امشب چرا غ خانه را با چشم دل رو شن کنم
فردا لب پروانه را با چنتا بوسه تر کنم
امشب هواي ديگريس بي تو کجا منزل کنم
فردا براي ديددنت صد خانه را آزين کنم
امشب هوا باراني است بي چتر دل ويران شدم
فردا چو مرغي در قفس سرگشته و نالان شدم
امشب پر پروانه هابا شمع دل سوزان شده
فردا در هر خانه اي گلهاي سوسن واشده.
امشب دل اين اسمان پر نور ومهتابي شده
فرداي براي عاشقان خورشيد، سوزانی شده
خط خطیهای من
دوباره سلام
والله چی بگم؟!!!
ناراحت نشیا داداش
این شعر هیچ قالب خاصی نداره
2بیت اول با هم هم قافیه هستن ، اگه همینجوری 2بیت 2بیت ادامه میدادی میشد چهارپاره ولی یکدفعه یک بیت هم قافیه و بعدش دوباره دو بیت!!!!
راستی یه چیز دیگه: شعرت قافیه هم نداره ، تو 2بیت اول "کنم" میشه ردیف ولی کلمات قبل با هم هموزن نیستن که! روشن با تر منزل با آزین و همینطور 2بیت آخر که "شده" ردیفه ولی سوزان و سوسن با هم قافیه نیستن که!!!
داداش خیلی شرمنده ات هستم که اینا رو واست مینویسم ، ولی خودت ازم خواستی که بگم
اگه دوست داشته باشی دیگه نمیگم و فقط میخونم یا تو نظرای خصوصی واست بگم
ولی داداش یه چیزی رو بدون اونم اینکه اگه واسه درست کردن نوشته هات و اصولی شعر گفتن وقت بذاری ، ممکنه اولش به نظرت سخت بیاد و شاید نوشته هات زیاد به دلت نشینن ولی بعدش کم کم میبینی که استاد شدی و از خوندن نوشته هات لذت میبری
بازم میگم حیفه که این استعداد رو پرورش ندی
امیدوارم همیشه موفق و شاد ببینمت...
بازم ببخشید...
جدی میگم من نمیدونم چرا فک میکنی ناراحت میشم خدای مگه من حرفی بت زدم تا حالا دادش همین که خونیش از سرمم زیاده چه برسه به این کارشناسی تحلیل کردی واسم منم میخوام
اشکالام بگیرم دیگه دمت گر م بگو هر چی که هست نمنارا حت نمیشم
اون چجور بغل پریدنه ... هنو یاد نگرفته خانوما رو که میبینن باید مث خانوما لطیف و اروم برخورد داشته باشن ... بیچاره خانومه از ترس قلبش از کار افتاد زمین خورد
از خدا خواستم عادت هاي زشت را تركم بدهد.خدا فرمود: خودت بايد آنها را رها كني.از او خواستم فرزند معلولم را شفا دهد.فرمود:لازم نيست، روحش سالم است. جسم هم كه موقت است.از او خواستم لااقل به من صبر عطا كند.فرمود: صبر،حاصل سختي و رنج است. عطا كردني نيست، آموختني است.گفتم مرا خوشبخت كن.فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو.از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نكند.فرمود: رنج از دلبستگي هاي دنيايي جدا و به من نزديك ترت مي كند.از او خواستم روحم را رشد دهد.فرمود: نه، تو خودت بايد رشد كني.من فقط شاخ و برگ اضافي ات را هرس ميكنم تا بارور شوي.از خدا خواستم كاري كند كه از زندگي لذت كامل ببرم.فرمود: براي اين كار من به تو زندگي داده ام.از خدا خواستم كمكم كند همان قدر كه او مرا دوست دارد، من هم ديگران را# دوست بدارم.#خدا فرمود: آها بالاخره اصل مطلب دستگيرت شد!