یافتن پست: #مجنون

Mohammad
Mohammad
درد دل خواندنی دختر ترشیده با مادرش :d :d :d
دیدگاه
رضا
رضا
اصلا با من نبودش هیچ میلی . اعتراف پس از شکست عشقی .
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
نگارم .... دلم خواست که نازت بِخرَم، حرفی هست؟! تا شوی رونقِ شام وُ سَحرَم، حرفی هست؟! نذرِ دل بود غرورم کفِ پایت اُفتد پرده‌یِ صبر به پیشت بِدَرَم، حرفی هست؟! از بخارایِ دلم سینه ‌کِشان می‌آیم بر سمرقندِ لبت، جان سِپُرَم، حرفی هست؟! من دلم‌خواست تو را مجنون وُفرهاد سازم خود که لیلی ‌تر وُ شیرین ترم، حرفی هست؟! آنچنان در بغلت محو شَوم، گُم گردم تا نیابد کسی از من اثرم، حرفی هست؟! من دلم‌خواست که عاشق بِشوم، دَندَم نرم! آبرو از دلِ شیدا بِبرَم، حرفی هست؟!
... ادامه
6 دیدگاه · 1394/07/28 - 23:25 توسط Mobile ·
5
شهرزاد
images (6).jpg شهرزاد
♫♫♫

من از غل و زنجیر میترسم
از آه بی تاثیر میترسم
از اتفاق ظاهرا ساده
از اتفاقی که نیفتاده
میخندم و از خنده میترسم
هر روز از آینده میترسم
زیر بید بی مجنون میشینم
زیر شر شر بارون میشینم
فکر میكنم شاید برگردی
با خودم می گم باید برگردی
خنجر واسه ی این سینه كافی نیست
عاشق كشی رسم تلافی نیست
ای چشم ، از دیدن خلاصم كن
از چشم پوشیدن خلاصم كن
اینقد گیجم كه نمیدونم
باید تو رو از چی بترسونم


ترانه سرا : حسین صفا
متن آهنگ بید بی مجنون
شهرزاد
شهرزاد
متن شعر از :
مرجان بانو :)
811718506_26225.jpg مرجان بانو :)
ﺩﻓﺘﺮ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻢ ، ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ...

ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﺴﺘﻢ ، ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ



ﺟﺎﻡ ﻗﻠﺒﻢ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ

ﺟﺎﻡ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﺑﺸﮑﺴﺘﻢ ، ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ



ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﻋﺸﻘﻢ ﮐﻨﯽ ، ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺗﻮ !!!

ﺑﺎ ﺷﺮﺍﺏ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺴﺘﻢ ، ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ



ﻣﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ... ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺍﻭﺳﺖ

ﺍﻭ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻢ ، ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ



ﺧﻮﺍﻩ ﻟﯿﻠﯽ ، ﺧﻮﺍﻩ ﺷﯿﺮﯾﻦ ، ﯾﺎ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ

ﺩﻓﺘﺮِ ﻋﺸﻖِ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻢ ، ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ



ﻣﻦ ﻧﻪ ﻣﺠﻨﻮﻧﻢ ، ﻧﻪ ﻓﺮﻫﺎﺩﻡ ، ﻧﻪ ﯾﻮﺳﻒ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻡ !

ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩِ ﺑﺪﻣﺴﺘﻢ ، ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ



محمد علی بهمنی
... ادامه
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
لذّت دنیا،
داشتنِ کسی ست
که دوست داشتن را بلد است؛♥️
به همین سادگی ..!
این روزها
گفتن دوستت دارم! آنقدر ساده است که میشود آنرا از هر رهگذری شنید!
اما فهمش...
یکی از سخت ترین کارهای دنیاست
سخت است اما زیبا!
زیباست
برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی...
هر دوره گردی "لیلی" نیست...
هررهگذری"مجنون"...
و تو شریک زندگی هر کس نخواهی شد!
تا بفهمی و بفهمانی...
اگر کسی آمد و هم نشینت شد
در چشمانش باید
رد آسمان، رد خدا باشد
و باید برایش
از"من" گذشت
تا به ،
"ما" رسید ...
رضا
رضا
رضا
رضا
لبه میز رو چرا طوری نمیسازن زانوی آدم هی بهش برخورد نکنه :)
zahra
24198102381314298479542099714692228164.jpg zahra
برای تو دوست داشتن و عشق ورزیدن کافیه تو میراثدار مجنونی. دنیا با عشق تو پابرجاست همیشه پابرجا باش همیشه عاشق باش متین، بگذار فرشته ها یکبار دیگه به آدم سجده کنند بگذار شیطان باز هم از بهشت رانده بشه تو پابرجا باش تو عاشق باش تا شکوه خلقت آدم در هفت آسمان طنین انداز بشه. متین سنگ با آرامش عمیقش به قلب پرشور تو حسادت میکنه. بگذار مهربانی تو آموزگار روزگار بی درد باشه. متین دوست داشتن رو فریاد بزن عشق رو معنی کن انسانیت رو بیاموز تا در ابتدای فصل سرد درختان جوانه بزنند و بهار فصل ماندگار قلبها باشه. تنها میراثدار مجنون با توام همیشه عاشق باش
متین (میراثدار مجنون)
zahra
zahra
روز قشنگی که زادروز خوب بودن تو بود قلب من با رنج نبودنت شکسته بود دوست داشتم تولدت رو با فریاد تبریک بگم اما در میان اشک و آه من ونبودن تو هیچ مجالی نبود حالا که دوباره مجنون وار برگشتی کنارم و آرامش بودنت تسکین قلب من شده میخام تولدت رو هرچند با تاخیر تبریک بگم اگزچه تو اونقدر خوبی که همه روزها به نام توست. تولدت مبارک ممنون که به دنیا اومدی تا نفس من باشی متین (میراثدار مجنون)
zahra
zahra
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
*
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
*
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
*
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
*
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
*
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
*
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
*
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
*
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
*
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
*
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
*
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
*
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
*
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
*
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
*
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
*
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
... ادامه
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
zahra
zahra
میراثدار مجنون بادقت بخون شاید اینها آخرین کلماتی باشه که بین ما رد و بدل میشه. روز اولی که باهات آشنا شدم بهت گفتم اگه قصدت دوستی باشه و چیزی جز ازدواج من نیستم و تو گفتی با این مسافت بین ما چه چیزی جز ازدواج میتونه ما رو به هم نزدیک کنه و من و تو بهم نزدیک شدیم به تو دلبستم و گمانم این بود که تو هم دلبسته ای از عشق میگفتی از میراثی که از مجنون به تو رسیده از روز نخست حرف بین ما خدا بود و امام حسین و حضرت عباس. تو سرسپهدار فداییان من بودی و من ملکه تو. چقدر کودکانه باورت کردم افسوس افسوس. تو از فاطمه گفتی که بالاخره مخش رو زدی و رفت ازدواج کرد و من گفتم مخ منو نمیتونی بزنی من بیخ ریش خودتم از سارا گفتی گه چقدر دور و برته و تو حتی به دستهاشم نگاه نمیکنی حالا من موندم قصه من رو داری برای کدام بینوای دیگه تعریف میکنی. اما من باورت کردم میتن. حالا برای کنار گذاشتن من هزار و یک دلیل پیدا کردی و من مات ومبهوت جز این فضای مجازی حالا که حتی موبایلتم خاموش کردی هیچ جایی نمونده که فقط تولدت رو بهت تبریک بگم@Matin_dada
... ادامه
دیدگاه · 1393/10/6 - 19:20 ·
bamdad
bamdad
وقتی درخت "بید"هم مجنون تومیشود،،، . . مراجزعاشق شدن برای "تو"انتظارنمی رود....

{-41-}
دیدگاه · 1393/10/1 - 21:16 ·
3
bamdad
bamdad
به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه ای از نرسیدنهایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد

کیستم ؟ … باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سالها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد

“علی اصغر داوری”

{-35-}
bamdad
bamdad
ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺯﺩ ﺷﺒﯽ ﻟﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ

ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺁﻣﺪﯼ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ



ﺑﯿﺎﻭﺭ ﻣﺪﺭﮎ ﺗﺤﺼﯿﻠﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ

ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻧﺎﻣﻪ‌ﯼ "ﭘﯽ ﺍِﭺ ﺩﯼ" ﺍﺕ ﺭﺍ



ﭘﺪﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺩﮐﺘﺮﺍﯾﺖ

ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺑﺪ ﺷﺪﻩ ﺟﺎﻧﻢ ﻓﺪﺍﯾﺖ



ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﻣﺪﺭﮐﺖ ﺟﻌﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ

ﺯ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ "ﻫﺎﻭﺍﯾﯽ" ﻧﺒﺎﺷﺪ



ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩ

ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﯾﻢ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﺣﺎﻟﺖ ﺍﯼ ﻣﺮﺩ



ﭼﻮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭﺍ ﺭﻓﺖ

ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺻﺤﺮﺍ ﮐﻠﻪ ﭘﺎ ﺭﻓﺖ



ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺯﺩ ﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺳﻮﯼ ﻟﯿﻠﯽ

ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺪ ﺗﺮﯾﻠﯽ



ﺩﻟﻢ ﺩﺭ ﺩﺍﻡ ﻋﺸﻘﺖ بی‌ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ

ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻣﺪﺭﮐﻢ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﺳﺖ



ﺷﺪﻩ ﺍﺯ "ﻓﺎﮐﺴﻔﻮﺭﺩ" ﺍﯾﻦ ﺩﮐﺘﺮﺍ فکس

ﻣﻘﺼﺮ هست ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ فکس



ﭼﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺪﺍﯾﯽ

ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺭﮎ ﮔﺮﺍﯾﯽ

ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻦ ﻭﻗﺖ ﺩﻳﺪ ﺑﺎﺑﺎی لیلی

ﻛﻪ ﺳﻦِ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ خیلی!



ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻮی ﺗﺮشی ﺁﻳﺪ . .

ﺧﺪﺍﻳﺎ... ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺗﺮﺷﻴﺪﻩ ﺷﺎﻳﺪ !!



ﺳﺮﺍﺳﻴﻤﻪ ﺑﻪ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺯﺩ ایمیلی

نمی‌ﭘﺮسی ﭼﺮﺍ ﺍﺣﻮﺍﻝِ لیلی ! ؟



ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻋﺸﻖ لیلی ﺩﺭ ﺩﻟﺖ ﻫﺴﺖ؟

ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻋﻜﺲ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﺒﻠﺘﺖ ﻫﺴﺖ! ؟



ﺗﻮ ﺩﺍﻣﺎﺩ منی ﻣﻦ ﺷﻚ ﻧﺪﺍﺭﻡ...!!

ﻧﻴﺎﺯی ﺩﻳﮕﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺭک ﻧﺪﺍﺭﻡ...!!



ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻔﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﻴﻜﻞ ﻫﻢ ﺑُﺮﺩ

ﻧﻴﺎﺯی ﻧﻴﺲ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﻛﺴﻔﻮﺭﺩ !



ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﻨﺰﻟﻢ...ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺗﺮﻳﻨﻢ...

ﺍلهی ﺩﻭﺭیِ ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺒﻴﻨﻢ...!!

ﭼﻮ ﻛﺮﺩ ﻓﻜﺮﺍﺷﻮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺯﺩ ﺍیمیلی

ﭘﺲ ﺍﺯ یک ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎی لیلی



ﺑﮕﻔﺘﺎ ﭼﻨﺪ ﺳﺎلی ﺩﻳﺮ ﻛﺮﺩی...

ﺯﻳﺎﺩی ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻛﺮدی...!!



ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺍﺯ لیلی ﻫﻮﺍیی...

ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖِ ﺍﺟﺘﻤﺎعی !!



ﺯِ ﺑﺲ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ، ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﮔﺮﻭﻧﻪ

ﻣﺤﺎﻟﻪ ﺯﻥ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ !!



ﻛﻨﻮﻥ ﻇﺮفی ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎ ﭘُﺴﺖِ ریلی

ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ .. ﺑﺮﻳﺰ ﺗﺮشیِّ لیلی

{-105-}{-105-}{-105-}
صوفياجون
صوفياجون

{-35-}{-35-}{-35-}
بارون صدای احساســه
نم نم بارون چشاتو میشناسه
تورو از دست دادم
تو یه لحظه آدم دنیاشو می بازه..
تلخه سکوته این خونه
آخه غیر از خدا کی می دونه
تو دلم آتیشه
با تو بهتر میشه حال ِ این دیوونه..

این روزا سختن از اونی که باور کنی
مگه میشه با یه خاطـره سر کنی
تو میدونی من چیزی نگم بهتره
تو دنیا کی از ما عاشق تره..
یه جوری هق هق.. زدم صدام زخمیه
این اون دردی که نمیفهمیه
یه دفعه پرپر شد پر پروازمون
گرفتست چقدر دل ِ آسمون..

من دلخورم تو ام هستی
ولی باز این غرورو نشکستی
چی شده بی خوابی
تو که راحت رو من چشماتو می بستی
درگیره درد مجنونم
مردم میگن که دیوونم
مگه تنها تنها
میری زیره بارون که من پریشونم..

این روزا سختن از اونی که باور کنی
مگه میشه با یه خاطـره سر کنی
تو میدونی من چیزی نگم بهتره
تو دنیا کی از ما عاشق تره..
یه جوری هق هق زدم.. صدام زخمیه
این اون دردی که نمیفهمیه
یه دفعه پرپر شد همه پروازمون
گرفتست چقدر دل آسمون..{-35-}{-35-}
صوفياجون
Alissa1.jpg صوفياجون
bamdad
bamdad
خدا گفت: به دنيايتان می‌آورم تا عاشق شويد. آزمونتان تنها همين است: عشق. و هركه عاشقتر آمد٬ نزديكتر است. پس نزديكتر آييد٬ نزديكتر. عشق٬ كمند من است. كمندی كه شما را پيش من می‌آورد. كمندم را بگيريد و ليلی كمند خدا را گرفت. خدا گفت :عشق فرصت گفتگو است. گفتگو با من. با من گفتگو كنيد و ليلی تمام كلمه هايش را به خدا داد. ليلی همصحبت خدا شد. خدا گفت: عشق همان نام من است كه مشتی خاك را بدل به نور می‌كند. ليلی مشتی نور شد در دستان خداوند.

{-35-}

... برگرفته از کتاب لیلی نام تمام دختران زمین است از عرفان نظر آهاری ...
bamdad
bamdad
soheil
خدا مشتی خاك را برگرفت٬ می‌خواست ليلی را بسازد٬ از خود در او دميد. و ليلی پيش از آنكه باخبر شود٬ عاشق شد. ساليانی‌است كه ليلی عشق می‌ورزد. ليلی بايد عاشق باشد. زيرا خدا در او دميده است و هركه خدا در او بدمد٬ عاشق می‌شود. ليلی نام تمام دختران زمين است؛ نام ديگر انسان....

{-41-}
bamdad
bamdad
soheil
ليلی گفت: بس است. ديگر٬ بس است و از قصه بيرون آمد. مجنون دور خودش می‌چرخيد. مجنون ليلی را نمی‌ديد رفتنش را هم. ليلی گفت: كاش مجنون اينهمه خودخواه نبود. كاش ليلی را می‌ديد. خدا گفت: ليلی بمان٬ قصه‌ی بی ليلی را كسی نخواهدخواند. ليلی گفت: اين قصه نيست. پايان ندارد. حكايت است. حكايت چرخيدن. خدا گفت: مثل حكايت زمين٬ مثل حكايت ماه. ليلی٬ بچرخ. ليلی گفت: كاش مجنون چرخيدنم را می‌ديد. مثل زمين كه چرخيدن ماه را می‌بيند. خدا گفت: چرخيدنت را من تماشا می‌كنم. ليلی بچرخ. ليلی چرخيد٬ چرخيد و چرخيد...
:)
bamdad
bamdad
میدانم مرد ؛

“ﻣﺠﻨﻮﻥ” ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ …

مردی از جنس خودت

“ﻟﯿﻠﯽ” ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺎﺳﯽ ﺑﻠﻨﺪ …

“ﺑﻠﻨﺪ” ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ …

:(
دیدگاه · 1393/05/10 - 13:39 ·
7
رضا
b48c5caa270b97eebb29a18949290e5d_500.jpg رضا
اگر حوصله داشته باشن کنیم .

فقط چند تا نکته رو رعایت کنید :
1. فقط یک بیت از شعر رو تو نظرات بنویسید و حتما اسم شاعر هم همراهش باشه در صورت امکان بزنید مثلا و...

2. شعری که می نویسید حرف اولش باید مشابه آخرین حرف شعری باشه که نفر قبلی نوشته .

3. طوری شعرها رو اضافه کنید تا بقیه هم مشارکت کنن یعنی بعد از نوشتن یک بیت شعر صبر کنید نفر بعدی جواب بده .

4. نظرات اضافی حذف میشن .

من یک بیت از حافظ رو میگذارم تا بقیه ادامه بدن .
دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید/زینهار ای دوستان جان من و جان شما
soheil
soheil
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانه عشق تو سر از پا نشناخت
هر کس به تو ره یافت ز خود گم گردید
آنکس که تو را شناخت خود را نشناخت
دیدگاه · 1393/05/2 - 21:29 ·
4
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ