یافتن پست: #مجنون

Mostafa
Azadeh_Akhlaghi_Photo-16.jpg Mostafa
مهدی باکری – ۲۵ بهمن ۱۳۶۳ – جزیره‌ی مجنون، ایران |
Mehdi Bakeri – ۱۴ February 1985 – Majnoon Island, Iran | Detail
Mostafa
Mostafa
سیاوش

خیلی ممنون انقد آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی
تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی
منو به محبت دو روزه مهمون کردی
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم
من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویرون کردی
من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی؟
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم
... ادامه
♥هـــُدا♥
0af883f5b2149b625a90167317026c0910.jpg ♥هـــُدا♥

بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم
اگر از عاشقی پرسی، بدان دلتنگ آن هستم
بیا با من مدارا کن که من دل غمگین و جان خستم
اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم

بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم
بیا شکوه از دل کن که من نازک دلی خستم
جدایی را حکایت کن که من زخمی آن هستم
اگر از زخم دل پرسی برایش مرهمی بستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم
آخر ز بدیهات بیچاره شکستم
مجنونم و مستم به پای تو نشستم
آخر ز بدیهات بیچاره شکستم

برو راهِ وفا آموز که من بار سفر بستم
دگر اینجا نمی‌مانم رهایی از وفا جستم
برو عشق از خدا آموز که من دل را بر او بستم
نمیخواهم تو را دیگر بدان از دام تو جستم

مجنونم و مستم به پای تو نشستم
آخر ز بدیهات بیچاره شکستم
مجنونم و دل را به چشمان تو بستم
هشیار شدم آخر از دام تو جستم

مجنونم و مستم عاشقمو خستم
... ادامه
صوفياجون
صوفياجون

نفرين به عشق وآشنايي

نفرين به شب هاي جدايي

او رفت و از لبهاي بسته

ديگر نمي خيزد نوايي

رفت و دگر در سينه ام آهي نمانده

در آسمان سينه ام نوري نمانده

او رفت و من تنها شدم

مجنون بي ليلا شدم

دنياي شادي هاي من بود

يار دل تنهاي من بود

آن دختر گيسو طلائي

شهزاده روياي من بود

رفت و زقلب خسته ام شوري نمانده

وز چشمه چشمان من آبي نمانده

او رفت و گفت دست خدا پشت و پناهت

باشد چراغ اخترون فانوس راهت

او او رفت و من تنها شدم

مجنون بي ليلا شدم

نفرين به عشق وآشنايي
«««««پویان««««««{-35-}{-41-}
نگار
نگار
لیلی به مجنون گفت : همه این کارارو می کنی برا من؟
مجنون : پَ نه پَ من عاشق آنجلینا جولی ام، تو حریف تمرینی هستی!{-7-}
دیدگاه · 1392/03/13 - 01:56 ·
5
شهرزاد
شهرزاد
لیلی گفت: امانتی ات زیادی داغ است. زیادی تند است.

خاکستر لیلی هم دارد می سوزد، امانتی ات را پس می گیری؟
خدا گفت: خاکسترت را دوست دارم، خاکسترت را پس می گیرم.
لیلی گفت: کاش مادر می شدم، مجنون بچه اش را بغل می کرد.
خدا گفت: مادری بهانه عشق است، بهانه سوختن؛ تو بی بهانه عاشقی، تو بی بهانه می سوزی.
لیلی گفت: دلم زندگی می خواهد، ساده، بی تاب، بی تب.
خدا گفت: اما من تب و تابم، بی من می میری...
لیلی گفت: پایان قصه ام زیادی غم انگیز است، مرگ من، مرگ مجنون،
پایان قصه ام را عوض می کنی؟

خدا گفت: پایان قصه ات اشک است. اشک دریاست؛
دریا تشنگی است و من آبم، تشنگی و آب. پایانی از این قشنگتر بلدی؟
لیلی گریه کرد. لیلی تشنه تر شد.
خدا خندید.
... ادامه
Mohammad
Mohammad
ببین که منو تو کجا رسیدیم
که بازی کلام نقشی نداره
هم آغوشی چشمای منو تو
برای حرف زدن جا نمی ذاره
ببین که منو تو کجا رسیدیم
که ساعتها اگه ساکت بشینیم
توی چشمون شاعر مسلک هم
هزاران حرف پر معنی می بینیم
ببین که منو تو کجا رسیدیم
که عشق ما تو این دنیا نمونست
دیگه افسانه لیلی و مجنون
پیش عشق منو تو بچه گونست
دیگه افسانه لیلی و مجنون
پیش عشق منو تو بچه گونست
دیگه مثل مترسک تک و تنهام
حرف دل تنگیمو به باد نمی گم
دیگه از تنها موندن با کلاغا
هزاران قصه با فریاد نمیگم
دیگه خواب رهایی نمی بینم
که عشق تو رهایی رو به من داد
منو از کنج زندونم رها کرد
کجا بودم که جایی رو به من داد
ببین که منو تو کجا رسیدیم
که عشق ما تو این دنیا نمونست
دیگه افسانه لیلی و مجنون
پیش عشق منو تو بچه گونست
دیگه افسانه لیلی و مجنون
پیش عشق منو تو بچه گونست

[فایل]
عسل
عسل
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن

به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن

بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق

تقصیر چشمای تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق ؟

سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت

بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت

تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس

تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس

عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم

وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم

رو ساحل سرخ دلت ا
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/27 - 20:12 ·
4
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
كنار سيب و رازقي
نشسته عطر عاشقي
من از تبار خستگي
بي خبر از دلبستگي
عاشقم
ابر شدم صدا شدي
شاه شدم گدا شدي
شعر شدم قلم شدي
عشق شدم تو غم شدي
ليلاي من درياي من
آسوده در روياي من
اين لحظه در هواي تو
گمشده در صداي تو
من عاشقم مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون ليلي بي خبر
در كوچه هاي در به در
مست و پريشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شايد كه روزي عاقبت
آروم بگيرد در دلت

كنار هر ستاره اي
نشسته ابر پاره اي
من از تبار سادگي
بي خبر از دلدادگي
عاشقم
ماه شدم ابر شدي
اشك شدم صبر شدي
برف شدم آب شدي
قصه شدم خواب شدي
ليلاي من درياي من
آسوده در روياي من
اين لحظه در هواي تو
گمشده در صداي تو
من عاشقم
مجنون تو
گمگشته در بارون تو
مجنون ليلي بي خبر
در كوچه هاي در به در
مست و پريشون و خراب
هر آرزو نقش بر آب
شايد كه روزي عاقبت
آروم بگيرد در دلت
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام ازماست

تو یه رؤیای کوتاهی دعای هر سحرگاهی

شدم خواب عشقت چون مرا این گونه می خواهی



من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم

ندارم هیچ گناهی چون که از تو چشم نمی پوشم

تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی

نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی



مرا دیوانه می خواهی زخود بیگانه می خواهی

مرا دل باخته چون مجنون ز من افسانه می خواهی

شدم بیگانه با هستی ز خود بی خودتر از مستی

نگاهم کن شدم هر آنچه می خواستی



سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام ازماست

بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن

شدم انگشت نمای خلق مرا تو درس عبرت کن

بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشقتر

نمی ترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگر

سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست

سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام ازماست
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید


من همان مجنون مست یاغی ام روز و شب محتاج جـــــام باقی ام


یک شب کنار زاهـــــد و یک شب کنار ساقی ام


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید



در خــرقــه پنهــان می کنـم، می را و کتمان می کنم، ترک ایمـان می کنم


هی بشکنـم پیمـان و هـی، تجدیــــد پیمان می کنم، ترک ایمـان می کنم


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید



پنــدم ای زاهــد مــده با که گویم با که گویم


من نمی خواهـم نصیحت بشنـوم آی... آی مردم پنبه در گوشم کنید


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید



دردی کشــــــم دردی کشـــم بـــار رفیقـــــــان می کشــــم


پر میکشم همچون همای


در آتشم در آتشم در آتشم، ای وای و خاموشم کنید


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید



با که گویم


من نمی خواهـم نصیحت بشنـوم آی... آی مردم پنبه در گوشم کنید


من همان مجنون مست یاغی ام روز و شب محتاج جـــــام باقی ام


یک شب کنار زاهـــــد و یک شب کنار ساقی ام


از باده مدهوشم کنید، از باده مدهوشم کنید
Mostafa
Mostafa
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس/ دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

گفتم: سلام حافظ گفتا علیک جانم / گفتم: کجا روی؟ گفت والله خود ندانم

گفتم: بگیر فالی گفتا نمانده حالی / گفتم: چگونه‌ای؟ گفت در بند بی خیالی

گفتم: که تازه تازه شعر وغزل چه داری ؟ / گفتا: که می‌سرایم شعر سپید باری

گفتم: ز دولت عشق گفتا که : کودتا شد / گفتم: رقیب! گفتا: او نیز کله پا شد

گفتم: کجاست لیلی؟ مشغول دلربایی؟ / گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز؟ / گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز

گفتم: بگو زمویش گفتا که مش نموده / گفتم: بگو ز یارش گفتا ولش نموده

گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟ / گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟ / گفتا: خریده قسطی تلویزیون به جایش

گفتم: بگو زساقی حالا شده چه کاره؟ / گفتا: شدست منشی در دفتر اداره

گفتم: بگو ز زاهد آن رهنمای منزل / گفتا: که دست خود را بردار از سر دل

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غم‌ها / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا

گفتم: بگو ز محمل یا از کجاوه یادی / گفتا: پژو، دوو، بنز یا گلف نوک مدادی
... ادامه
Mostafa
Mostafa
رفیق من سنگ صبور غم هام به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم چه دنیای رو به زوالی دارم

مجنونمو دل زده از لیلی ها خیلی دلم گرفته از خیلی ها

نمونده از جوونی هام نشونی پیر شدم پیر تو ای جوونی

تنهای بی سنگ صبور خونه ی سرد و سوت و کور

توی شبات ستاره نیست موندی و راه چاره نیست

اگر چه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد

اما تو کوه درد باش طاقت بیارو مرد باش
... ادامه
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اين ليــلي ،

گدا نبود ... که شانه ای ، آغوشی ،

از کسی گدائی کند ...

اين ليلی ،

شانه ی مجنون ِ خودش را ميخواست .

مجنــــون ِ خودش !!!!
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/14 - 23:30 ·
5
♥هـــُدا♥
0.930247001340620038_taknaz_ir.jpg ♥هـــُدا♥
آقایون عزیز؛
تو تاریخ چند هزار ساله ی این مملکت ، سابقه نداشته که لیلی

عاشق باسن مجنون بشه!سر جدتون شلوارو بکشین بالا ، اون

مارک شورت رو هم بزنین به سینتون اگه خیلی واجبه ...
... ادامه
Mostafa
Mostafa
پای سگ بوسید مجنون
خلق گفتند کافر است
گفت این سگ گاه گاهی کوی لیلی رفته است
دیدگاه · 1392/01/23 - 01:49 ·
9
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
دلم که مهمون نمیخواست کی گفت که مهمونم بشی؟

کی گفت بیای تو قلبم و مهمون ناخونده بشی؟

کی گفت منو صدا کنی با اون چشات نگاه کنی

قلبم و از جا بکنی بعدش اونو رها کنی

کی گفت یواشکی بیای تو قلب من پا بذاری

کی گفت بری و تا ابد رد پاتو جابذاری

کی گفت منو شکار کنی شکارت و رها کنی

صیدت و تنها بذاری صید دیگه شکار کنی

کوه غرور بودم کی گفت بیای و مجنونم کنی

کی گفت که تو حصار غم اسیر و زندونم کنی

کی گفت که عاشقم کنی زار و پریشونم کنی

کی گفت که از عاشق شدن منو پشیمونم کنی{-35-}
دیدگاه · 1392/01/21 - 18:17 ·
4
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
حس یک پرواز آرام

با خیالی سبز سبز
پر گرفتن تا خدا
رفتنی آن سوی مرز


وقت دیدار سحر با پنجره
وقت پرواز صدا از هنجره


آمدن دو تا شدن از نوع یار
گم شدن پیدا شدن در بیشه زار


رد شدن از حادثه در یک نفس
رد شدن از خاک از بوی هوس


دیدن مهتاب بر روی زمین
انتهای عاشقی یعنی همین


گفتن یک حس حسی آشکار
خواندنی مجنونی و دیوانه وار


دست دادن با خلوص یک دعا
رفتن راهی بدون انتها


گفتن یک راز را پیشه همه
خواندن شعر سکوت با زمزمه {-35-}
دیدگاه · 1392/01/21 - 18:06 ·
4
♥هـــُدا♥
87635160176573346895.jpg ♥هـــُدا♥
لیلی . . .

به قصه ی خود بازگرد . . .!!!

اینجا مجنون با همه ی لیلی ها "محرم" است . . .

به جز لیلی خودش . . .
دیدگاه · 1392/01/12 - 18:40 ·
5
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
78869493946759157541.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
من نشاني از تو ندارم اما نشاني ام را براي تو مي نويسم: در عصر ها انتظاربه حوالي بي

كسي قدم بگذار ! خيابان غربت را پيدا كن و وارد كوچه پس كوچه هاي تنهاي شو ،كلبهي

غريبي ام را پيدا كن كنار بيد مجنون خزان زاه و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام! در كلبه را باز

كن و به سراغ بغض خيس پنجره برو ٬ حرير غمش را كنار بزن او را مي يابي ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/8 - 15:05 ·
8
شهرزاد
303207_470637626290641_24348195_n.jpg شهرزاد
تمام ریشه ها خشکیده اینجا
همه اندیشه ها بر باد رفته ست
به این نسلی که در راه است سوگند
که نسل آدمی بر باد رفته ست!

در اینجا حرف بی رنگی قدیمی است
نگاه نغمه ها درگیر رنگ است
به قول شعر مولانا : دراینجا
وجود عشق آلوده است.ننگ است

به جز دیوانه هایی در خیابان
نمانده ردی از دنیای مجنون
"نظامی" نیست اینجا تا ببیند
چه آمد بر سر فردای مجنون

در این دیری که شیرین غرق رنگ است
و عشق پاک بازاری ندارد
به جز هنگام قطع ریشه ی دل
کسی با تیشه ها کاری ندارد

چه آمد بر سر اندیشه ی ما
که "دانستن" خریداری ندارد؟
"نفهمیدن" چه دشوار است اما
برای نسل ما کاری ندارد

اگر می گفت سعدی:"آدمیت
نشانش بر لباس آدمی نیست"
نمی دانست نسلی خواهد آمد
که حتی در لباس آدمی نیست...!

دیدگاه · 1392/01/4 - 01:40 ·
4
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
مجنون , هميشه مرد نيست !! گاهی مجنون دخترکی تنهاست که زمانی ليلی کسی بوده ....!
دیدگاه · 1392/01/3 - 02:53 ·
4
adel
71942_581586255193517_1469187118_n.jpg adel
مجنون
دیدگاه · 1392/01/2 - 23:39 ·
2
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
alone-girl-photography-sad-she-Favim_com-42621.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
بگذار ديوانه صدايم کنند!

بگذار بگويند مجنون!

فرقي نمي کند!

من تمام هويت خود را

از زماني که اسمم را ديگر صدا نزدي...

از ياد برده ام ...!
... ادامه
دیدگاه · 1391/12/28 - 17:04 ·
6
صفحات: 5 6 7 8 9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ