قرار نبود كه...
قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آوازهای مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...
هر چه فكر میکنم میبینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟
قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود. باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود. یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.
...
... ادامه
بیچاره کی چوپان دروغگو بود او فقط عاشق دختر کد خدا بود
1393/02/27 - 17:10چرا چشمات اینطوری شده چوپانی گاه گاه فریاد می زد گرگ امد مردم ده به طرف گوسفندان می دویدند و چوپان عاشقانه به طرف خانه کد خدا می رفت که دخترش را از دور ببیندبیچاره کی دروغ گفت او فقط عاشق بود
1393/02/27 - 20:50
1393/02/30 - 13:16آهان.