یافتن پست: #آرامم

웃❤유      ♛♔....t ᗩ ℛ ᗩ ....♛♔      웃❤유
웃❤유 ♛♔....t ᗩ ℛ ᗩ ....♛♔ 웃❤유
ParNiyA
569333_iEywI2ol.jpg ParNiyA
غمگينم مانند جواني كه لحظه اعدامش به گريه مادرش ميخنديد
خاطرش آمد در بچگي اش گفته بود خنده ات آرامم مي كند...
مائده
56916825726943408395.jpg مائده
بازهم دل,آشفتگی های همیشگی را تکرار میکند
آرام آرام بازهم ابری میشود این دل ناآرامم
دوباره باریدن میخواهم
از آن باریدنهای بی بهانه
پس ببار باران
تا خیس شود ورق ورق این خاطرات ترک برداشته
ببارتا صدایت تنهاییم را قلقک دهد
ببار و نوازش کن این خسته تنم را
اما ای دل بارانی
این را بدان
تنهاییم آنقدر دست نیافتنی است که
حتی اگر دریا شوی
بازهم از آن بالا
یک چاله ی کوچک آبی هستی
پس با احساس ببار
و تنهاییم را جدی بگیر...
... ادامه
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم

برای تویی که تمام وجودم هستی ،

تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست

تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،

تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،

بی وفا نشده ام که روزی دل بکنم از دنیای عاشقانه تو

دنیایی که درونش آرامم ، تا تو باشی من نیز تنها با تو میمانم ،

تا با هم برسیم به آرزوهایمان، تا نشود حسرت رویاهایمان

اگر نفسی در سینه است ،

تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره است

در این لحظه و همه لحظه ها ، در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم ،

تا چشم بر روی هم گذاشتم فهمیدم که بدجور عاشقم!

چون در همان لحظه که چشمانم را بسته بودم باز هم تو را دیدم که میدرخشی برایم...
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 23:46 ·
3
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
گرفته دلم ، کجایی که آرامم کنی ، کجایی که این غم یخ زده را در دلم آب کنی

گرفته دلم ، کجایی که به درد دلهایم گوش کنی ، کجایی که مرا با بوسه هایت گرم کنی...

نیستی و من در حسرت این لحظه ها نشسته ام ، نیستی و من بیشتر از همیشه خسته ام

در لا به لای برگهای زندگی ، نیست برگی که از تو ننوشته باشم ،

نیست روزی که از تو نگفته باشم

امروز آمد و از تو گفتم ،نبودی و اشک از چشمانم ریخت و در همان گوشه نشستم ،

دلم خالی نشد و گرفته دلم ، کجایی که دلم به سراغت بیاید گلم؟

نیستی و حتی سراغی از دلم نمیگیری ، یک روز نباشم که تو مثل من نمیمیری....

نمیبینی چشمهایم را ، نمیمانی تا دلم را ، به نقطه خوشبختی برسانی ،

مرا به جایی آرام بکشانی تا خیالم راحت باشد از اینکه همیشه تو را خواهم داشت

نمیخواهی دلم را ، نمیدانی راز درونم را ، نمیگذاری تا مثل گذشته دلم تنها به تو خوش باشد ،
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/21 - 23:44 ·
3
شهرزاد
شهرزاد
معبودا...


به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند ..
☠α˩ï§н☠
☠α˩ï§н☠
نگاهت هر قدر هم که دور باشد ، آرامم میکند . . .
و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه . . .
چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .
آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی . . .
تنها برای ” تــــــو ” ، هنوز گرم است ♥
... ادامه
دیدگاه · 1392/05/20 - 00:40 در Lawless ·
7
شهرزاد
شهرزاد
غمگینم...!!!همانند جوانی که لحظه اعدام به گریه مادرش می خندید...!خاطرش آمد بچگی اش گفته بود:خنده ات آرامم میکند پسرم...!!!
دیدگاه · 1392/05/17 - 14:50 ·
8
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
しѺ√乇 MσstᗩƑᗩ ᵐ しѺ√乇
آرامم مثل مزرعه ای که تمام محصولاتش را
ملخ خورده دیگر نگران داس ها نیستم....
دیدگاه · 1392/05/14 - 13:12 ·
6
صوفياجون
صوفياجون

شب را نوشیده ام.
و بر این شاخه های شکسته می گریم.
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار
مگذار خواب وجودم را پرپر کنم
مگذاراز بالش تاریک تنهایی سربردارم
و به دامن بی تارو پود رویاها بیاویزم.
سپیدی های فریب
روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.
طلسم شکسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.
او را بگو
تپش جهنمی مشت!
او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام.
نوشیده ام که پیوسته بی آرامم.
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار.
یاد بود
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی پایان در نوسان بود:
می آمد، می رفت.
می آمد، می رفت.
و من روی شن های روشن بیابان
تصویر خواب کوتاهم را می کشیدم،
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
و در هوایش زندگی ام آب شد.
خوابی که چون پایان یافت
من به پایان خود رسیدم.
من تصویر خوابم را می کشیدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.
چگونه می شد در رگ های بی فضای این تصویر
همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟
تصویر را کشیدم
چیزی گم شده بود.
روی خودم خم شدم:
حفره ای در هستی من دهان گشود.
سایه دراز لنگر ساعت
... ادامه
MahnaZ
294416_436211723087591_2082117506_n.jpg MahnaZ
دلم که می گیرد
کودک می شوم ...
کفش هایم تا به تا می شوند ...
دستانی می خواهم که آرامم کنند ...
مهربوونی که به فکر دلتنگی هایم شود ...
و گلویی که بغض امانش را نبرد ...
بهانه گیر می شوم...
نق میزنم که این را می خواهم ....
که آن را می خواهم....
ولی هیچکس نمیداند؛
که جز تو هیچ کس را نمی خواهم....
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/30 - 00:59 ·
7
شهرزاد
4-BC39D740-148773-800.jpg شهرزاد
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده

یک رفیق شش دانگ

یک آرام دل

کسی که امتحان رفاقتش را پس داده

و دیگر محک زدن و زیر و رو کردنی

در کار نباشد

رفیقی که من نگویم و او بشنود

بخندم و حجم بغضم را در خنده ام ببیند

رفیقی که بگویمش برو اما بماند

که نرود

وقتی می داند ماندنش آرامم می کند...
... ادامه
NEGAR
NEGAR
دلم هوس يک دوست قديمي کرده
يک رفيقِ شش دانگ
يک آرامِ دل ،
کسي که امتحانش را در رفاقت پس داده
و ديگر محک زدن و زير و رو کردني در کار نباشد

رفيقي که
من نگويم و او بشنود...
بخندم و حجــم بغضم را در خنده ام ببيند...

رفيقي که بگويمش برو ، اما بماند
که نرود ،
وقتي ماندنش آرامم مي کند.
... ادامه
دیدگاه · 1392/04/5 - 23:31 ·
8
ıllı YAŁĐA ıllı
a997_Lonely_by_poor_twist.jpg ıllı YAŁĐA ıllı
اوّلین بار نیست که میکنم
امّا اوّلین بار است که آرامم نمیکند . . .
دیدگاه · 1392/04/5 - 19:16 ·
8
♥هـــُدا♥
جــدایی (1796).jpg ♥هـــُدا♥
نبودنت....


آرام آرام...


ناآرامم میکند...
♥هـــُدا♥
LoVe (420).jpg ♥هـــُدا♥
امشب شیرین تو تنهاست ....

نه دیوان حافظ آرامم می کند نه یاد آن چند خاطره ....

دلم کمی با تو بودن می خواهد ....

حتی اگر به اندازه چند لحظه قدم زدن در خیابان ...

حتی اگر به اندازه یک بار دست کشیدن میان موهات ...

شیرینم اما حاضرم برای همین چند لحظه فرهادوار تیشــ ـه به دست بگیرم...

برداشتن این کوه سخت است ...

اما ....

معجزه لبخند تو به من قدرت می دهد ....

فرهاد رویاهای شبانه ...

اینبار هم تو معجزه کن ...
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/13 - 23:36 ·
4
مائده
jadid.jpg مائده
باز هم حجم عظیم امید را در لبخندت جمع کردی و به چشمان تشنه ام هدیه دادی.
اما نمیدانستی که من...
بی امید آرامم.
لطفی کن..بیا و دیگر
مرداب دلم را
با نگاهی...
لبخندی...
صدایی...
طوفانی نکن...
دریاییم مکن...
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/3 - 13:12 ·
11
مائده
مائده
ای چشم تبدار سرگردان!
مرا با رنج بودن تنها گذار.مگذار خواب وجودم را پر پر کنم.
مگذار از بالش تنهایی سربردارم و به دامن بی تارو پود رویاها بیاویزم....
اورا بگو
تپش جهنمی مست!
اورا بگو:نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام.
نوشیده ام که پیوسته بی آرامم.
جهنم سرگردان!
مرا تنها گذار....
... ادامه
دیدگاه · 1392/03/3 - 01:15 ·
6
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
اینبـــــار کــه کسی آمد ...نمــی گویم بـرو !!

حــتی نمی گــویم کس دیگـــری را می خـــواهم ...

فقـط می گــویم :

ببیـــن !

من شکــستـه ام !

خستـــه ام !

...

کمی آرامم کــــن ...

همـیـن
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/20 - 01:55 ·
3
Mostafa
Mostafa
نغمه همرازان



نبینی در جهان دیگر، ز همرازی دمی خوش تر
که در جهان راز نهان، نماند از دست زمان
اگر یک دم، باشد از همدلی ها اثر
در این عالم خوش تر از آن نباشد دگر
که در محفل دم سازان، بود نغمه همرازان
بود نغمه همرازان
نه رازی در جهان ماند، نه بوی گل نهان ماند
در صبح خندیدن گل نه بیدارم نه در خوابم
نه آرامم، نه بی تابم
دلم تشنه دیدن گل
چه شود، ای غم که در این عالم
دل ما یک دم بشود خرم
که جهان نیست مگر شور و شرر
رود از جلوه گل رنگ دگر
گر چه از جور زمان خنده گل کوتاه است
بهر دلداه همان لحظه گل دلخواه است
قدر این لحظه بدار بر رخ جانانه نگر
جلوی گنج نهان در دل ویرانه نگر
جلوی گنج نهان در دل ویرانه نگر
... ادامه
دیدگاه · 1392/02/17 - 18:41 ·
1
shaghayegh(پارتی_السلطنه)
girl,lonley,miss,you,sad,vintage,sleep,alone-02b4edd4a3adb997285e84e5337448d6_h.jpg shaghayegh(پارتی_السلطنه)
کاش جای همبستری بابغض های نبودنت...


هرشب.....


حضورو آغوش گرمت آرامم میکرد...
دیدگاه · 1392/02/4 - 16:30 ·
2
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند !

مرا در آغوش خود بگیر؛ دلم آرامشِ خدایی می خواهد ..{-35-}
♥هـــُدا♥
h6322_1363697919866890_lar.jpg ♥هـــُدا♥
صداهایی که رشته ی باریک احساسم را می درند


و ضربان سکوت...


که می خواهند چشمانم را از حدقه بیرون بیندازند


آن قدر آرامم که با خود می اندیشم شاید مرده ام


اما دریغ از ذره ای خستگی...


بی انگیزه می اندیشم


و بی هدف می نویسم


دردی نیست که مرا بیازارد


و حتی اتفاق کوچکی که مرا بخنداند...


کودکی بودم که می خواستم بزرگ باشم


و بزرگی هستم


که با خاطره ی کودکی هایم


در اندیشه ی اینم که چگونه خود را از سقف اتاق بازی کودکیم


حلق آویز کنم


شاید کودکی بودم که

با ابهام آرزوی این که می خواستم خود را حلق آویز کنم بزرگ شدم


اما برای چه بمیرم؟


همان طور که از خود می پرسم برای چه زندگی کنم؟


نه نفرتی دارم از زندگی که بخواهم بمیرم


و نه هراسی دارم از مرگ که اشتیاق به زیستنم باشد


و چرا چیزی نپرسم؟


و در این ابهام ،پنهان شده ام


که چرا باید بپرسم؟


و این جا نقطه ی انسان است ...


نقطه ای که نه آغاز است و نه پایان


نقطه ای که همان حقیقت است


حقیقتی که می گوید:


" هیچ حقیقتی وجود ندارد"


حقیقتی که فریاد زنان می گوید:


" من دروغ ام... "
... ادامه
دیدگاه · 1392/01/29 - 19:21 ·
3
Patriot
Patriot
روزگارم بد نیست(!)
چرا بد باشم؟
روزگار تخــــــــــ ........ *
آدم های لبریز از نفرت*
عشق های پر شهوت*
عرق سگی های پست فطرت*
همه چیز خوب است...!
چرا بد باشم؟
عشق هایمان میان پاهایمان نفس میکشند!
فاصله هر عشق تا عشق بعدی یک نخ سیگار است!
شرافت آدم هم آغوشیست(!!!)
با این همه خوبی چرا بد باشم؟
آرامم*
مانند ارضا شدنم در تو...
مینویسم روزگارم خوب است
اما تو...
شب و سیگار و اتانول تنهایی سکوت خیال تو...
اینجا گورستان سیگار...من ازت دارم(!)
دیدگاه · 1392/01/29 - 15:18 ·
6
♥هـــُدا♥
♥هـــُدا♥
!

به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . . .{-35-}
دیدگاه · 1392/01/23 - 14:34 ·
5
صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ