یافتن پست: #منِ

bamdad
photo_۲۰۱۸-۰۳-۳۱_۰۰-۱۵-۱۰.jpg bamdad
دور باطل شده ام ، بر منِ خود چیره شدم
به تهِ راه رسیدم ، وَ به آن خیره شدم
دائمأ در تب و تابِ گذر و ساختنم
نگرانِ نرسیدن ، وَ به خود باختنم...
... ادامه
دیدگاه · 1397/02/1 - 23:18 ·
3
bamdad
photo_۲۰۱۸-۰۳-۲۲_۲۲-۵۷-۴۶.jpg bamdad
گاهی من و من با من و تو چون منِ بی تو
بی تاب شدم با سخن از رفتنِ بی تو

بی تابی تو از من و بی خوابی ام از تو
بیدار نشد طبعِ دل از گفتنِ بی تو...
:)
دیدگاه · 1397/01/19 - 18:11 ·
2
رضا
17-12-9-1120710-15.jpg رضا
دیدگاه · 1396/11/20 - 22:24 ·
2
bamdad
photo_۲۰۱۷-۱۲-۰۹_۲۲-۵۶-۲۳.jpg bamdad
خودروهای بی‌ام‌و سری 5، جنسیس جی 80 و تویوتا کمری از سوی کارشناسان امنیت به عنوان امن‌ترین خودروهای جهان معرفی شدند.

به نظر میرسه باز در حق پراید ناداوری شده {-15-}
bamdad
photo_2017-12-07_22-14-08.jpg bamdad
شرکت سونی در سال 2014 و پس از عرضه واکمن‌های ضدآبش برای اینکه موضوع را اثبات کند، واکمن‌های خود را درون یک بطری آب به فروش رساند!
دیدگاه · 1396/09/16 - 22:14 ·
3
bamdad
photo_2016-02-09_22-31-29.jpg bamdad
هیچکی منُ دوس نداره !!!!
:(
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری دوستت‌ می داشتم‌ ! در عصری مهربان‌تر و شاعرانه‌تر ! عصری که‌ عطرِ کتاب‌ ، عطرِ یاس‌ و عطرِ آزادی را بیشتر حس‌ می کرد ! دلم‌ می خواست‌ تو را در عصر شمع‌ دوست‌ می داشتم‌ ! در عصر هیزم‌ و بادبزن‌های اسپانیایی و نامه‌های نوشته‌ شده‌ با پـر و پیراهن‌های تافته‌ی رنگارنگ‌ ! نه‌ در عصر دیسکو ، ماشین‌های فراری و شلوارهای جین‌ ! دلم‌ می خواست‌ تو را در عصرِ دیگری می دیدم‌ ! عصری که‌ در آن‌ گنجشکان‌ ، پلیکان‌ها و پریان‌ دریایی حاکم‌ بودند ! عصری که‌ از آن‌ِ نقاشان‌ بود ، از آن‌ِ موسیقی دان‌ها ، عاشقان‌ ، شاعران‌ ، کودکان‌ و دیوانگان‌ ! دلم‌ می خواست‌ تو با من‌ بودی در عصری که‌ بر گل‌ُ شعرُ بوریا وُ زن‌ ستم‌ نبود ! ولی‌ افسوس‌ ! ما دیر رسیدیم‌ ما گل عشق‌ را جستجو می کنیم‌ ، در عصری که‌ با عشق بیگانه‌ است‌ ! (نزار قبانی)
... ادامه
دیدگاه · 1394/07/17 - 23:26 توسط Mobile ·
4
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
ساده بودم كه مرا ساده بدست آوردی با همه گرم سخن، با منِ تنها، سردی لب به سوزاندن من باز نكردی چندی رفته بودی نفسی تازه كنی برگردی؟ هر كس خواست تو را، زود تعارف كردی من كه می خواستمت، خونْ جگرم می كردی ماهِ سياره ی تنهای دلم! بعد از من در مدار هوس مشتريان می گردی ! زير تابوت مرا گريه كنان می گيری ای كه امروز مرا شهره به اشكم كردی
... ادامه
دیدگاه · 1394/06/20 - 07:25 توسط Mobile ·
6
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
خواب دیدم که خدا عاشق چشمان تو شد ... اشک ریزانِ دعا، دست به دامان تو شد ....! مات و مبهوتِ از این خلقت زیبای عجیب .. آسمان را به تو بخشید و گُل افشان تو شد ...! روسری از سر تو رفت عقب، ماه گرفت .. ماه پَرپَر شد و پَژمرد و به قربان تو شد ....! چه شد این چشم منِ مُلحدِ افسانه پرست .. تار مویی ز تو را دید و مسلمان تو شد ....! با دل سرکش بی عاطفه ی خسته ی من .. تو چه کردی که دلم گوش به فرمان تو شد ...! آنقدَر از تو نوشتم همه جا پیش همه .. قصّه ی شاعری ام یکسره دیوان تو شد ...! جگرم خون شده، ای کاش که می فهمیدی ... در خودش گم شده بود آنکه غزل خوان تو شد .. ‏
... ادامه
دیدگاه · 1394/06/20 - 07:21 توسط Mobile ·
5
bamdad
bamdad
فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد.

آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد

نه نقاشی را میگذارد کنار،

نه دماغش را اگر معمولی است عمل می کند،

نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است،

نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد،

نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را،

نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.



حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس از هبوط (سقوط) در لایه ی آدم های "معمولی".

و این هراس می تواند حتی لذت زندگی،

نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن،

خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.



تصمیم گرفته ام خودِ معمولی ام را پرورش دهم.



نمی خواهم دیگر آدم ها مرا

فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند.

از حالا خودِ معمولی ام را به معرض نمایش می گذارم

و به خود معمولی ا م عشق می ورزم



و به آدم ها هم اجازه دهم به منِ معمولی عشق بورزند



... تهمینه میلانی ...

{-35-}
دیدگاه · 1394/03/1 - 11:27 ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
فریدون مشیری: عاشقم..... اهل همین کوچه ی بن بست کناری ، که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ، تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی ، منِ دلداده به آهی ، بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی...... گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/09/5 - 20:26 توسط Mobile ·
3
مرجان بانو :)
مرجان بانو :)
فریدون مشیری: عاشقم..... اهل همین کوچه ی بن بست کناری ، که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ، تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی ، منِ دلداده به آهی ، بنشستیم تو در قلب و منِ خسته به چاهی...... گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم.
... ادامه
دیدگاه · 1393/09/3 - 23:20 در Girls and Boys توسط Mobile ·
3
Mohammad
Mohammad
شب استُ
شورُ تنهايي
منُ اين نورِ مهتابي
كجايي اي همدمِ خوبم
چرا ديگر نمي آيي !
_____

دیدگاه · 1393/07/28 - 16:51 ·
7
مائده
مائده
اینجا حوصله ی منِ صبور نیز
از سنگینیِ سکوتِ شما سر رفته است
باید کسی بیاید و
از خواب های حضرت او
غزلی تازه از تکلم اتفاق بیاورد...

"سید علی صالحی "
... ادامه
دیدگاه · 1393/07/10 - 02:46 ·
7
Mohammad
pAhb2DmLYx.jpg Mohammad
خدایا ....

دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت !


نزدیـــک!


بی خطــــر!


بخشــــنده!


بی منّــــــــت!
... ادامه
متین (میراثدار مجنون)
متین (میراثدار مجنون)
تبریز به عنوان شهر اولین‌ها، شهر بدون گدا،شهر زیرگذرها و روگذرها، امن‌ترین شهر ایران، سالم‌ترین شهر ایران، مهد سرمایه‌گذاری ایران، دومین شهر صنعتی ایران، دومین شهر دانشگاهی ایران، دومین شهر بلندمرتبه‌ساز ایران، دومین قطب علوم پزشکی ایران، دومین شهر در جذب گردشگر سلامت در ایران، شهر شکلاتی ایران، قطب خودروسازی ایران،قطب قطعه‌سازی ایران، قطب تولید موتور دیزل خاورمیانه و یکی از مهم‌ترین شهرهای مهاجرپذیر ایران شناخته می‌شود.
... ادامه
دیدگاه · 1393/05/30 - 18:45 ·
4
bamdad
bamdad
عاشقم ،
اهل همین کوچه ی بن بست کـناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا ؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی …
منِ دلداده به آهی
بنشستیم ،
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ، تو را تنگ در آغوش بگیرم...

{-35-}
bamdad
bamdad
ﻋﺎﺷﻘﻢ،

ﺍﻫﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﭼﮥ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮐـﻨﺎﺭﯼ

ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺵ ﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ِ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩﯼ

ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ...؟

ﮐﻮﭼﻪ ﮐﺠﺎ ... ؟

ﭘﻨﺠﺮﮤ ﺑﺎﺯ ﮐﺠﺎ ... ؟

ﻣﻦ ﮐﺠﺎ ...؟

ﻋﺸﻖ ﮐﺠﺎ ...؟

ﻃﺎﻗﺖِ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺠﺎ ...؟

ﺗﻮ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ

ﻣﻦِ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺁﻫﯽ...

{-41-}
دیدگاه · 1393/04/16 - 22:02 ·
5
Ali
Ali
یه زمانی من جایی به اسم بیفبا عضو بودم ولی انصافا سرعتش ازینجا بالاتر بود :|
zahra
zahra
دختره‌ تازه‌ فوق‌ ديپلمشو تو رشته پرورش تخم‌ پرندگان‌ اهلي از دانشکده‌ غيرانتفاعی‌ و غيرحضوري تو قريه مسلم آباد به‌ زور۳ ترم مشروطی، دو جلسه‌ تشکيل شورا، نامه از امام جماعت‌ مسجدشون‌ گرفته‌ اونوقت ميگه:ازاين‌ مملکت بايد رفت، سقف اینجا واسه‌ من‌ کوتاس

خوب‌ عزیز من‌ کلیپستو بردار :|
دیدگاه · 1393/02/30 - 10:00 ·
3
Mohammad
022.jpg Mohammad
می‌بینم صورتمو تو آینه،
با لبی خسته می‌پرسم از خودم :
این غریبه کیه ؟ از من چی می‌خواد ؟
اون به من یا من به اون خیره شدم ؟

باورم نمیشه هر چی می بینم ،
چشامو یه لحظه رو هم می ذارم ،
به خودم می‌گم که این صورتکه ،
می‌تونم از صورتم ورش دارم!

می‌کشم دست‌ام‌و روی صورت‌ام،
هر چی باید بدونم دست‌ام می‌گه،
من‌و توی آینه نشون می‌ده،
می‌گه: این تو ای، نه هیچ کس دیگه!

جای پاهای تموم قصه‌ها،
رنگ غربت تو تموم لحظه‌ها،
مونده روی صورت‌ات تا بدونی
حالا امروز چی ازت مونده به جا!

*

آینه می‌گه: تو همون ای که یه روز
می‌خواستی خورشیدو با دست بگیری،
ولی امروز شهر شب خونه‌ت شده،
داری بی‌صدا تو قلب‌ات می‌میری!

می‌شکنم آینه رو تا دوباره
نخواد از گذشته‌ها حرف بزنه!
آینه می‌شکنه هزار تیکه می‌شه،
اما باز تو هر تیکه‌ش عکس من ئه!

عکسا با دهن‌کجی به‌ام می‌گن:
چشم امید و ببر از آسمون!
روزا با هم دیگه فرقی ندارن،
بوی کهنه‌گی می‌دن تموم‌شون!

bamdad
bamdad
عشق با این همه نیرنگ عواقب دارد

جَدَلِ آینه و سنگ عواقب دارد

رود بی تاب برای لب دریاست ولی...

جاده فرسنگ به فرسنگ عواقب دارد

مثل موی تو بلند است و سیاه است و قشنگ

شب برای منِ دلتنگ عواقب دارد

باد هرزه ست ! برو شال سفیدی سرکن

سعی کن صلح کنی ، جنگ عواقب دارد

آخ ! زنبور عسل عاشق چشم ملکه ست

چشم های عسلی رنگ عواقب دارد
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 18:22 ·
5
zahra
zahra
دوست داشتن، عشق و اردات و ایمان دو روح آشنای خویشاوند است.
دو انسانی که جز آن خمیره‌ی صمیمی و ناب و منزهی که منِ انسانی خالص هر کسی را می‌سازد،
هیچ مصلحتی و ضرورتی آنان را به یکدیگر نمی‌پیوندد.
پیوندی که نه طبیعت، نه خلقت، بلکه تنهایی میان دو تنهای خویشاوند، بسته است.

دوست داشتن از عشق برتر است.
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی؛
اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت، روشن و زلال.

عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هرچه از غریزه سرزند بی‌ارزش است
و دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می‌یابد.

عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد؛
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌کند و بر آشیانه‌ی بلندش روز و روزگار را دستی نیست.

عشق در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار رابطه دارد؛
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی‌های روح که زیبایی‌های محسوس را به گونه‌ای دیگر می‌بیند.

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را می‌گیرد و دوست داشتن می‌دهد.

عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی‌انتها و مطلق.
عشق همواره با شک‌آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر.

از عشق هرچه بیشتر می‌نوشیم، سیراب تر می‌شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر.
عشق هرچه دیرتر می‌پاید کهنه تر می‌شود و دوست داشتن نوتر.

دکتر علی شریعتی
... ادامه
دیدگاه · 1393/02/4 - 10:32 ·
3
Mohammad
1_P_929.jpg Mohammad
... ادامه
صفحات: 1 2 3 4 5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ