پسرک توی تاکسی یک شکلات درآورد و خورد ویکی دیگه وپشت بندش یکی دیگه
مردی که کنارش نشسته بودگفت:این همه شکلات برا دندونات مضره
پسرک جواب داد:بابابزرگم ۱۳۵سال عمر کرد،
مرد گفت:باخوردن شکلات ؟
گفت : نه بابابزرگم فقط سرش تو کار خودش بود نه دیگران !
پسرک توی تاکسی یک شکلات درآورد و خورد و بعد یکی دیگه و پشت بندش یکی دیگه.
مردی که کنارش نشسته بود بهش گفت: هیچ می دونی که زیادی شکلات خوردن برای دندون هات بده؟
پسرک در جوابش گفت: پدربزرگ من 135 سال عمر کرد.
مرد پرسید: این به خاطر خوردن شکلات بود.
پسرک: نه پدربزرگم همیشه سرش به کار خودش بود...
میگفت چقدر پخته شدی! چقدر عوض شدی!
دویدم تو آینه خودمو نگاه کردم، راست میگفت!
خودمو خوب ندیده بودم، من خودمم؟!!...
آخرین باری که با صدای بلند موسیقی سنتی گوش کردم کی بود؟!
چرا دیگه آل احمد و صادق هدایت را چندباره و چندباره نمیخونم؟!
آخرین بار کی قلم دزفولی دست گرفتم و چیزی نوشتم؟!
چرا وقتی شعری به ذهنم میرسه دیگه از اخوان نیست؟!
کمی با دقت تر توی آینه نگاه میکنم؛ خودمم!
همیشه همین شکلی بودم. ببین !
حتی دندونهایی که پر کردم سر جای خودشونند!
هنوز دوست دارم وقتی بارون میاد بدون چتر برم بیرون؛
هنوز از این سر شهر تا اون سرش پیاده میرم؛
هنوز از بچه گربه ها خوشم میاد؛
هنوز کتاب میخونم و موسیقی گوش میدم؛
هنوز از دروغ بدم میاد؛
هنوز...
هنوز...
برگشتم و گفتم:
زندگی همینه! آدمها عوض میشن!
ای بابا
کی میره این همه راهو!!!!!
دیگه مشکل دیگه ای سراغ نداشتی بگی؟!!!!
یکم آرومتر بابا
خدا رو شکر کن تنت سالمه
دندون و مو هم درست میشه
تو که اینجوری نبودی!!!!!!!!
من دندونم درد نمیکنه که پوسیده شده بین دندونای جلویی بالا سیاه داره باید برم پُرش کنه واسم امروز بهم نوبت ساعت 5 داد نمیتونستم برم فردا ساعت 7 بهم نوبت داد برم امروز کلی باخودم تجسم کردم واییییییییییییییی با ترس و لرز زنگ زدم مطب دوباره فردا باید با ترس و لرز برم راستی سلام خوبی؟
دندونی که لقه رو باید کشید.
اولش درد داره.....
بعدش حس خالی بودن جاش چند
روز رو اعصابته ...
بعدش هم انگار نه انگار که
روزی دندونی اونجا بوده....
و این درست حکایت بعضی از ادمهای زندگیمونه...
سلوووو ببخشید ندیدم این سوالتو خداروشکر کمی بهتر شده فقط خلط داره واسش یه دستگاه خریدن شبیه دکتر دندونپزشکی میریم میخواد دندون پر کنه یه لوله شبیه نی میزاره تو دهنمون آب رو میکشه بیرون این وقتی خلط داره خلط رو میکشه بیرون بچه کمی میتونه نفس بکشه ، معلومم نیس از کجا میاد تمومی نداره
دندوني رو که لقه ، بايد کشيد.
اولش درد داره بعدش حس خالي بودن جاش
چند روز رو اعصابته،
بعدش هم انگار نه انگار که
روزي دندوني اونجا بوده ،
اين حکايت بعضي از آدماي زندگيمونه .
#مراسم#دندان#فشان#در#گیلان
از سنتهای ملی ایرانی است که در استان گیلان و مناطق مختلف آن نیز اجرا می شود . دندان در آوردن در همه کودکان در زمان یکسانی رخ نمی دهد؛ در نتیجه، زمان مراسم مصادف است با درآوردن اولین دندان.
مردم گیلان معتقدند که اجرا و برگزاری این مراسم باعث می شود تا دندانهای بچه راحت و سبک رشدکند... در این مهمانی دانه هایی مانند برنج، گندم، نخود، لوبیا، عدس بو داده شده و به شادباش، والدین و دیگر بستگان به نوبت هرکدام مشتی بر سرکودک می پاشند و عکس یادگاری می گیرند و در پایان، حاضرین که دندانهای آنها خوب رشد کرده، از دانه های خوراکی نوش جان می کنند.
یک رسم جالب در گیلان که آن را از نقاط دیگر متمایز می کند و از عناصر دیگر این مراسم، سفره ای است که در پیرامون کودک پهن کرده و در آن اشیاهای مختلف که هر کدام نماد یک شغل خاص در جامعه است را با مهارت خاص می چینند از جمله اشیای موجود در سفره ی زندگیِ شغلیِ کودک : قیچی، سوزن، خودکار، دفتر، آینه و غیره است؛ که در پایان مراسم، کودک هدایت و ترغیب می شود که یکی از اشیاء چیده شده در سفره را بردارد و با این عملِ کودک، شغل او در آینده رقم زده شده و والدین کودک با چنین مراسم نمادینی، به نگرانیشان در مورد آینده ی شغلی فرزند خود، جامه ی عمل می پوشانند. در مراسم نیز مدعوین برای نوزاد هدیه ای ضمن آرزوی سلامتی و رشد راحت دندان بچه به عنوان چشم روشنی و شرکت در شادی در بسته بندی های رنگارنگ می آوردند و دعوت کننده از مدعوین به صرف شربت، شیرینی، برنج و دانه های سرخ شده پذیرایی می نماید و در پایانِ مراسم، بسته های کوچک از برنج و غیره تهیه می کند و به عنوان شیرینی دندان در آوردن کودکش بین اقوام، آشنایان و همسایگان تقسیم می کند. #محمدعمادم الان 3تا دندون داره 8 عیدم رفتیم واسش دندونی گرفتیم طلا برداشت ما هم گفتیم این #زرگر میشه