یافتن پست: #شماری

رضا
photo_2016-09-25_17-23-28.jpg رضا
وضعیت سایت .
دیدگاه · 1395/07/4 - 17:35 ·
5
رضا
رضا
وقتی قرار هست چند میلیون خانواده ایرانی از طریق سایت سرشماری اطلاعات خودشون رو وارد کنن یعنی باید سرور های قوی با ظرفیت بالا استفاده بشه که سایت از دسترس خارج نشه . انگار تو همین چند ساعت اولیه سایت مشکل داشته .
... ادامه
دیدگاه · 1395/07/3 - 14:17 ·
5
رضا
رضا
دیدگاه · 1395/07/3 - 13:23 ·
5
bamdad
pc538055432cfcd65252cd5ad5f151350c_farapix_com_73a05c833fd4ff236dea7cde776284de_21.jpg bamdad
کاش عشق را از پلک های خود می آموختیم.

پلک هایی که تا وقتی خون در رگ هایشان جاری است

هردم برهم بوسه می زنند.

پلک هایی که از سحر تا پاسی از شب برای در آغوش کشیدن


هم لحظه شماری می کنند.

پلک هایی که حتی برای دقیقه ای کوتاه هم نمی توانند

دوری از یکدیگر را تاب بیاورند.

پلک هایی که در لحظۀ مرگ هم در آغوش یکدیگر جان می دهند

عشق را باید از آن هاآموخت.

{-41-}
دیدگاه · 1394/02/12 - 18:08 ·
3
Noosha
resized_450539_165.jpg Noosha

شماری از مردم در مناطق ونک و سعادت آباد تهران، عصر جمعه بعد از سخنرانی زنده حسن روحانی رئیس جمهور به خیابان ها آمدند و توافق لوزان را جشن گرفتند.
... ادامه
دیدگاه · 1394/01/16 - 03:18 ·
4
bamdad
bamdad
دزد فریاد زد:
"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند "شیوه تفکر"
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس اداره کردن تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:"بیاپولها را بشماریم".
دزد پیرگفت:"وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."
به این می گویند "تجربه"
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".
به این می گویند "با موج شنا کردن"
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند "دانش به اندازه طلا میارزد


{-28-}
Mohammad
Mohammad
سوالات کنکور سراسری برای زن و شوهرها! (آخر خنده){-7-}

فاطمه
فاطمه
در هنگام نیایش

به آنچه خدا به شما نداده ، فکر نکنید ...

به نعمت های بیشماری فکر کنید که ...

خـــــــــدا ...............

بدون نیایش به شما بخشیده است ...!!!
... ادامه
iman
iman
مردم عوض شدن،
زمونه عوض شده،
میدونی؟ این روزها،
وقتی با یه نفر دست میدی،
بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و ببینی که هر ۵ تا رو پس گرفتی یا نه!
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/19 - 11:13 ·
7
√√★nima★√√
mainthb-1.jpg √√★nima★√√
اﯾﻦ ﺗﺼﺎوﯾﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ و رﻧﮕﺎرﻧﮓ از ﺳﯿﻢ ﻫﺎ و ﮐﺎﺑﻞ ﻫﺎی رﻧﮕﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ اﻧﺪ.ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم ﮐﺮﯾﺲ ﺗﺴﯿﻮﯾﺲ اﯾﻦ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻫﺎی ﺣﯿﺮت اﻧﮕﯿﺰ را ﺧﻠﻖ ﻧﻤﻮدﻩ اﺳﺖ. او ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺑﺎ وﺟﻮد اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی و آﻣﺪن ... ﺳﯿﺴﺘﻢ ﻫﺎی ﺑﯿﺴﯿﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ وای ﻓﺎی ، واﯾﺮﻟﺲ ، ﺑﻠﻮﺗﻮث و ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ اﻃﺮاﻓﻤﺎن ﻣﺘﻮﺟﻪ وﺟﻮد ﺳﯿﻢ ﻫﺎ و ﮐﺎﺑﻞ ﻫﺎی ﺑﯿﺸﻤﺎری ﺧﻮاﻫﯿﻢ ﺷﺪ. اﯾﺪﻩ ﺧﻠﻖ اﯾﻦ آﺛﺎر ﻫﻢ از ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ آﻣﺪﻩ اﺳﺖ. اﯾﺪﻩ ﻫﺎی اﯾﻦ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺑﺎر ﻫﺎ ﺑﺮای اﺳﺘﻔﺎدﻩ در .ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻮرداﺳﺘﻔﺎدﻩ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/13 - 15:48 ·
3
bamdad
bamdad
زندگی هیچ گاه به بن بست نمیرسد.
کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم.
خدا که باشد ،
هرمعجزه ای ممکن میگردد.

{-35-}
دیدگاه · 1393/04/20 - 11:46 ·
3
mehrab
mehrab
چه بسیار پیش آید که چیزی را شما ناگوار شمارید اما خیر و صلاحتان در آن بوده ، و چه بسیار شود شما چیزی را دوست دارید ولی شر و فساد شما در آن است، خداوند دانا است و شما نادانید/ بقره آیه ۲۱۶
... ادامه
دیدگاه · 1393/04/8 - 15:49 ·
3
ıllı YAŁĐA ıllı
ر.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
ما دهه شصتیها بیشماریم انقدری که من تو بچگی برای قلب مریض میزوگی دعا کردم، برا پیدا شدن نیمه گمشدم دعا کرده بودم تا الان سه تا نوه داشتم {-33-}
zahra
zahra
صوفياجون
1975274_1422933001301907_8520001016929182319_n.jpg صوفياجون
، گاه‌شماری باستانی مردمان کوهستان‌های گیلان و مازندران است که به نام‌های گاهشماری گالشی، گاهشماری دیلمی و گاهشماری گیلان باستان نیز معروف است. این تقویم، از گاه‌شماری‌های خورشیدی‌ست که در میان گیلک‌زبانان کوهستان‌های گیلان و غرب مازندران (گالش) رایج بوده‌است و البته برخی از پژوهشگران معتقدند که این تقویم در میان گیلک‌زبانان جلگه‌نشین (گیله‌مرد) نیز رایج بوده‌است.[۱]
نوروز ما
از ۱۷ مرداد شمسی هجری آغاز می‌شود و تا ۱۵ شهریور ادامه دارد. این ماه و روز اول آن، آغاز سال دیلمی است و در بزرگ‌داشت آن شعله نوروزی (نوروزِ بلnoruzəbal) می‌افروختند و جشن آغاز سال می‌گرفتند.
کورچ ما
از ۱۶ شهریور تا ۱۴ مهر ماه هجری شمسی می‌باشد. در این ماه، کوه‌نشینان کم‌کم از کوه‌ساران سربلند به سوی جلگه‌ها سرازیر می‌شوند.
اریه ما
از ۱۵ مهرماه تا ۱۴ آبان هجری شمسی.
تیر ما
از ۱۵ آبان تا ۱۴ آذر طول می‌کشد
موردال ما
۱۵ آذر تا ۱۴ دی ماه هجری شمسی. کوه‌نشینان، لاشه گوسفند و گاو را مردال گویند.
شریر ما
۱۵ دی تا ۱۴ بهمن هجری شمسی.
امیر ما
۱۵ بهمن تا ۱۴ اسفند. به معنی نمیرماه، یا جاودان یا مهرماه دیلمی است. شانزدهم این ماه، امیر ِ مای هشت و هشت، یعنی ۱۶ مهرماه است که همان مهرگان معروف می‌باشد.
آوَل ما
از ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردین هجری شمسی (چون اسفندماه در سال‌شماری هجری شمسی ۲۹ روزه‌است) طول می‌کشد.
سیا ما
از ۲۱ فروردین تا ۱۹ اردیبهشت هجری شمسی.
دیا ما
از ۲۰ اردیبهشت تا ۱۸ خرداد ماه هجری شمسی.
ورفًنه ما
از ۱۹ خرداد تا ۱۷ تیر ماه هجری شمسی. ماهی که برف نمی‌آید، اوج گرما.
اسفندار ما
۱۸ تیر تا ۱۶ مرداد ماه هجری شمسی.

منبع : گاه‌شماری گیلانی. مسعود پورهادی. نشر ایلیا
... ادامه
Majid
Majid
بهترین راه ابراز عشق
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند.شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد.همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود».
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند.پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:26 ·
Majid
akserver.ir_13905160171.jpeg Majid
جنگ جهانی اول مثل بیماری وحشتناکی ، تمام دنیا رو گرفته بود .


یکی از سربازان به محض این که دید دوست تمام دوران زندگی اش در باتلاق افتاده و در

حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است ، از مافوقش اجازه خواست تا برای نجات

دوستش برود و او را از باتلاق خارج کند .


مافوق به سرباز گفت :


اگر بخواهی می توانی بروی ،

اما هیچ فکر کردی این کار ارزشش را دارد یا نه ؟


دوستت احتمالا دیگه مرده و ممکن است تو حتی زندگی خودت را هم به خطر بیندازی !


حرف های مافوق ، اثری نداشت ،

سرباز اینطور تشخیص داد که باید به نجات دوستش برود .


اون سرباز به شکل معجزه آسایی توانست به دوستش برسد ، او را روی شانه هایش

کشید و به پادگان رساند .


افسر مافوق به سراغ آن ها رفت ، سربازی را که در باتلاق افتاده بود معاینه کرد و با

مهربانی و دلسوزی به دوستش نگاه کرد و گفت :


من به تو گفتم ممکنه که ارزشش را نداشته باشه ، خوب ببین این دوستت مرده !


خود تو هم زخم های عمیق و مرگباری برداشتی !


سرباز در جواب گفت : قربان البته که ارزشش را داشت .


افسر گفت : منظورت چیه که ارزشش را داشت !؟ می شه بگی ؟


سرباز جواب داد : بله قربان ، ارزشش را داشت ، چون زمانی که به او رسیدم ، هنوز

زنده بود ، نفس می کشید ، اون حتی با من حرف زد !


من از شنیدن چیزی که او بهم گفت الان احساس رضایت قلبی می کنم .


اون گفت : جیم ... من می دونستم که تو هر طور شده به کمک من می آیی !!!


ازت متشکرم دوست همیشگی من !!!

دوست خوبم ! فرصت سلام تنگ است ! که ناگزیر و خیلی زودتر از آنچه در خیالت است

باید خداحافظی را نجوا کنی . فرصت برای با هم بودن ، ممکن است بقدر پلک بر هم

زدنی دیر شده باشد . اما همین لحظه را اگر غنیمت نشماری ، افسوس و دریغ ابدی را

باید به دوش بکشی ! تنها راه رسیدن به دهکده شادی ها ،

گذر از پل دوستی هاست . اگر پای ورقه دوستی ها

، مهر صداقت نخورده باشد ، مشروط و رفوزه شدن در امتحانات زندگی حتمی است .

صداقت ، ضامن بقای دوستی های پاک و معصومانه است . برای ماندن در یاد و خاطر و

دل دیگران ، باید یکدلی و دوست داشتن رو با عشق پیوند زد که راز جاودانگی عشق در

همین است و بس !قلب
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/15 - 07:21 ·
zahra
zahra
دیدگاه · 1393/01/30 - 16:00 ·
5
صوفياجون
thumb_HM-20134261619161156691388068349.7721.jpg صوفياجون

اَمی ماران گیلکی دوعا کونید
گیلانِ لبظ خودایا صدا کونید
خوشانِ جی جاکی دستانِ ذرهَ
گیله تجربه مرهَ دوا کونید
دوشمنا نفرین و دوستانا دوعا
گوشت و ناخوناَ اَجور سیوا کونید
دمبتو ابریدی آسمان جیر
عروسهِ گریه مرهَ عزا کونید
پسرِه ... دُخترِه ... خانه مرداکهِ
خوشانِ جانَ ذرهَ فیدا کونید
نیشینید پینیک پاره سر تنایی
مرداکِ نیم تنه یاَ قبا کونید
عینهو بسوخته کوسر آدمان
هفت ساله کهنه جورفاَ پا کونید
فچمید وقتی کی آب واغوشتنهِ
آسمان کمراَ دولا کونید
همه تاَ سرده زمستان شبانهِ
موشاَ نقل میانی پیچا کونید
دیهاتِ کل کچلانَ اوسانید
نقلِ من ئی چکِ پادشا کونید
وختی که جوان اونه شین جاهیله
همساده کورکی یاَ کدخودا کونید
آفتابِ زال درون بج بنی وخت
فکر مشهد ذکر کربلا کونید
غریبهَ وقتی دینید بی کس و پوشت
بمیرم یادِ ایمام رضا کونید
نیبه هیچّی اوشانهِ ویرجا اویر
حقاَ حق گید ناحقا نیگا کونید
وختی دیلخور ج سال و زمانه اید
هاَچینهِ هیچّی ر کارِها کونید
دوکونید ئیشکورِ خوردهَ طبجَه
من نانم کو چشم اَمرهَ پا کونید
هرّه پیش وختی هوا خوشی کونهِ
کیشکاناَ دانه دهید بلا کونید
اُردیک وشلختاناَ هولی هولی
ئیشمارید ئی تا ئی تا بجا کونید
تا اَمی جنگلاَ اَربادار دره
غوله چمیایاَ دوشاب پلا کونید
اَمی ماران همه روز زندگی
مرگاَ رخشن گیریدی فنا کونید
دوتا پا دارید دوتام قرضاَ کنید
خانه کاروبارا روبرا کونید
روزی صدبار میریدی زندهَ بیدی
خوشانِ دیناَ اَجور ادا کونید
آشنا غورصه بیگانه دردسر
خوشاناَ صدجوری مبتلا کونید
نیشینید نماز سر روبه خودا
شیونم آخر پسر دوعا کونید
---------------------------------------------------------------------------------------------------
برگردان فارسی
مادران ما

مادرانمان به لهجه ی گیلکی دعا می کنند
و خدا را بهمان لهجه صدا می کنند
زخمهای دستانش را با تجارب
داروی گیاهی دوا می کنند

دشمن را نفرین و دوست را دعا
اینگونه گوشت را از ناخن جدا می کنند

در زیر آسمان ابر دلگرفته اند
گریه هایشان عروسی را عزا می کنند

بخاطر پسر و دختر و مرد خانه ی خود
جان شیرینشان را فدا می کنند
بر سر وصله پاره دوزی که تنهائی می نشینند
قبای مردخانه را کلاه می کنند
همچون آدمهای کوه نشین قحطی دیده
جوراب کهنه ی هفت ساله را بپا می کنند

بگاهی که برای برداشتن آب از چاه خم می شوند
کمر آسمان را میشکنند
... ادامه
1 دیدگاه · 1393/01/29 - 00:21 در گیلک ·
8
bamdad
bamdad
ﺑﺎﺧﺘﯿـﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ...
ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﻤﺎ ...
ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻗﻠﺒﻬﺎﯼ ﺳﻨﮕﯽ ...
ﻭ ﺣﺎﻝ
ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﺗﺎﻗﻤﺎﻥ...
ﺗﻨﻬـــــــﺎ
ﺣﻤﺎﻗﺘﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﯾﻢ
ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺳﻨﮓ ﺑﺎﺵ
ﺗﺎ
ﺳﻨﮓ ﺳﺎﺭ ﻧﺸـــــــﻮﯼ
... ادامه
دیدگاه · 1393/01/11 - 20:54 ·
9
mostafa AZ
mostafa AZ
واقعیت در این دنیا
1- شما نمیتوانید صابون روی چشمانتان بریزید.
2- شما نمیتوانید موهایتان را بشمارید.
3- شما نمیتوانید ازبینی خود نفس بکشید زمانیکه،زبانتان بیرون است.
4- شما مورد سوم را انجام دادید.
5- زمانیکه انجام دادید،فهمیدیدکه‎ ‎میتوانیداماشبیه به یک حیوان با وفا شدید.
6- الان لبخند میزنید،درحالیکه سرکار رفته اید.
7- به دیگران اس کنید تا انتقام بگیرید.
... ادامه
دیدگاه · 1392/12/28 - 01:59 ·
6
Morteza
1625648_267801723395517_1914272114_n.jpg Morteza
لحاف من قرمز مشکی بود چرا الان سفیده..؟؟

بالشم مثه پنبه نرم بود چرا الان مثه سنگ شده...؟؟

بابـــا...؟؟

شبا یه لیوان آب برام میذاشتی بالا سرم - چرا الان دیگه نیست..؟؟

مگه بارون اومده چرا همه جا بوی خاک میده...؟؟

چرا شماها منو میشورید - مگه خودم دیگه نمیتونم...؟؟

نکنه..... ؟

نکنـــــه دیگه زنده نیــستم....؟!!

عشقم تو چرا گریه میکنی..؟؟!؟
مگه زنده بودم قدرمو دونستی...؟؟؟؟؟
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ