یاد خودم افتادم 10-11 سال قبل رفتیم یه عروسی محوطه تالارش خیلی پله داشت من رد شدم رفتم پاشنه کفشم اول عروسی کندهشد رو یکی از پله ها پایینی موند
مامانم شروع کرد خندیدن رفتیم تو تالار توی راه پله های تالار یه آقای جوونی صدا زد ببخشید ببخشید یه پاشنه کفش رو پله هاس
آقا پاشنه کفش مامانمم کنده شده بوده
خلاصه زجری کشیدیم ولی خاطره ای شده
با تشکر
1396/12/26 - 13:25در ادامه نظر شما رو به آهنگی که آقای داماد شب عروسی خونده دعوت می کنم:
1396/12/26 - 14:26این شبی که می گم شب نیست
اگه شبه مثه اون شب نیست
امشب مثه دیشب نیست
هیچ شبی مثه امشب نیست
یعنی تو عروسی بودی که میدونی داماد چی خونده خب می گفتی .
1396/12/26 - 15:32من خودم نبودم ولی شاهدان عینی گفتن
1396/12/27 - 08:14پس به منابع خاصی وصل هستی که در این حد اطلاع داری
1396/12/27 - 13:48100 در 100
1396/12/27 - 14:02#خفن
1396/12/27 - 14:07شما دوتایی جایی نمیرین؟ عجبااااا دیدم اون طرح رو معجون قشنگه عکس انداختم نامردا بابا هر کی میاد خواستگاری ما خر مقدس بازی در میاره مام رد میکنیم البته خیلی وقته دیگه خواستگار نیست
1396/12/29 - 07:24ازدواج کنم همتون رو دعوت میکنم حتما
باشه باور کردم . اگه خواستگار نیست بگو دست بکار بشیم
1396/12/29 - 13:51