یافتن پست: #برگردم

bamdad
photo_۲۰۱۸-۰۶-۰۵_۱۴-۳۰-۲۰.jpg bamdad
که به عشق و نرسیدن به گله برگردم
نه! به اندازه ی کافی به خودم بد کردم!

به خودم قول ندادم که بپاشم از غم!
گفته بودم که فراموش کنم آن غم هم...
:(
دیدگاه · 1397/06/2 - 17:39 ·
2
bamdad
Steve_Jobs_Bio-a.jpg bamdad
داستان اخراج استیو جابز از اپل،
شرکتی که خود از صفر ساخته بود!

وقتی كه فقط 30 سال داشتم هيات مديره‌ی اپل من را از شركت اخراج كرد. چطور يک نفر می‌تواند از شركتی كه خودش تاسيس کرده اخراج شود؟ خيلی ساده. در مورد استراتژی آينده شركت اختلاف پيدا كردیم و هيات مديره از شخص دیگری حمايت كرد. احساس می‌كردم كل دستاورد زندگی‌ام را از دست داده‌ام، ولی يک احساس در وجودم شروع به رشد كرد. احساسی كه من خيلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خيلی تغييرش نداده بود.
احساس شروع كردن از نو. سنگينی موفقيت با سبكی يک شروع تازه جايگزين شده بود و من كاملا آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقيت بود. در طول پنج سال بعد يک شركت به اسم نكست تاسيس كردم و يک شركت ديگر به اسم پيكسار و با يک زن خارق‌العاده آشنا شدم كه بعدا با او ازدواج كردم.
پيكسار اولين انيميشن كامپيوتری دنيا را با اسم "توی استوری" به وجود آورد و الان موفق‌ترين استوديوی توليد انيميشن در دنياست. در يک سير خارق‌العاده‌ی اتفاقات، شركت اپل نكست را خريد و اين باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تكنولوژی ابداع شده در نكست انقلابی در اپل ايجاد كرد.
اگر من از اپل اخراج نمی‌شدم شايد هيچ‌كدام از اين اتفاقات نمی‌افتاد. اين اتفاق مثل داروی تلخی بود كه به يک مريض می‌دهند ولی مريض واقعا به آن احتياج دارد. بعضی وقت‌ها زندگی مثل سنگ بر سر شما می‌كوبد ولی شما ايمانتان را از دست ندهيد. من مطمئن هستم تنها چيزی كه باعث شد من در زندگی‌ام هميشه در حركت باشم، اين بود كه كاری را انجام می‌دادم كه واقعا دوستش داشتم...
{-41-}{-41-}
bamdad
photo_۲۰۱۷-۰۷-۱۸_۲۳-۲۱-۴۴.jpg bamdad
اگر دوباره می‌توانستم به جوانیم
برگردم، حتما باز تمام اشتباهاتم را انجام میدادم، اما این بار هم قدری عمیق‌تر و هم قدری زودتر!!!

دیدگاه · 1396/04/28 - 00:16 ·
1
ıllı YAŁĐA ıllı
IMG_20161227_022303.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
... ادامه
Mohammad
Mohammad
،
.............................................
** روال کار **
در اين پست هركسی بايد اول به سوال نفر قبلش جواب بده
و بعد يه سوال از نفر بعديش كه معلوم نيست كيه بپرسه !!!

** نكته مهم: **
در صورتی كه دو نفر همزمان دیدگاه دادند٬ پست نفر اول قبوله و از اون دیدگاه بايد ادامه داد !
نفر بعدی هم بايد دیدگاه خودش رو حذف كنه !

** قوانين: **
1- بی احترامی نکنید.
2- سوالها باید عمومی باشند.
3- سوالات تكراری، توچی ...، تو بگو... و اينچنين نپرسيد.
4- دیدگاه پشت سر هم اکیداً ممنوع است.
5- دیدگاه شما مطابق با قوانین کلی سایت نمیدونم باشد.
... ادامه
حامد دراگون
حامد دراگون
متني بسيار زیبا
از مرحوم "حسین پناهی"

آري از پشت كوه آمده ام
چه ميدانستم اينور كوه بايد
براي ثروت ، حرام خورد
براي عشق ، خيانت كرد
براي خوب ديده شدن.، ديگري را بد نشان داد
وبراي به عرش رسيدن ، بايد ديگري را به فرش كشاند.....
وقتي هم با تمام سادگي دليلش را ميپرسم ، ميگويند:
"از پشت كوه آمده!"....
ترجيح ميدهم به پشت كوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم بازگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اينكه اينور كوه باشم و گرگ!
... ادامه
Mohammad
61913_773.jpg Mohammad
سوال یک دختر بچه 9 ساله شیعه از مدیر اهل سنت خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند (کمی طولانی ولی ارزش خواندن رو داره ) :

ما در کلاس که 24 نفر هستیم،معلم ما وقتی میخاد از کلاس بیرون بره،به من میگه: خانم محمدی،شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه...و به بچه ها میگه: بچه ها،شما گوش به حرف مبصر کنید،تا من برگردم
شما میگید پیامبر ص از دنیا رفت و کسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد
آیا پیامبرصلی الله علیه و آله،به اندازه معلم ما،بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه اسلامی بهم نریزد؟!
‪ جواب مدير اهل سنت به دانش آموز شیعه :برو فردا با وليت بيا کارش دارم ,
دانش اموز رفت وفرداش با دوستش اومد.
مدير گفت دختر چرا وليتو نيووردي,مگه نگفتم وليتو بيار ؟
دانش اموز گفت اين وليه منه ديگه .مدير عصباني شدو گفت :
منظور من سر پرستته، پدرته، رفتي دوستتو آوردي؟
دانش اموز گفت : نشد ديگه اينجا ميگي ولي يعني سر پرست، پس چطور وقتي پيامبر ميگه اين علي ولي شماست ميگيد معني ولي ميشه دوست.
بنازم به اين بچه شيعه
... ادامه
bamdad
bamdad
وقتی که میرم تو خودم شاید، پاییز سال بعد برگردم!

:(
√√★nima★√√
images-195.jpeg √√★nima★√√
@, , , ,aghar daste man bood ...tamame shabhaye sal ra be namat mazadam...na yekshab ra........yadesh bekheyr, , , ,ki bood akhe be in hame khatere gand zad....{-38-}dishab khabeto didam ke kheyli narahat boodi...emshab in posto be eshghe khodet gozashtam...rasti akset basi ziba bood...hamchon perances ha{-41-}koli nagofte tome ke nemitonam begam...faghat toye ye jomle kholasash konam...★kheyli delam barat tang shode★. Taghdim be toee ke nashnakhtamat..{-35-}{-35-}{-35-}
صوفياجون
صوفياجون
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ... . . . . . ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!! ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ،،، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ، ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ : ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎﻡ ﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺎﻡ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ،،، ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﻮﺭﺵ ﻭ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ، ﺍﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘﺶ ﻭ ﻧﺒﯿﻨﻢ ،، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ .ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ. ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ميمرد ﻭ ﭘﺮﭘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ، ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭼﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ . . . ﺩﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ،،؛ ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﭼﭙﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ،،، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من برمو اگر شد برگردم الان دوستم زنگید گفت مامانش تو جاده تصادف کرده{-60-}
Mohammad
1411558311904786_large.jpg Mohammad
حسین جان؛
هر چه پل پشت سرم هست خرابش بنما؛
تا به فکرم نزند از ره تو برگردم...
{-35-}السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام{-35-}
دیدگاه · 1393/07/2 - 15:13 در حسینیه ·
6
Morteza
Morteza
انصافا خوندنیه
.....................
درددل یک جوان ایرانی
يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون....
شب عاشورا بودهرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند
نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی هيچي
ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند، دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه
ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم
تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود
خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد بله شیطان خوب بلده کجاواردبشه ازچندتاخیابون عبورکردم ورسیدم به میدون ورفتم سمت خونه مجردیمون خانمه که دید مسیری که اون گفته بودنمیرم گفت نگهدارومنم سرعتوبیشترکردموهرچی جیغ ودادمیزدتوجه نمیکردم شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین
خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي
اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن
گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره
خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیداشهداعزیز فاطمه
گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم: جواني، جواني کردن
اينارو هم هيچ حاليم نيست من اینقدرغرق تواین کاراشدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که ازسرگذشت چه یک وجب چه صدوجب خانمه که ازترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت: تو ازخداوعذاب جهنم نمیترسی درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتهااهل لوتی گری ومردونگی هستن
_ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن
آقامن که شهوت جلوچشاموگرفته بود هیچی حالیم نمیشداماباشنیدن کلمه زهرای مظلومه که باصدای لرزان وهمراه باگریه اون زن همراه بود تنم لرزید آقایه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم
... ادامه
رضا
رضا
اولین کار بعد از ارتقا سایت اینه پروفایلم رو کاملا خصوصی کنم فقط تعدادی از دوستان جز دنبال کننده ها باشن بقیه همه حذف بشن .
bamdad
bamdad
دلم می خواهد زندگی ام راموقتا بدم دست آدمی دیگر و بگویم : تو بازی کن تا من برگردم . . .
فقط نسوزیها
دیدگاه · 1393/06/7 - 11:36 ·
5
Majid
2-130.jpg Majid
خدایا
می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند
تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/31 - 02:49 ·
3
bamdad
bamdad
کاش خودم را جایی جا بگذارم....

برگردم و ببینم نیستم....
دیدگاه · 1393/04/30 - 19:56 ·
7
zoolal
zoolal
خدايا!
من دلم قرصه!
كسي غير از تو با من نيست
خيالت از زمين راحت، كه حتي روز روشن نيست
كسي اينجا نميبينه، كه دنيا زير چشماته
يه عمره يادمون رفته، زمين دار مكافاته
فراموشم شده گاهي، كه اين پايين چه ها كردم
كه روزي بايد از اينجا، بازم پيش تو برگردم
خدايا وقت برگشتن، يه كم با من مدارا كن
شنيدم گرمه آغوشت
اگه ميشه منم جا كن...
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/6 - 17:08 ·
2
رضا
رضا
دیشب چه فینالی بود واقعا حال داد بازی پر گل و هیجان انگیز .
3 دیدگاه · 1393/03/4 - 13:56 در ورزش ·
5
sam
sam
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺧﺎﻧﻮﻣﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﺯ
ﺳﺮﮐﺎﺭ، ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ
ﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ : ﻣﻦ ﺧﻮﻧﻪ رو ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺗﺮﮎ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ
ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺎ
ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ...
.
.
.
.
.
ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺯﯾﺮ
ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﻗﺎﯾﻢ
ﺷﺪ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺒﯿﻨﻪ !!!
ﺷﻮﻫﺮ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ
ﺧﻮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻤﺶ
ﺑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﻭ
ﺧﻮﻧﺪ،،،
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ
ﮐﺎﻏﺬ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻮﺷﺖ،
ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ هنگام ﺯﻧﮓ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺼﺪﺍ ﺩﺭ
ﻣﯿﺎﺩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺟﻮﺍﺏ
ﻣﯿﺪﻩ :
ﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﻟﺒﺎﺳﺎﻡ ﻭ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ
ﻭ ﻣﯿﺎﻡ، ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ
ﻓﺪﺍﺕ ﺷﻢ،،،
ﺧﺪﺍﺭﻭ ﺷﮑﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﮔﻮﺭﺵ ﻭ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ، ﺍﻧﺸﺎﻟﻠﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﯾﺨﺘﺶ ﻭ
ﻧﺒﯿﻨﻢ
ﺍﺻﻸ ﺍﺯﺩﻭﺍﺟﻢ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ
ﺑﻮﺩ،،، ﮐﺎﺵ ﻗﺒﻞ
ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ
ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯿﺸﺪﻡ ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪ
ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ ﺑﺮﻡ، ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ
ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ ﻣﻦ ﺗﺎ ﻧﯿﻢ
ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﯿﺸﺘﻢ.
ﻭ ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺯﯾﺮﻟﺐ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪ
ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ
ﺯﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ميمرد ﻭ ﭘﺮﭘﺮ
ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺝ ﺷﻮﻫﺮﺵ، ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ
ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ
ﺭﻓﺖ ﺑﺒﯿﻨﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭼﯽ ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺘﻪ .
.
.
ﺩﯾﺪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻪ،،؛
ﺧﻨﮕﻮﻝ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﭼﭙﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺑﻮﺩ،،،
ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻧﻮﻥ
ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ...
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/3 - 17:29 ·
2
zahra
zahra
تا حالا شده دلت تنگ بشه اما ندونی واسه کی ؟ تا حالا شده ناراحت بشی اما ندونی چرا ؟
تا حالا شده سر دوراهی بمونی اما ندونی سرِ چه دو راهی ای ؟ تا حالا شده دلت بگیره اما دلیلشو ندونی ؟
چرا اینجور موقع ها خدا کمکمون نمی کنه ؟ یا شایدم ما کمکشو متوجه نمی شیم و درک نمی کنیم .
یا اینکه ...
یا اینکه انقد بارِ گناهامون زیاد شده که کاری بهمون نداره ، ما رو جز بنده هاش نمی دونه ،
یا حداقلش اینه که منتظره برگردیم پیشش ؟! عنی ممکنه هنوز بعد از اینهمه گناه ، بعد از اینهمه
عهد شکنی منتظر باشه تا ما بازم برگردیم سمتش ؟! اگه آره ، واقعا منتظرمون باشه ،
من با چه رویی باید برگردم ؟! اون بخشندس اون می بخشه من چجوری فراموش کنم ؟!
با چه امیدی پیشش برگردم ؟! چه قدر از اینکه برگردمو دیگه کارای گذشته رو تکرار نکنم مطمئنم ؟!
اینکه میگه تو یه قدم بیا سمتم من چند قدم میام سمتت بازم میشه روش حساب کرد اونم بعد از اینهمه
خطا ؟!
الآن که می بینم و فکر می کنم می فهمم اونا دلتنگی واسه کسی ، ناراحتی واسه چیزی ،
سر دوراهی قرار گرفتن ، دلگیری یا هر چیزی که فکر می کردم نیست . تنها دلیلِ این بغض ،
این احساسِ گنگِ وجودِ آدم بعد از مرور بعضی چیزا فقط یه دلیل می تونه داشته باشه :
تا حالا شده از خودت متنفر باشی و دلیلشم بدونی و رنج بکشی ؟!
بغض کنی ؟!
احساس پوچی کنی ؟!
ولی کاری برای از بین بردن این تنفر نکنی ؟!
کاش یه روز این تا به حال شده ها هم بگذره و راحتت کنه از این عذاب . :(
Noosha
images (1).jpg Noosha
می خواهم برگردم به روزهای کودکی...
آن زمان ها که تنها قهرمان بود...
عشــق، تنـــها در آغوش خلاصه میشد...
بدتـرین دشمنانم بودند...
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود.....{-128-}
مائده
29221309997833143172.jpg مائده
چقدر برگردم....{-35-}
دیدگاه · 1393/01/23 - 17:12 ·
4
zoolal
zoolal
دلــم می خواد برگردم به زمانی که تنها مشکل زندگیم حلِ مسائل ریاضی بود . . . !
دیدگاه · 1393/01/23 - 11:07 ·
3
bamdad
bamdad
توپــم را پـس بدهید ...

دیگر در دنـيای شما بازی نمیکنم...

در دنيا شما چيزي جز دروغ و دو رويي نديدم...

در دنياي شما جايي براي لبخند نيست...

ساده بودن را بلد نيستيد...

دنيايتان را پيله اي كرده ايد به دور خودتان...

حتي آرزو كردن هم يادتان رفته...

خيال ميكنيد زندگي همين است....

شوق تماشاي رودخــــانه...

هيجان گوش كردن به ضربـان چـشـمه...

اين ها را فراموش كرده ايد...

آهاي آدم بزرگ ها....

توپــم را پس بدهيد....

خاطرات اين دنياي لعنتي را هم نميخواهم همه اش براي خودتان....

فقط توپم را پس بدهيد....ميخواهم به دنيــاي خودم برگردم....

میخواهم برگردم به دنيــاي زيبــاي كـودكـي ...

{-38-}
دیدگاه · 1393/01/9 - 19:06 ·
4
صفحات: 1 2 3 4 5 6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ