروه شد. 1391/08/12 - 12:53
@yaldajon عضو گروه شد. 1391/08/6 - 12:51
FADIA
FADIA
آرزویم این است دیدن اوج غرورت در صبح ، ورسیدن به همه رویایت ، من دعا خواهم کرد روزهایت پر نور ، شب تو مهتابی ، دل تو صادق و صاف ، رنگ باران باشد ، و خدایی که در این نزدیکیست ، در امانش باشی
... ادامه
رضا
رضا
روي دريچه قلبم نوشتم عشق ممنوع عشق امدو گفت بي سوادم
رضا
رضا
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست
elina
elina
پروانه پر، گنجشک پر ، کلاغ پر ، دلم واسه دیدنت همیشه پر پر
elina
elina
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد.
elina
elina
گفتی مسافری و من آنقدر عاشقم که سال هاست نماز دلم را شکسته میخوانم...
elina
elina
تفاهم به معنای درک کردن نیست ، بلکه به معنای توانایی تحمل تفاوتهاست .
elina
elina
نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب ! کاش دستی نقشه را از میانه تا کند .
a.ž.ה.a.$
a.ž.ה.a.$
تنها که باشی<br><br> خسته ازبودنی<br> <br>روزها هفته تکراری میشوند<br><br> وتودرانتظار رفتنی ..
✿Zåhrå✿
✿Zåhrå✿
سر کلاس استاد گفت فعل "رفت" رو صرف کن....گفتم: رفتم،رفتی،رفت......هیچی نگفتم دیگه،استاد داد زد ادامه بده،با یه پوزخند تلخ گفتم: رفت و رفت و رفت .......
... ادامه
abbasali
abbasali
واي در مغزم چه ميكني؟؟؟ مگر سرم جاي مرور خاطرات توست.... خدايا..... يا خاطراتش را پاك كن در سرم... يا پاك كن مرا از بندگيت......
abbasali
abbasali
پاییـــــــــز...!! ابرهایت را زودتر بفرست... شستن این گرد غم از دل من چند پاییز <br>باران میخواهد....
abbasali
abbasali
درد را حس مي كنم در بند بند استخوانم
مي نشينم از زمين سرزمين بي گناهم
مشت خاكي روي زخم خون فشانم مي فشانم
خيره بر خاكم كه مي بينم زكرت زخمهايم
مي شکوفد سرخ گلهايي شبيه دوستانم
مي زنم لبخند و برمي خيزم از خاك و بدينسان
مي شود آغاز فصل ديگري از داستانم

محمدعلی بهمنی
... ادامه
محمد
محمد
در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ، خسته شدم از بی جایی . . .
محمد
محمد
کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره؟” و تو جواب میدی “خوبم!” کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: “میدونم خوب نیستی…” .
... ادامه
محمد
محمد
یادش بخیر با هم میرفتیم ماهیگیری اون ماهی های زیادی تور میکرد به من میخندید و میگفت: یعنی نمیتونی ۱ دونه ماهی بگیری؟ لبخندی زدم و بغلش کردم و گفتم: “من ماهیمو خیلی وقت تور کردم . . . “ .
... ادامه
محمد
محمد
مرگِ یه رابطه از جایی شروع میشه که موبایل ها میره روی سایلنت . . .
محمد
محمد
وقتی دیدی ناراحتی یا خوشحالیت براش فرقی نمیکنه ، دیگه وقتشه فراموشش کنی . . . .
صفحات: 5 6 7 8 9