حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!
اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.
بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود، میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده
بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!
دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس تنمون میکردن،
یه روسرى به کله مون، یه یقه اسکى هم روى همش.
بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!
دکتر , سن مناسب من , خوش اخلاق با وقار پولدار با اصالت ....
1396/04/31 - 17:09با اینا شوهر بسازین واسم لدفن
اینی که تو میگی
1396/04/31 - 17:20معمولأ روی کره ی زمین پیدا نمیشه
شاید یه آدم فضایی بتونیم واست پیدا کنیم
اسمشم باشه
جووووووچی چویییییی
چطوره عایا؟
پس از مادر زاییده نشده هنوز
1396/04/31 - 17:34در میان آدمیزاد ها نچچچچ
1396/04/31 - 17:44یلدا این موردی که میخوای تو کارتونهای والت دیسنی هم پیدا نمیشه
1396/04/31 - 17:56ای بابا پس من چوکار کنم ترشیدم حقیقتا
1396/04/31 - 17:58جووووووووووچی چویییییییییی خوبه ها
1396/04/31 - 18:04پسره خیلی خوبیه
بگم بیان واسه دست بوسی عایا؟
بگو بیاد واسه غُلامی
1396/04/31 - 21:08میگم بیاد
1396/04/31 - 21:23منتظر بشین تا بیاد