یعنی میشود
امشب که از همیشه خسته ترم
امشب که اسمان با عشق بازی خود حالم را بدتر میکند
امشب که باران قصد بند امدن ندارد
امشب که سکوت خانه به روحم چنگ میزند
امشب که دلم برای اشنایی دور تنگ شده است
امشب که هیچ کسی به یادم نیست
تو بیایی؟
یعنی میشود؟
صدای زنگ در بیایید
و من کلافه و بی حوصله
از اینکه این وقت شب کسی با من کاری ندارد
در را باز کنم...
ولی...
تورا ببینم
میشود؟
در اغوشت غرقم کنی
ارام زیر گوشم زمزمه کنی
خیلی خسته ای نه؟
بیا برویم...
خدایا حواست به من هست؟
با توام
نکند فکر کرده ای برای معشوقه ی زمینی اینها را مینویسم؟
خدایا از زمین و زمینیانت بی زارم
بیا و مرا با خود ببر
رضا میارم میزنم فرق سرت درسته طریقه استفادش؟
1394/11/27 - 17:18زیتون بنداز بندازه یه جا خوب معرفی کن
این وزیر اعظم یعنی چش میتونه باشه؟ تا حالا انقدر خنده ازش ندیده بودیم
داغونی واقعا
1394/11/27 - 17:25محمد مشخصه با من هم نظر هستی
1394/11/28 - 15:00کی؟ من؟؟
1394/12/1 - 08:05رضا بیا برو دست خجسته ات رو بگیر حرف واسه وزیر ما در نیار
1394/12/1 - 10:43محمد آره خب
1394/12/1 - 15:10مرجان مشت تو چشمت .
من طرفدار حقیقتم
1394/12/2 - 08:08محمد پس بیا پیش من
1394/12/2 - 16:16