یافتن پست: #شفت

رضا
رضا
آشفته بازار .
دیدگاه · 1397/04/3 - 14:10 ·
2
bamdad
photo_۲۰۱۸-۰۱-۱۲_۱۲-۱۱-۲۰.jpg bamdad
طبیعت برفی و رویایی جاده امامزاده اسحاق شفت
دیدگاه · 1396/10/22 - 13:02 ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
آشفته دلان را هوس خواب نباشد

شوری که به دریاست به مرداب نباشد

هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق

آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد

در پیش قدت کیست که از پا ننشیند

یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد

چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست

نرگس شود افسرده چو در آب نباشد

گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت

آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد
... ادامه
دیدگاه · 1396/03/3 - 10:16 ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
دختر ِ چادر سفید ِ سینی ِ چایی به دست !
ای که هرگز در خیالم هم نمی آیی به دست!

معذرت میخاهم از اینکه به خابت آمدم
خسته ام از بی تو بودن، درد ِ تنهایی بد است

می نشستی روبرویم کاش، دلتنگ ِ توام
می روی با ناز و هی با عشوه می آیی بد است

من غریبه نیستم کافی ست یک فنجان ِ چای
بیش از این من را اگر شرمنده بنمایی بد است

می کشم حالا که قلیان ِ بلور آورده ای
گرچه دکتر گفته تنباکوی ِ نعنایی بد است

از حسودان ترس دارم با شکوفه دادنت
ای هلوی ِ چار فصل ِ من! شکوفایی بد است

آی دریا چشم ِ جنگل پلک ِ ابرو ابر و مه!
رحم کن بالا بلا! این قدر زیبایی بد است

اینهمه بر شانه موهای ِ شرابی را نریز
باد هم آشفته این اندازه گیرایی بد است

شور ِ شیرین! حق بده فرهاد ِ بی تابت شوم
با وجود ِ اینهمه خسرو، شکیبایی بد است

با خود آوردم غزل، قابل ندارد مال ِ تو
پس زدن آنهم برای ِ قلب ِ اهدایی بد است

چون که سهم ِ عشق ِ ما دنیای ِ بیداری نشد
قرنها هم بعد ِ خابت پلک بگشایی بد است


شهراد میدرى
... ادامه
دیدگاه · 1395/05/18 - 15:40 ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم
امروز محتاج توام؛ فردا نمی خواهم

آشفته ام...زیبایی ات باشد برای بعد
من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم

از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم
اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم

می خندم و آیینه می گرید به حال من
دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم

در را به رویم باز کن! اندوه آوردم
امشب برای گریه کردن شانه می خواهم
... ادامه
دیدگاه · 1395/05/18 - 15:40 ·
4
bamdad
bamdad
دلتنگی هایت را در آغوش بگیر و بخواب …
هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد …
این جمع پر از تنهاییست .

:(
دیدگاه · 1394/04/9 - 23:30 ·
6
Noosha
images.jpg Noosha


دو نوجوان که به همراه خانواده شان برای انجام حج عمره به عربستان رفته بودند پس ازانجام مراسم حج قصد داشتند به ایران بازگردند.

مأموران فرودگاه جده در گیت بازرسی توجه ‌شان به این دو نوجوان ایرانی جلب می‌شود. آن‌ها این دو را از خانواده‌شان جدا می‌کنند و به بهانه ی بازرسیِ بدنی به اتاقکی می‌برند و به آن‌ها تجاوز می‌کنند.

این دو نوجوان هنگامی که به نزد خانواده‌ شان برمی‌گردند،

با شرایط روحی آشفته ماجرا را به اطلاع خانواده های شان می رسانند.

خانواده های شان پیگیر موضوع می شوند.

پزشکی قانونی عربستان تجاوز را تأیید می‌کند.

رسانه‌های ایران گزارش داده‌اند که پس از پیگیری مسئولان کنسولگری ایران در جده دو مأمور سعودی بازداشت شده اند.

مرکز پزشکی حج و زیارت هلال احمر ایران نیز این خبر را تأیید کرده و وعده پیگیری داده است.
... ادامه
شهرزاد
5540981-702478b3dd0eccf1ee4f66c272ee6e3d-l.jpg شهرزاد
من، برکه‌ای آرام بودم
تو، بازیگوش.
یک سنگ پراندی، رفتی
یک عمر...
آشفته شد خوابم

رضا کاظمی
دیدگاه · 1393/12/21 - 21:24 ·
5
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
ذهنم آشفته،

خواب هایم پریشان،

خنده هایم فتوشاپی ،

درد و دل هایم با دیوار فیس بوک و وبلاگ !

میزان همدردی ها هم با لایک و کامنت !!!

وتکرار پشت تکرار
... ادامه
دیدگاه · 1393/11/13 - 17:57 ·
3
bamdad
bamdad
دلتنگی هایت را در آغوش بگیر …

هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد …

این جمع پر از تنهاییست

:(
دیدگاه · 1393/11/12 - 20:35 ·
4
Mohammad
1bOlYuSN3X.jpg Mohammad
{-7-}
bamdad
bamdad
گاهی فکر می کنم
همه این روز ها و شب ها
همه این آدم ها و اتفاق ها
خواب های آشفته کسی است
که دارد مرا خواب می بیند
و من سال هاست که در خواب او گیر کرده ام !

:(
دیدگاه · 1393/10/8 - 20:22 ·
3
zahra
zahra
من به مردي وفا نمودم و او

پشت پا زد به عشق و اميدم

هر چه دادم به او حلالش باد


غير از آن دل كه مفت بخشيدم



دل من كودكي سبك سر بود

خود ندانم چگونه رامش كرد

او كه مي گفت دوستت دارم

پس چرا زهر غم به جامش كرد؟



اگر از شهد آتشين لب من

جرعه اي نوش كرد و شد سرمست

حسرتم نيست زآنكه اين لب را

بوسه هاي نداده بسيار است



باز هم در نگاه خاموشم

قصه هاي نگفته اي دارم

باز هم چون به تن كنم جامه

فتنه هاي نهفته اي دارم



باز هم مي توان به گيسويم

چنگي از روي عشق ومستي زد

باز هم مي توان در آغوشم

پشت پا بر جهان هستي زد



باز هم مي دود به دنبالم

ديدگاني پر از اميد و نياز

باز هم با هزار خواهش گنگ

مي دهندم بسوي خويش آواز



باز هم دارم آنچه را كه شبي

ريختم چون شراب در كامش

دارم آن سينه را كه او مي گفت

تكيه گاهيست بهر آلامش



زانچه دادم به او مرا غم نيست

حسرت و اضطراب و ماتم نيست

غير از آن دل كه پر نشد جايش

به خدا چيز ديگرم كم نيست



كو دلم كو دلي كه برد و نداد

غارتم كرده، داد مي خواهم

دل خونين مرا چكار آيد

دلي آزاد و شاد مي خواهم



دگرم آرزوي عشقي نيست

بي دلان را چه آرزو باشد

دل اگر بود باز مي ناليد

كه هنوزم نظر به او باشد



او كه از من بريد و تركم كرد

پس چرا پس نداد آن دل را

واي بر من كه مفت بخشيدم

دل آشفته حال غافل را
فروغ فرخزاد
متین (میراثدار مجنون)
دیدگاه · 1393/10/7 - 11:55 ·
1
bamdad
bamdad
شبی از پشت يك تنهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم
پس از يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي ابي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روييد جدا كردم.
و تو در پاسخ ابي ترين موج تمناي دلم گفتي :"
دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي.
و من تنها براي ديدن ان چشمها تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم"
همين بود اخرين حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت ، حريم چشمهايم را به روي اشكي از
جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم.
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا،شايد خطا كردم
و تو بي انكه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ،تا كي،براي چه
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد رفتنت رسم نوازش
در غم خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني
دانه بر مي داشت
تمام بالهايش در غرق در اندوه و غربت شد.
و بعد از رفتنت آسمان چشمهايم خيس باران بود.
و بعد از رفتن تو انگار كسي حس كرد من بي تو
تمام هستي ام از دست خواهد رفت.
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد.
و بعد از رفتنت درياچه بغضي كرد.
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد.
و من با انكه مي دانم تو هرگز ياد من را
با عبور خود نخواهي برد
هنوز اشفته چشمان زياي تو ام ...برگرد!
پس از اين سر نوشت انتظار من چه خواهد شد؟
و بعد از اين همه طوفان وهم و پرسش و ترديد
كسي از پشت قاب پنجره ارام و زيبا گفت:"
تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو
در راه عشق و انتخاب ان خطا كردم."
و من در حالتي ما بين اشك و حسرت و ترديد
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
نمي دانم چرا شايد به رسم عادت و دلدادگي هامان
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ ارزوهايت دعا كردم....

{-35-}{-35-}{-35-}
bamdad
bamdad
دوباره چشم وا کردم به این کابوس بیداری
دوباره صورتک ها و تفاوت های تکراری

هجوم آدم و آهن تو این تکرار بی پایان
نمیدونن کجا میرن نمیدونن که چی میخوان

دارم سرگیجه میگیرم از این دنیای آشفته
تو عکس هایی که میگیرم جهان برعکس میوفته

مسیر آرزوهامو دارم گم میکنم کم کم
دارم سرگیجه میگیرم میون این همه آدم


زبون قصه خاموشه چراغ رابطه تاریک
چه شیرنن همه از دور چقدر تلخن از نزدیک

دلم میخواست می رفتم یه جایی دور از آدمها
دلم میخواست می رفتم نمیدونم کجا اما...............

{-15-}
صوفياجون
Alissa1.jpg صوفياجون
bamdad
bamdad
دلتنگی هایت را در آغوش بگیر و بخواب …



هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد …



این جمع پر از تنهاییست .
دیدگاه · 1393/04/30 - 19:47 ·
4
مائده
1421178529.jpg مائده
باز آمده ام دست به دامان تو باشم
کافر شوم از غیر و مسلمان تو باشم
سی روز جدا باشم از آشفتگی خلق
تا معتکف موی پریشان تو باشم
تا شام ابد حلقه به گوش تو بمانم
از صبح ازل گوش به فرمان تو باشم
سی روز قبولم کن و مهمان دلم باش
تا سی شب پر خاطره مهمان تو باشم
قرآن به سرم بود، که امشب شب قدر است
جانم به کفم بود که قربان تو باشم
آیات تو را بر طبق سینه گذارم
رحلی شوم و حافظ قرآن تو باشم

"علیرضا بدیع"
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/26 - 18:29 ·
8
رضا
رضا
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست/پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان/نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین/گفت ای عاشق دیرینه من خوابت هست

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند/کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر/که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم/اگر از خمر بهشت است وگر باده مست

خنده جام می و زلف گره گیر نگار/ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست




غزل شماره ۲۶
zoolal
ث.jpg zoolal
برسنگ مزارم بنویسید
آشفته دلی خفته
دراین خلوت خاموش . . .
او زاده ی غم بود
که از خاطر دوستان گشت
فراموش . . .
دیدگاه · 1393/04/12 - 17:31 ·
6
zoolal
zoolal
دلتنگی هایت را در آغوش بگیر و بخواب …
هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد …
این جمع پر از تنهاییست {-6-}{-6-}{-6-}{-6-}
دیدگاه · 1393/03/6 - 23:58 ·
6
دِلمـ یـِ بستهــ دسمـآلـ کـآغــــذی میخـوآدُ . . . یِـ اُتـآقُـ . . . حــــآنیُ گــــِریهـ! . . .#اشفته
دیدگاه · 1393/03/4 - 14:14 ·
4
bamdad
bamdad
لشگر انگشتانم پیاده نظام گوش به فرمان تو هستند
کافیست در سنگر"بی قراری ات" احضارشان کنی
جان میدهند یکی یکی
تا تنها غنیمتشان
در نبرد با آشفتگی هایت
فنجانی چای باشد و حبه های کوچک نوازش .... .
... ادامه
دیدگاه · 1393/03/3 - 23:22 ·
5
zoolal
zoolal
فقط اتاقی همیشه مرتبه و همه چیز سر جاش می‌مونه،
که توش زندگی نکنی!
اگه زندگیت گاهی آشفته میشه و هیچی سر جاش نیست،
بدون هنوز زنده‌ای و زندگی میکنی!
اما اگر همیشه همه چی آرومه و تو چقدر خوشحالی!
یه فکری برای خودت بکن...!!
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/31 - 21:27 ·
4
حانیه ینی خاک توسرت خاک خاک خاک. . .#افکار-من
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ