با دوستم سه ساعت تو صف نونوایی وایساده بودیم صف ۴۰ متری نوبتم شده. یارو میگه نون می خوای ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ تا الان قطار بازی می کردیم واگن آخرم بودیم
بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خستهای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم. پـَـَـ نــه پـَـَــ. نه خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده، واستادم دم جاده با پیت بنزین یکی ۲ لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی، یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام باهاش خودمو آتیش بزنم
تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه
با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم