یافتن پست: #ديروز

مرجان بانو :)
image.jpeg مرجان بانو :)
اينم ديروز تو مترو ازش عكس انداختم :) لباسش خيلي خوب بود
3 دیدگاه · 1395/05/20 - 23:34 توسط Mobile ·
6
bamdad
photo_2015-12-05_17-59-18.jpg bamdad
تا ديروز با نام گوجه ازش ياد ميشد
{-7-}
صوفياجون
صوفياجون
ديروز يه دختر تو خيابون از پورشه پياده شد اومد به طرفم
گفت: ميشه ازتون خواهش کنم با من ازدواج کنيد؟
گفت: اگه با من ازدواج کنيد حاضرم ماشينم و يک ميليارد تومن پول هم بهت بدم
گفتم:نه
و رفتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ميدونين بچه ها، اخلاق برا من خيلي مهمه
اول بايد ميکرد{-7-}{-7-}
ıllı YAŁĐA ıllı
27960_orig.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
‌هاي در تمرين ديروز ‎ - علي دايي در يک روز جنجالي آخرين جلسه تمرين خود را در پرسپوليس برگزار کرد. به گزارش "ورزش سه"، تصاویری که پیش روی شماست از لابه لای گزارش های تصویری عکاسان ورزشی گلچین شده است . عکس هایی که اشکهای دایی و تنش روز خداحافظی سرمربی سابق پرسپولیس را نشان میدهد.
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/15 - 16:49 در ورزش ·
8
bamdad
bamdad
گاو ما ما مي کرد گوسفند بع بع مي کرد
سگ واق واق مي کرد
و همه با هم فرياد مي زدند حسنک کجايي
شب شده بود اما حسنک به خانه نيامده بود.حسنک مدت هاي زيادي است که به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي کند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنک ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز که حسنک با کبري چت مي کرد .کبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.کبري تصميم داشت حسنک را رها کند و ديگر با او چت نکند چون او با پتروس چت مي کرد.پتروس هميشه پاي کامپيوترش نشسته بود و چت مي کرد.پتروس ديد که سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي کرد چون زياد چت کرده بود.او نمي دانست که سد تا چند لحظه ي ديگر مي شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
براي مراسم دفن او کبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما کوه روي ريل ريزش کرده بود .ريزعلي ديد که کوه ريزش کرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبري و مسافران قطار مردند.
اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و کور بود .الان چند سالي است که کوکب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سير کند.
او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد.
او کلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.
او آخرين بار که گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است که ديکر در کتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد

:(
Mohammad
1410503099338931_large.jpg Mohammad
مجري: فاميل دور...کاري هست که تو هميشه بعد از انجامش پشيمون شده باشي؟
فاميل: بله،گفتن حقيقت!
مجري: منظورم يه کار بد بود
فاميل: کاراي بد که همشون حال ميدن،پشيموني نداره!
مجري: نخير،اون فقط کار خوبه که لذتبخشه،مثلاٌ تو تا حالا به يه آدم فقير کمک گردي؟
فاميل: بله همين ديروز
مجري: خب بعدش چي شد؟ چه حسي داشتي؟
فاميل: بعدش موبايلش زنگ زد ورداشت به طرف گفت "همون زانتيا سفيده رو بخر"،از اونموقع تا حالا انتهاي دستگاه گوارشم احساس سوزش ميکنم! :d
bamdad
bamdad
امروزم،روزي بود كه گذشت سريع تر از باد
ديروزم،روزي بود كه شكنجه داد من را در حسرت باد
امروز و ديروز
گذشته و آينده
همه هم رنگ دل تنگي هاي من
همه بيگانه با غم هاي پنهان شده در لبخند هاي من
بيگانه با افكار پوسيده در پيچ هاي پيچيده در مغز من
بيگانه با همه ي اميدهاي پوچ و توخالي در اعماق قلب من
امروز هم گذشت
از من
به مانند تو

:(
دیدگاه · 1393/06/17 - 21:20 ·
2
sam
sam
اين دخي هاديگه شورشو در آوردن...!!!
اول ميگفتن ... mersi
بعد شد... merc
بعد شد... mer30
بعد شد mer21+9
ديروز يکيشون بهم پي ام داده... 67-15+{4 (mer{ (57+12
... ادامه
zoolal
zoolal
تلخ ترين چيز در اندوه امروزمان ، خاطره شادماني ديروزمان است
دیدگاه · 1393/02/19 - 10:26 ·
5
Morteza
Morteza
التماس مال ديروز بود .....

ماله زماني که ساده بودم!!!
امروز ميخواهي بروي...

فقط ميگويم هيس،خداحافظ.
(M.H)
دیدگاه · 1393/02/3 - 15:32 ·
7
soheil
08.jpg soheil
الهـــــــــي

با خوشتــــرين خاطرات ديروزم

تلخترين لحظات امروزم را گذراندم

انچــــه ديروز بود امــــروز نيست

وانچه امروز هست فردا نخواهد بود

ديروزم به فكر امـــــــروزم سرشد

وقطعا قرباني فردايم امروزم خواهد بود

قسمتي از خوشبخي را در ديروز جا گذاشتم

و به دنبــــال قسمت ديگــــــرش در فرداگشتم

خدايا من قادر به جمع روزهايم

براي درك خوشبختي نيستم

هميشه چيزي كم بود

هميشه چيزي كم هست

خدايا در گذر عمر به دنبال چه هستيم

الهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي

كمكمان كن درك كنيم خوشبختي در چيست

كمكمان كن ارامش حقيقي را حس كنيم

دستمان را بگير بدانيم ارامش درهمين نزديكيست

نزديكتــــــــــر............

نحن اقرب اليه من حبل الوريد
... ادامه
bamdad
bamdad
گاهي دلت بهانه هايي مي گيرد که خودت



انگشت به دهان مي ماني...




گاهي دلتنگي هايي داري که فقط بايد


فريادشان بزني اما سکوت مي کني ...




گاهي پشيماني از کرده و ناکرده ات...




گاهي دلت نمي خواهد ديروز را به ياد بياوري




انگيزه اي براي فردا نداري و حال هم که...




گاهي فقط دلت ميخواهد زانو هايت را



تنگ در آغوش بگيري و گوشه اي




گوشه ترين گوشه اي...!


که مي شناسي بنشيني و"فقط" نگاه کني...





گاهي چقدر دلت براي يک خيال راحت تنگ مي شود...





گاهي چقدرررررررر دلگيري...




از همه ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/16 - 18:17 ·
4
صوفياجون
صوفياجون
بود
ميروم در ايوان، تا بپرسم از خود

زندگي يعني چه؟

مادرم سيني چايي در دست

گل لبخندي چيد، هديه‌اش داد به من

خواهرم تكه‌ي ناني آورد، آمد آنجا

لب پاشويه نشست

پدرم دفتر شعري آورد، تكيه بر پشتي داد

شعر زيبايي خواند، و مرا برد به آرامش زيباي يقين

با خودم مي‌گفتم:

زندگي، راز بزرگيست كه در ما جاريست

زندگي فاصله‌ي آمدن و رفتن ماست

رود دنيا جاريست

زندگي، آبتني كردن در اين رود است

وقت رفتن به همان عرياني، كه به هنگام ورود آمده‌ايم

دست ما در كف اين رود به دنبال چه مي‌گردد؟

هيچ!!!

زندگي، وزن نگاهي است كه در خاطره‌ها مي‌ماند

شايد اين حسرت بيهوده كه بر دل داري

شعله‌ي گرمي اميد تورا خواهد كشت

زندگي درك همين اكنون است

زندگي شوق رسيدن به همان

فردايي است، كه نخواهد آمد

تو نه در ديروزي، و نه در فردايي

ظرف امروز، پر از بودن توست

شايد اين خنده كه امروز، دريغش كردي

آخرين فرصت همراهي با، اميد است

زندگي ياد غريبي است، كه در سينه‌ي خاك

به جا مي‌ماند

زندگي، سبزترين آيه، در انديشه‌ي برگ

زندگي، خاطر يك قطره، در آرامش رود

زندگي، حس شكوفايي يك مزرعه، در باور بذر

زندگي، باور درياست در انديشه‌ي ماهي، در تنگ

زندگي ترجمه‌ي روشن خاك است، در آيينه‌‌‌ي عشق

زندگي، فهم نفهميدن‌هاست

زندگي، پنجره‌اي باز به دنياي وجود

تا كه اين پنجره باز است، جهاني با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازي اين پنچره را دريابيم

در نبنديم به نور، در نبنديم به آرامش پرمهر نسيم

پرده از ساحت دل برگيريم

روبه اين پنجره، با شوق، سلامي بكنيم

زندگي، رسم پذيرايي از تقدير است

وزن خوشبختي من، وزن رضايتمنديست

زندگي، شايد شعر پدرم بود كه خواند

چاي مادر، كه مرا گرم نمود

نان خواهر كه به ماهي‌ها داد

زندگي شايد آن لبخنديست، كه دريغش كرديم

زندگي زمزمه‌ي پاك حياتست، ميان دو سكوت

زندگي، خاطره‌ي آمدن و رفتن ماست

لحظه‌ي آمدن و رفتن ما تنهاييست

من دلم مي‌خواهد

قدر اين خاطره را دريابيم


{-41-}{-41-}{-35-}{-35-}
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
يـك نـفر كه عـطر تورو زده بود ديروز تو خيابـون از كـنارم گذشت و اين يـعني قـــتل غير عـمد{-15-}
حامد@ پسر تنها
download.jpg حامد@ پسر تنها
شديم
باز آ كه برويد باز دل گل بهارش را بازا كه ببويد باز عشق جاودانش را
بازا كه بگويد باز دل درد نهانش را بازا كه بجويد باز دل جا و مكانش را
خرسند شديم از اين كه امروز رنگي دگر است نه رنگ ديروز
تا شب نشده رنگ دگر شو گفتند از اين نكته هزار نكته بياموز
فرياد زديم كه چرخ گردون ليلا تو نداده اي به مجنون
فرياد بر آمد آنكه خاموش كم داد اگر نگيرد افزون
خاموش شديم و در خموشي رفتيم سراغ مي فروشي
فرياد زديم دواي ما كو گويند دواست باده نوشي
هشيار نشد مگر كه مدهوش اين بار گران بگيرم از دوش
آرام كنار گوش ما گفت اين بار گران تو مفت مفروش
از خود به كجا شوي تو پنهان از خود به كجا شوي گريزان
سخت آمده است مبخش آسان
هشيار شديم از اين كه هستيم رفتيم و در ميكده بستيم
با خود به سخن چنين نشستيم ما باده نخورده ايم و مستيم
مسجد سر راه از آن گذشتيم بر روي درش چنين نوشتيم
در ميكده هم خداي بيني با مرد خدا اگر نشيني
... ادامه
Reza Babaei
Reza Babaei
یه روز سیاه یه روز سفید یه روز زرد...

یه روز غروب غم گرفته درد......
bamdad
bamdad
اﻧﻜﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﻣﺤﻜﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻱ

ﺩﻳﺮﻭﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ….

ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻜﻦ

ﻣﺤﻜﻢ ﻳﺎ ﺁﺭﺍﻡ…

ﻓﺮﺩﺍ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ…
... ادامه
دیدگاه · 1392/10/9 - 17:55 ·
6
ReyHaNE (دختر همسایه)
1424523938.jpg ReyHaNE (دختر همسایه)
امروز یه کار ضرورى دارم و اون دوست داشتن توئه

دیروز هم همین طور بود

فردا هم همین طوره !
حامد@ پسر تنها
54267336268784744044.gif حامد@ پسر تنها
خرسند شديم از اين كه امروز
رنگي دگر است نه رنگ ديروز
تا شب نشده رنگ دگر شد
گفتند از اين نكته هزار نكته بياموز{-35-}
دیدگاه · 1392/10/7 - 20:56 ·
6
MahnaZ
53000_522.jpg MahnaZ
صفحات: 1 2 3 4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ