بامداد خداشاهده من انقدر منطقی ام ظرف و اینا نمیشکنم فقط قهر کردم حرف نزدم باهاش. ته ته ناراحتیم اینکارا رو می کنم
با معاونم هنوز به مرحله بشکن بشکن نرسیدیم
چشم رضا ، کار میکنم تو که میدونی کار من تخصصیه (الکی مثلا من آأمی مهمی ام)
خسته شدم چرا هرجا میری ازت سابقه کاری میخوان؟؟؟؟؟؟؟؟ حتی به کمک حسابدارم نیاز ندارن حتی نمیخوان یکی واسشون فقط کارم کنه اینجا دیگه کجاست اعصاب خیلی داغونه منم میخوام برم سر کار
یعنی واقعا نباید رفت سرکار؟؟؟؟؟ یعنی هیچ کاری نیست هرجا هم اگهی بود رفتم همه منشی تلفنی میخوان از اونایی که فقط فک میزنن من حوصله ندارم که بعدش این همه فک بزنی اخرش پورسانتیه.
حوصله فروشندگی هم ندارم
بازاریابی هم سخته همش بری این درو اون در که چی ؟؟؟؟؟؟؟/
من رشته خودمو دوست دارم
صوفیا اوضاع کار تو رشت و کلا تو گیلان خیلی داغونه . وگرنه کی دوست داره بیکار باشه ؟
من اردی بهشت امسال یه جایی دعوت به کار شدم باور کن چند هزار تا سند رو دوباره وارد سیستم نرم افزاری جدید کردم وقتی تموم شد گفتن دیگه نیا .
به جای کار بگرد دنبال پارتی مناسب .
راستشو بگو مرجان
1394/04/2 - 17:47چند بار ظرف #محسن رو شکستی؟!!!!!
معاون چطور؟!
مرجان وقت کردی تو محل کار هستی کمی کار بکن
1394/04/2 - 18:02بامداد خداشاهده من انقدر منطقی ام ظرف و اینا نمیشکنم فقط قهر کردم حرف نزدم باهاش. ته ته ناراحتیم اینکارا رو می کنم
1394/04/3 - 09:42با معاونم هنوز به مرحله بشکن بشکن نرسیدیم
چشم رضا ، کار میکنم تو که میدونی کار من تخصصیه (الکی مثلا من آأمی مهمی ام)
یه ماشین حساب داره صبح تا شب داره با اون حساب میکنه مثلا من حسابدارم
1394/04/3 - 12:30رضا میام میزنمتاااااااا با همون ماشین حساب
1394/04/3 - 15:07مرجان جنبه داشته باش من هم سن تو بودم حساب سازی میکردم واسه شرکتهای استکباری .
1394/04/4 - 12:57رضا اعتراف کرد که واسه شرکتهای استکباری (بامداد) حساب سازی میکرد
1394/04/6 - 09:22